سخنرانى - صحیفه امام جلد 12

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 12

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

ساعت 10 صبح 20 خرداد 1359 / 26 رجب 1400

مکان:

تهران، حسينيه جماران

موضوع:

ناسازگارى در ارگانهاى اسلامى و لزوم نظم و هماهنگى در اصلاح امور کشور

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حضار:

مهدوى کنى، محمدرضا (سرپرست وزارت کشور) و معاونان و استانداران سراسر کشور اظهار نگرانى از ناسازگارى و اختلاف در ارگانهاى اسلامى من در طول اين مبارزه از قبل از 15 خرداد تا وقتى که بساط شاهنشاهى به هم خورد، هيچ وقت نگران نبودم، براى اينکه من ديدم که ما مقابل هستيم با يک دستگاه جبار ظالم و اجنبيها و ما هم مکلفيم کوشش بکنيم، براى اينکه اين مسائل تبديل بشود و اگر هم پيش نبرديم، پيش من هيچ اهميتى نداشت، براى اينکه ، ما به تکليفمان عمل کرده بوديم و پيش خدا مسئوليت نداشتيم.

بعضى آقايان هم که در پاريس مى آمدند و اظهار مى کردند که نمى شود اين کار انجام بگيرد و شما - مثلا - بخواهيد بعضى اينها را، اجازه بدهيد بعضى اينها بيايند و فلان.

بعد از رفتن شاه هم من به آنها مى گفتم که ما يک تکليفى داريم، داريم عمل مى کنيم.

کسانى که تکليف را عمل مى کند دنبال اين نيستند که ببينند آيا غلبه مى کنند يا مغلوب مى شوند.

ما غلبه بکنيم خوب بهتر، اگر مغلوب هم شديم که حضرت امير - سلام اللّه عليه - هم مغلوب شد در جنگ با معاويه ، امام حسين هم کشته شد و مغلوب شد، اما تکليف را عمل کردند و ما هم تکليف را عمل مى کنيم.

من در تمام اين طول مدت از باب اينکه مقابله بين ما و دستگاه جبار و کفر و اينها بود نگرانى نداشتم، لکن حالا نگرانم.

در وقتى که ما بنا داشتيم جمهورى اسلامى تحقق پيدا بکند و بحمداللّه خيلى چيزهايش هم تحقق پيدا کرد، لکن نگرانى من از داخل خودمان است، از دوجهت که يک جهتش سبک است، يک جهتش سنگين.

آن جهت سبک اين کارهايى است که مخالفين، توطئه ها و دسته بنديهايى که مخالفين دارند، اين چيز مهمى به نظر من نيست.

آنکه مهم است اين ناسازگارى است که در ارگانهاى اسلامى هست، هر جا بروى با هم توافق ندارند.

هى دعوت به توافق مى کنند همه ، لکن خودشان هم توافق ندارند.

اين موجب نگرانى است، براى اينکه ، اين اسباب اين مى شود که اين کشور به حال تزلزل باقى بماند.

و اگر يک مدتى به اين حال تزلزل باقى بماند آسيب از خودش پيدا مى شود، يعنى، داخل خودش آسيب مى بيند.

محتاج به اين نيست که از خارج بيايند و به ما آسيب برسانند.

ما خودمان به جان هم مى افتيم و خودمان را از بين مى بريم.

آنى که الان نگرانى است اين است که ما از يک طرف دستمان بسته است، براى اينکه ما بخواهيم انگشت بگذاريم روى افراد، بگوييم اين خرابکار است، اين خرابکار است، خوب اين افرادى هستند که ما نمى توانيم بگوييم اينها خرابکار هستند، اينها اشتباه کارند.

و نمى شود حالا ما اشخاصى که - فرض کنيد - استاندارهايى که در اطراف هستند، يا وزرايى که در وزارتخانه ها هستند، يا اشخاص ديگر، و اينها را بگوييم که نه با اينها مبارزه کنيم ما، اينها از خودمانند ديگر.

ما قبلا مبارزه مى کرديم.

مبارزه يا شکست است يا پيشرفت، و هر دويش هم ما برد داشتيم، اما حالا که ديگر مبارزه نداريم.

ما بايد حالا با هم سازش بکنيم، تا اينکه اين مملکتى که اينطور درهم و برهم است و اينطور از همه اطراف به آنها هجوم هست، خودمان اين را پيش ببريم، لکن معالاسف آدم مى بيند که هر جا دست مى گذارد اختلاف است.

اختلاف بين استاندار با کسان ديگر، ژاندارمرى با کسان ديگر، ارتش، پاسدار، چه ، همه .

همه بنگاهها، بنگاههايى است که با هم اختلافات دارند و ممکن هم هست که روى اشتباهات باشد بسيارى اش، لکن اشتباه بزرگتر اين است که اين اشتباه را رفع نکنند که مطلب واضح اين است.

چنانچه به اين حال باقى بمانيم نمى توانم اداره کنيم اين مملکت را، هيچ کس نمى تواند.

نظم و هماهنگى در اصلاح امور تا يک نظامى در کار نباشد و يک هماهنگى بين قوه ها و بين استانها نباشد، اين مطلب پيش برده نمى شود و معالاسف اين معنا تاکنون درست بين مردم، بين آقايان، بين - عرض مى کنم که - سردمدارها و دولتمندها، به طور دقيق شناخته هم حتى نشده است، اگر شده است عمل به آن نشده است.

اين يک مسئله نيست که شما حالا بگوييد - فرض کنيد - فلان وزارتخانه يک اشکال دارد.

هر وزارتخانه اى که برويد الان در داخل آن يک افرادى، اشخاصى هستند که با هم سازش ندارند و بين آن وزارتخانه و با وزارتخانه ديگر هم ممکن است همانطور باشد و همه دستگاهها الان درهم و برهم است و اين را بايد کى درست کند? غير از اين است که بايد هر کس در هر جا هست آنجا را درست کند.

مثلا، فرض بفرماييد شماها که در شهرستانها هستيد، در استانها هستيد، بايد کوشش کنيد که اين استانى که هستيد، آنجا را درستش کنيد، ذهنتان را متوجه نکنيد که يک جاى ديگر خراب است.

اگر بنا باشد که متشتت بشود ذهن آدم، شمايى که استانداريد برويد و بگوييد که ، در - فرض کنيد - وزارتخانه کجا هم يک همچو اشکالاتى هم هست، شما کار خودتان را هم نمى توانيد انجام بدهيد.

بايد وزارتخانه ها را اشخاصى که در آن وزراتخانه هستند اصلاح کنند بعد که انشاءاللّه مجلس تحقق پيدا کند به وسيله مجلس بايد اينطور مسائل حل بشود و انشاءاللّه اميد است که حل بشود.

لکن اين مسئله است که بايد هر کسى مثلا، يک کسى که يک اختلافاتى در داخل خانه خودش هست، اگر بناباشد که اين آدم اينجا را کار نداشته باشد،برود سراغ همسايه ها که ببيند همسايه ها چه جورهست وضعش، اين نمى تواند خانه اش را اداره بکند.

آن کسى که در خانه اش اختلاف است بايد تمام همش را صرف بکند که اين اختلاف خانه اش را بردارد و بعد اگر ديد که يک جاى ديگر هم خرابکارى هست، خوب کار صحيحى است برود آنجا هم امر به معروف کند.

شما آقايان استاندارها چنانچه آن استانى که به منزله خانه خودتان است، تمام توجهتان را هم متوجه به آن بکنيد که اولا خود استاندارى چه اشخاصى در آن هستند، اشخاص همه اشخاص صحيحند يا غير صحيح، خوب شما خودتان مى توانيد آن اشخاص را تغيير بدهيد.

شما به عنوان اينکه در وزارت نفت - مثلا - يک کسى خراب است، نبايد از کارى که خودتان الان در استان خودتان هست غمض عين کنيد و برويد سراغ او.

شما همه تان - هر فردى در هر مقامى که هست - ملاحظه کنيد که آن محلى که هست - مثل خانه خودتان - اول همان داخل استاندارى را ببينيد چه جورى است، آنها را تصفيه کنيد - بعد جاهاى ديگرى که تحت نظارت شما هست، مثل فرماندارها و اينها که هستند.

اينها را هم شما بايد وادار کنيد به اينکه درست بکنند.

و مسائلى هم که در - فرض کنيد - وزارتخانه مى گذرد، آقاى کنى(1) در وزارت کشور هستند، ايشان آن وزارتخانه را ببيند چه جورى است وضعش و اصلاحش بکنند.

يک کسى ديگر هم که در وزارتخانه ديگرى است، باز آن هم دنبال اين بگردد و اصلاح بکند اينان را.

اگر هر کسى در هر محلى که هست همان محل را اصلاح بکند - مملکت عبارت از همين جامعه است - اگر اين جامعه هر کدام در هر محلى هستند، درصدد اين باشند که اصلاح بکنند کار را، و همان محلى که خودشان هستند اين را اصلاحش بکنند، جامعه اصلاح مى شود.

اختلافات و سوء عملکردها منشا شکست جمهورى اسلامى در هر صورت آنکه موجب نگرانى است اين است که جمهورى اسلامى شکست بخورد.

ما قبلا با طاغوت مقابل بوديم.

طاغوت ما را شکست مى داد، بسيار خوب، خيلى جاها طاغوت غلبه کرده است.

حالا هم در عالم طاغوت باز غالب است، اما جمهورى اسلامى و جايى که ما ادعاى اين را داريم که اين اسلام درش است، احکام اسلام در آن است، اين بخواهد شکست بخورد به واسطه اشخاصى که خودى هستند، فرقى نيست مابين - فرض کنيد - روحانيون همه سرتاسر مملکت، اگر روحانيين سرتاسر مملکت، - خداى ناخواسته - يک کارى بکنند که ضررش به جمهورى اسلامى باشد، دادگاههاى همه مملکت اينها يک کارى بکنند که ضررش به جمهورى اسلامى برسد، و هکذا وزارتخانه ها و همه جا، اگر اينطور بشود آن وقت ما اسلام را به دست خودمان لطمه زده ايم.

آنچه موجب نگرانى است اين است که ما خودمان با فعاليت خودمان اسلام را به هم بزنيم.

تا حالا داد مى زديم که جمهورى اسلامى ، حالا که جمهورى اسلامى ارکانش همه تحقق پيدا کرده است، محتوايش را ما نتوانيم اسلامى بکنيم، علاوه بر اين هى به همش بزنيم، هر کسى يک طرف بگيرد آن از آن ور بکشد، اين از آنور بکشد، هر کس هر وقت صحبت مى کند به ضد آن ديگرى صحبت بکند، آن يکى اگر صحبت مى کند بر ضد آن ديگرى صحبت بکند، اين يک مملکت آشفته اى مى شود.

همه هم گناه را گردن آن ديگرى مى گذارند، نه ، گناه گردن همه ما هست، همه ما مسئول هستيم پيش خدا، کلکم راع و کلکم مسئول(2).

همه مان بايد مراعات بکنيم و راع بکنيم و همه ما مسئول هستيم از اين کارى که مى کنيم.

نبايد من بگويم که همه گناهها گردن يک کس ديگر است، آن هم بگويد که گردن آن يکى است.

نخير، بايد همه مان اعتراف کنيم که رشيد نيستيم، رشد نداريم.

رسالت خطير مسئولان در حفظ نظام اسلامى اين مردم، توده مردم، مردمى بودند که ريختند و کارها را انجام دادند.

خوب حالا به عهده شماهاست به عهده ماهاست اينکه اينها گرفتند ما نگهش داريم.

توده که ديگر نمى تواند اداره کند مملکت را.

توده راه افتاد و همه کارها را توده مردم، جمعيت مردم انجام داد و سپرد آن را دست شما آقايان.

اينهايى که در راس امور واقع هستند، اينها حالا بايد نگهش دارند.

اين يک امانت الهى است که بايد ماها نگهش داريم.

اگر بنا باشد که ما هر کدام در محلى که هستيم، هر رئيس که هست با رئيس ديگرش مخالف باشد، هر قدرتى که هست با قدرت ديگرش - از تهران گرفته تا سرحدات - اينطورى باشد، يک مملکت هرج و مرجى است که محتاج به يک قيمى است و بعد هم براى ما قيم معين بکنند.

اگر ما خودمان رشيد باشيم و حالايى که ما پيروز شديم نسبت به اين مسائلى که تا حالا بوده است، اگر بنا باشد که ما رشد نداشته باشيم که اداره کنيم مملکتمان را، نتوانيم اداره کنيم مملکتمان را، خودمان نتوانيم که آن چيزى که امانت دست ماست حفظش بکنيم، اگر همچو رشدى نداشته باشيم، خوب محتاج به قيم هستيم، در دنيا مى گويند اينها قيم مى خواهند، يک دسته اى هستند قيم مى خواهند، بايد يک کسى بيايد قيمومت کند، يا امريکا باشد يا شوروى باشد.

ما بايد از اول متوجه اين معنا باشيم که خودمان هستيم، خودمان را گم نکنيم، خيال نکنيم که نيستيم ديگر، يک دسته ديگر بايد بيايند ما را اداره کنند.

الان خوب، شماها بايد اداره کنيد، شماها که در استانها هستيد و آقايان ديگرى هم که هستند در استانها.

استانها را بايد شما اداره کنيد و شما درستش بکنيد.

و با قدرت درستش بکنيد.

يک مطلب نقصى پيدا مى شود - البته عرضه مى کنند به مجلس - مجلس درست مى کند اينها را.

در هر صورت آنى که موجب نگرانى بزرگ است اين است که ما يکوقتى نهضتمان شکست بخورد، شکست شخص چيزى نيست، کشتن شخص چيزى نيست، اما نهضت را ما کارى بکنيم که با اعمال ما اين نهضت به هم بخورد، اين را بايد يک کارش بکنيم.

تفاهم و برادرى در اصلاح امور کشور همه شما، هر کس به کشورش اعتقاد دارد، هر کس به ديانتش اعتقاد دارد، به خدا اعتقاد دارد، امروز بايد اين را حفظش بکند و اختلافات جزئى که بين افراد هست اينها را کنار بگذارند و آنطور نباشد که تمام هم ما صرف اين بشود که او را عقب بزنيم، خودم جلو بيايم و آن چه بشود، آن آلوده بشود، آن چه بشود، اين نباشد.

همه ما هممان صرف اين باشد که اگر يک کسى هم خطا مى کند برادرانه بروند بهش حالى کنند که اين کار درست نبوده است، تو بايد چه بکنى، اگر باورش نيامد و ديديد که آدم صحيحى نيست، آن وقت بايد به مراکزى که هستش گفته بشود تا جلويش را بگيرند.

در هر صورت، اين من را نگران کرده ، من مدتهاست که براى اين جهت نگرانم و به همه آقايان هم اين نگرانى را اظهار کردم و گفتم که ما نمى توانيم که حالا هم به صورت مبارزه درآييم و با اشخاصى که داخل در خود جمعيت خودمان هست مبارزه کنيم.

مبارزه با خارج، مبارزه با طاغوت صحيح است، اما ديگر مبارزه کنيد با خودمان! ...

با هم بنشينيم تفاهم کنيم، با هم بنشينيم برادر باشيم، همه مان اهل يک مملکت، همه مان اهل يک ملت، همه مان اسلامى ، ارادت به اسلام داريم.

اينطور نباشد که هى هر کدام بگوييم خير ما اسلامى هستيم و ديگران نيستند، نخير، اگر ما هيچ کداممان که کارهايى که محول به خودمان هست آن را به طور صحيح انجام ندهيم ما اسلامى نيستيم، ما طاغوتيم، طاغوت هم عيبش همين بود که کارها را برخلاف مصالح کشور خودش مى کرد.

حالا هم اگر بنا شد که هر کداممان در يک محلى برخلاف مصلحت کشور خودمان عمل کنيم - آنکه در تهران هست، آنکه در شهرستان است - اگر بنا باشد اينطور باشد، بايد ما کمر ببنديم به نابودى اين، نابودى که نهضتمان نابود بشود.

خودمان نابود بشويم هيچ اشکال ندارد، نهضتمان نبايد نابود بشود.

در هر صورت من اميدوارم که اين مسائلى که ، اشکالاتى که داريد خودتان کوشش کنيد براى رفعش.

و آنى که انشاءاللّه مجلس وقتى که به کار افتاد، مسائل در مجلس برود و از مجلس ساير جاها الهام بگيرند و قواى اجرايى هم اجرا بکنند تا انشاءاللّه همه مسائل حل بشود.

اميدوارم که حل بشود مسائل.

در هر صورت حالا من همه اش را روضه خوانى نکنم.

اينها را به شما عرض مى کنم که شما اين توده جمعيت سى و چند ميليونى، اينها قيام کردند و يک قدرت بزرگى را شکستند.

قدرتهاى ديگر نتوانستند هيچ کارى بکنند، با اينکه همه به فکر اينند که اينجا را چه بکنند.

دنيا ما را پيروز دانست و الان هم همان امريکايى که دارد هى - عرض مى کنم که - عربده مى کشد ديگران الان توى دهان او دارند مى زنند.

و هيچ، از هيچ چيز نترسيد که شما پيروزيد انشاءاللّه و اميدوارم که با همين پيروزى جلو برويد و کسى نتواند در اين مملکت به شماها تعدى بکند و يک مملکت اسلامى باشد، محتوا اسلامى باشد.

کوشش کنيد به اينکه محتوايش را اسلامى کنيد، کار نداشته باشيد که در - فرض کنيد - بندر و کجا يک مسئله اسلامى نيست.

شما همان کارى که داريد آنجا را اسلامى اش کنيد.

اگر ما هر کدام هر جايى که هستيم آنجا را تصحيح کنيم همه جا درست مى شود انشاءاللّه، و انشاءاللّه اميدوارم که با قدرت و قوت شماها پيش برويد.

و مملکت هم مال خودتان هست، خودتان اصلاحش بکنيد، در مفسده اش و در مصلحتش خودتان هستيد، ديگر يک آقا بالاسرى نيست که بيايد به شما تحکيم کند که چه باشد.

وقتى اينطور شد مملکت مال خودتان، خانه خودتان است.

خانه خودتان را بايد خودتان اداره اش بکنيد.

خداوند همه شما را...

1- آقاى محمدرضا مهدوى کنى، سرپرست وزارت کشور در کابينه شوراى انقلاب.

/ 178