سخنرانى - صحیفه امام جلد 12

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 12

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

ساعت 55:10 صبح 4 خرداد 1359 / 10 رجب 1400

مکان:

تهران، حسينيه جماران

موضوع:

تشريح وظايف وکالت در مجلس شوراى اسلامى

مناسبت:

افتتاح اولين دوره مجلس شوراى اسلامى

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حضار:

نمايندگان مجلس شوراى اسلامى مجلس محل طرح مسائل دلخواه اسلام و مردم من خوف اين را دارم که مطالبى که آقاى حجازى(1) فرمودند درباره من، باورم بيايد.

من خوف اين را دارم که با اين فرمايشات ايشان و امثال ايشان براى من يک غرور و انحطاطى پيش بيايد.

من به خداى تبارک و تعالى پناه مى برم از غرور.

من اگر خودم را براى خودم نسبت به ساير انسانها يک مرتبتى قائل باشم، اين انحطاط فکرى است و انحطاط روحى.

من در عين حال که از آقاى حجازى تقدير مى کنم که ناطق برومندى است و متعهد، لکن گله مى کنم که در حضور من مسائلى که ممکن است من باورم بيايد فرمودند من چند کلمه اى که مى خواهم در حضور آقايان عرض کنم از باب اينکه امر شده است به تذکر، فان الذکرى تنفع المؤمنين.(2) تصادف خوبى است که امروز که آقايان در اينجا تشريف دارند و با هم مواجه هستيم مواجه با ملت هستيم، تمام ملت خلاصه در وجود شما آقايان است، تصادف خوبى است که با روز عيد مبارکى مصادف شده است، و از آن بهتر اين است که روز گشايش مجلس اسلامى در روزى است که عدالت در عالم متولد شده است، روزى است که اميرالمؤمنين - سلام اللّه عليه - به دنيا آمدند که مظهر همه عدالتها و اعجوبه عالم هستند و از صدر عالم تا ابد بجز رسول اکرم کسى به فضيلت او نيست.

اين را ما به فال نيک مى گيريم و اين فکر را مى کنيم که آقايان که در يک روزى که مظهر عدالت خدا، پرتو عدالت انسانى در آن روز متولد شده است، و شما مجلس را در آن روز افتتاح مى کنيد بدانيد که بايد همان رشته را، همان رشته على - عليه السلام - را پيروى کنيد.

من در بعضى مجالس زمان رضاخان رفته ام در مجلس به عنوان تماشاگرى و مجالس ديگرى هم که از آن زمان تا اخير بوده است شنيده ام.

آنجايى که من ديده ام، مجلس، مجلس شورا نبوده است، مجلس مبارزه بين افراد در آمال خودشان بود، جنگ و نزاع بود.

حتى بعض اشخاص که اشخاص صحيحى بودند و در خارج از مجلس حدود را حفظ مى کردند، در مجلس که وارد مى شدند مثل اينکه ملزم مى شدند به اينکه نظير آنهاى ديگرى که به طور غير اسلامى رفتار مى کردند، گاهى هم بعضى از آنها منحرف بشوند.

مجلس شوراى اسلامى مجلس مشورت است، مجلسى است که بايد متفکرين، آقايان، مسائلى که مايحتاج ملت است و کشور است در ميان بگذارند و با هم مشورت کنند.

مباحثه کنند فقط آن چيزهايى که مربوط به ملت است و به اسلام.

مجلس شوراى اسلامى که شما آقايان وکيل هستيد از طرف ملت براى خدمت در آن بنگاه ، بايد آنکه دلخواه ملت است در آنجا طرح بشود.

و آنچه دلخواه اسلام است بحث و مشورت بشود.

و به ترتيبى که مقرر است تصويب بشود و همه چيزش اسلامى باشد.

اغراض شخصيه را بايد همه ما کنار بگذاريم.

فرضا که من با شما خداى نخواسته ، يک حساب و خرده دارم، اين در مجلس نبايد، در مجلسى که مجلس اسلامى است نبايد اين خرده حسابها را آنجا به آن رسيد.

مجلس شوراى اسلامى در يک محفظه سربسته نيست که اگر خداى نخواسته انحرافى در آن پيدا شد همان اجزاى خود مجلس بفهمند، اين سرباز است و راديو و تلويزيون اين را منتشر مى کند، همه ايران مى بينند و مى شنوند، و خارج از ايران هم تا آنجايى که موج اينها مى رود، آنها هم مى شنوند و مى فهمند که چه شده است.

اگر بنا باشد که خداى نخواسته از اول صفآرايى بشود براى جنگ اعصاب، و آن مجالسى که درزمان طاغوت بود، آن مجالس، باز محتوايش تکرار بشود، اين مجلس اسلامى نيست، و آقايان به وظيفه شرعى و الهى خودشان عمل نکرده اند.

لزوم رعايت اخلاق اسلامى در مجلس من اميدوارم که آقايان بدون اينکه جهات نفسيت را در نظر داشته باشند، و بدون اينکه اغراض خودشان را و مخالفتهاى شخصى که با اشخاص دارند در نظر داشته باشند، به آن چيزى که وکيل او، به آن چيزى که در آن چيز وکيل هستند، انديشه کنند و مباحثه کنند و شور کنند.

شورى که در محيطى واقع شد که اسلامى است و اخلاق اسلامى است منتهى به جنگ نمى شود، منتهى به آن مسائلى که در آن مجلسها و بعضى از آن مجلسها واقع مى شد که انصافا شرمآور است نمى شود.

بايد همان طورى که تا حالا تحولات زيادى پيدا شده است در اين ملت، شما که وکيل از جانب ملت هستيد، و عصاره فضايل ملت هستيد، بايد در آنجا همان معنايى که مامور او شديد از طرف ملت، همان معانى باشد.

ملت يک ملت اسلامى است و اسلام را مى خواهد و احکام اسلام را مى خواهد.

شما وکيل نيستيد که برويد آنجا بنشينيد و حسابهايى که خودتان با هم داريد صاف کنيد.

اگر يک همچو کارى بشود، اين انحراف است و غصب است آن محل براى شما.

شما بايد - انشاءاللّه همينطور هم هست - شما بايد در آنجا معلم اخلاق باشيد از براى همه کشور، براى اينکه مطالب شما به همه کشور بسط پيدا مى کند.

وقتى که همه مردم در تمام کشور ديدند که اين وکلايشان با راستى و صداقت در خدمت کشور هستند و در خدمت اسلام هستند، و مناظره هايى که مى کنند مناظره هاى اسلامى است، و بحث و تفتيشى که مى کنند بحث و تفتيش اسلامى است، اين يک تعليمى مى شود به همه افرادى که در اين کشور هستند، و به آنجايى که اين موجها مى رسد در خارج کشور.

ما بايد همه قشرها را تربيت کنيم.

شماها بايد در مجلس که مى رويد علاوه بر اينکه ، مسائلى که طرح مى شود که مورد احتياج ملت است، بايد آنها را در آن طرح کنيد، با سلاح اخلاق اسلامى وارد بشويد، و با آن سلاح مردم را تربيت کنيد که وقتى چند سال از مجلس گذشت، در مردم آثار گفتگوهاى شما و مناظرات شما پيدا باشد.

از مجلس منعکس مى شود کارهاى شما.

علاوه بر اينکه خداى تبارک و تعالى حاضر است در همه جا و ناظر است در همه جا، و پرونده هاى همه شما پيش اوست و همه عالم.

علاوه بر اينکه بايد ملاحظه کنيد که در حضور خداى تبارک و تعالى هستيد، هر نفسى که مى کشيد در حضور او هست، و هر کلمه اى که ادا مى کنيد در محضر مبارک خداى تبارک و تعالى هست.

و در محضر خداى تبارک وتعالى، برخلاف دستور او جرم عظيمى است، و بايد ناظر بدانيد خدا را بر اعمال خودتان، بايد شما ديگران را هم تربيت کنيد.

همه اشخاصى که در هر مرکزى هستند بايد آن مرکز را به صورت يک تعليمگاه درآورند.

همان طورى که در صدر اسلام آنکه رئيس دولت بود، و آنکه سردار بود، سردار لشکر بود، با اعمال خودشان مردم را تربيت مى کردند، با حرفهاى خودشان، با کردار خودشان مردم را تربيت مى کردند، بايد ما که دعوى اين را داريم که مسلمان هستيم و تابع اولياى اسلام هستيم، بايد ما هم با کردار و رفتار خودمان تربيت کنيم مردم را.

مجلس محل مباحثه نه مبارزه و جبهه بندى اگر خداى نخواسته ، انحرافى در مجلس پيدا بشود، چون منعکس مى شود به همه جا، ممکن است که انحراف در سطح گسترده اى پيدا بشود و مسئوليت بزرگ باشد.

چنانچه انحرافاتى را شما به واسطه اعمال و افعالتان از ملت سلب کنيد، اجر بسيار بزرگى را داريد، اجر انبيا را داريد.

از الان بناى بر اين نگذاريد که ما يک جبهه کذا و يک جبهه کذا، از اول بناى مبارزه باشد، مبارزه نيست، مباحثه است، مباحثه ، مباحثه نرم اسلامى .

مى خواهيد هر کدام مسائلى که داريد به ديگرى بگوييد با برهان، با بيان، البته بايد بگوييد اما مبارزه نداريد با هم.

و همه براى اسلام هستيد و خدمتگزار اسلام هستيد و مى خواهيد براى اسلام خدمت بکنيد.

از حالا بنا نگذاريد به اينکه يک جبهه بندى بکنيد، يک دسته اين طرف، يک دسته آن طرف و همان کارهايى که در مجالس سابق مى کردند، و همان دعواها و نزاعهايى که به انحطاط مى کشيد خودشان و ملت را.

و من نمى دانم آيا در مجالس خارج از اين کشور يک همچو نزاعها و داد و قالها و بدگوييهايى بوده است که تقليد کردند اينها از آنها يا نه ابتکار بوده ، اين را من اطلاع ندارم، لکن على اى حال، چه تقليد از ديگران بوده ، و چه ابتکار خودشان بوده است، يک امر بسيار مشوه بدى بود که تلخى او در ذائقه بايد بماند تا آخر.

و من اميدوارم که کارهاى شما آن تلخيها را از ذائقه ها بزدايد.

کارشکنى و تضعيف يکديگر، عامل انحطاط و سقوط و يک مطلبى که باز مى خواهم عرض بکنم که دنباله همين است، اين است که الان کشور ما اول عملش و اول کارش است.

بحمداللّه تا حالا تمام آن چيزهايى که يک حکومت لازم دارد، محقق شده است، لکن باز اول کار است.

در اين اول کار يک ويژگى اى هست که بعدها آن ويژگى ديگر ممکن است نباشد.

حالايى که از خارج و داخل به کشور ما هجوم مى شود، در داخل با طرحهاى مختلف قلمهاى مختلف، مجله هاى مختلف و گويندگان مختلف و اشخاصى که شلوغ مى کنند در اين مملکت، ابتلا هست، و از خارج هم که با قدرتهاى بزرگ، محل ابتلاى ما هست، ما اگر بخواهيم براى کشورمان، براى اسلام پيروزى حاصل بشود، بايد کارشکنى نکنيم از هم.

بايد همه يکصدا باشيم.

قضيه هدايت مسئله اى است، قضيه کارشکنى مسئله ديگر، هدايت بايد کرد.

مرکز همه قانونها و قدرتها مجلس است.

مجلس هدايت مى کند همه را و بايد بکند، اما بناى بر اين نباشد که مجلس دولت را ضعيف کند.

و بناى بر اين هم نباشد که دولت مجلس را ضعيف کند.

تضعيف هر يک، تضعيف خودش هم هست.

اگر رئيس دولت، رئيس جمهور تضعيف کند مجلس را، خودش قبل از مجلس سقوط مى کند.

و اگر مجلس تضعيف کند دولت و رئيس جمهور و آنهايى که اجرا مى خواهند بکنند، اين خودشان هم تضعيف مى شوند و امروز صلاح نيست.

چنانچه در يکوقتى هم يک همچو مطلبى واقع بشود، آن هم يک جرم است.

امروز اين مسئله ، جرم بسيار بزرگ است.

براى اينکه ، در آن مواقعى که مملکت ما ابتلا به اين مصايب ندارد، خوب يک کار خلاف است، اما کار خلافى نيست که مملکت ما را تهديد به نابودى و شکست بکند.

اما امروز که مملکت ما وضعش اينطورى است، و نمى توانند آنهايى که عمال خارجى هستند و خود خارجيها نمى توانند ببينند که در ظرف يک سال و دو سه ماه ، چند ماه ، تمام کارهايى که در چندين سال انجام نگرفته ، اينجا انجام گرفت، اين را نمى توانند ببينند.

اينها از اول هى خيال مى کردند که خوب، به خودشان وعده مى دادند که اصلا جمهورى اسلامى ، اين پا نمى گيرد.

اصلش با او مخالفت مى کردند: جمهورى، نه ، لازم نيست اسلامى باشد، جمهورى ملى باشد.

ما از اين مليها هيچى نديديم جز خرابکارى.

اگر يک نفرشان آدمى بود که صحيحى بود، اسلامى بود که صحيح بود، ما نديديم چيزى از اينها.

بايد همه ما اسلامى پيش برويم.

با برنامه اسلامى پيش برويم.

پيروزى ما مرهون اسلام است، نه مرهون من است و نه مرهون شما و نه مرهون هيچ قوه اى، مرهون اسلام است.

اسلام به ما اين پيروزى را داده است.

اين يک نعمتى است که خداى تبارک و تعالى به ما اعطا کرده است، و اين نعمت را چنانچه شکرگزارى نکنيم ممکن است که يکوقتى خداى نخواسته از ما بگيرند.

شکرگزارى اش به اين است که همان طورى که در اول همه دستها بلند شد که ما اسلام را مى خواهيم، و جمهورى اسلامى را مى خواهيم، خداى تبارک و تعالى، عنايت فرمود و اعطا کرد.

اگر ما از حالا اين دستها را کنار بزنيم، يکى از اين طرف برود و يکى از آن طرف برود، و يکى يک چيزى بگويد و يکى يک چيز ديگرى بگويد و جبهه بندى بشود، و دولت با مجلس، و مجلس با دولت و همه با هم به هم بريزند، ممکن است که عنايت خدا به واسطه کفران نعمت برداشته بشود، و ما انحطاط همه چيز پيدا بکنيم، و کشورمان باز برگردد به حال سابق، به همان ظلمها و همان ستمهايى که همه ديديد و همه ديديم.

شکرگزارى به اين است که شماهايى که وکيل ملت هستيد کارشکنى براى دولت نکنيد، هدايت کنيد.

هر جايى که پا را کنار مى گذارد هدايتش بکنيد.

دولت هم هر کس مى شود و هر کس هست، و نخستوزير هم هر کس هست، دولت هم هر کس هست، آنها هم کارشکنى براى مجلس نکنند.

آنها قوه مجريه هستند، همه روى قانون عمل بکنند.

اين قانونى که ملت برايش راى داده است.

همين راى نداده است که توى طاقچه بگذاريد و کارى به آن نداشته باشيد، برويد مشغول کار خودتان بشويد.

اين قانون بايد دست همه باشد و همه حدود را قانون معين بکند.

قانون براى مجلس حدود معين کرده است، تخلف از اين حدود نشود.

براى رئيس جمهور تحديد کرده ، حدود قرار داده ، او هم تخلف نکند.

براى نخستوزير و امثال اينها و دولتها حدود معين کرده .

آنها هم نبايد خارج بشوند.

هر که خارج بشود از حدود، بايد اين را تنبه بدهند، هدايت کنند آن را.

حرکت در مسير اسلام بدون خوف از چپ و راست و شماها هم من اميد اين را دارم که چهره هاى نورانى که در مقابل من واقع شده اند، بدانند که در پيشگاه خداى تبارک و تعالى هم هستيد و بايد براى اسلام و براى احکام اسلام - که به ما منت گذاشته است و همه پيروزيهاى ما به واسطه اوست - خدمت بکنيم، و با کمال قدرت خدمت بکنيم.

خوف اين معنا را نداشته باشيد که اگر در مجلس شما يک مطلبى را بگوييد، پيش روشنفکرها اين خوب نيست.

شما نماز هم اگر بخوانيد بعضى از اين روشنفکرها پيششان خوب نيست.

شما اگر دعا هم بخوانيد بعضى از اينها پيششان خوب نيست.

من نمى گويم همه روشنفکرها، روشنفکر خوب در همه طبقات هست.

اما آنهايى که از اولى که اين جمهورى اسلامى خواست پايش را بگذارد توى اين مملکت مخالفت کردند، و آنهايى که به اسم خدمت به خلق مى خواهند نگذارند اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بکند.

شما خوف هيچ کس را نداشته باشيد، نه خوف چپيها را داشته باشيد، نه خوف راستيها را داشته باشيد.

شما - در مسائل قانون اساسى است و اسلام و قانون اساسى هم تابع اسلام است - بايد به اسلام فکر بکنيد، نبايد فکر کنيد که حالا که در فلان کشور کذا چه جور واقع شده ما هم خوب است که التقاطى باشيم، يک قدرى بگوييم خدا، يک قدرى هم بگوييم چيز ديگر.

مستقيم باشيد و با استقامت کارتان را پيش ببريد، پشتيبان شما خداست.

از هيچ چيز، از هيچ قوه نترسيد.

من نمى گويم که شما بر همه قوه ها غلبه مى توانيد بکنيد.

ما که چيزى نداريم، همه چيز ما دست دشمنهاى ماست.

نهراسيدن از شکست در عمل به تکليف من عرض مى کنم که وقتى بنا شد که ما به تکليفمان عمل بکنيم، و ما آن راهى را که خداى تبارک و تعالى پيش پاى ما گذاشته است آن راه را برويم، براى ما شکست هيچى نيست.

براى اينکه از دو حال خارج نيست: يا اين است که ما پيش مى بريم که شکست هيچ نيست، و يا اين است که نه ، مى آيند و ما را عقب مى زنند، ما تکليفمان را عمل کرده ايم، چه شکستى است? سيدالشهدا هم شکست خورد در کربلا، اما شکست نبود اين.

کشته شد و زنده کرد يک عالمى را.

اميرالمؤمنين هم در جنگها، در جنگ صفين شکست خورد، لکن شکست نبود اين.

او به خدمت اسلام بود و براى خدا کار مى کرد.

کسى که براى خدا کار بکند، هيچ وقت شکست تويش نيست، برد هميشه با آنهاست.

شما خوف اين را نداشته باشيد که اگر يک چيزى برخلاف مثلا مسلک مارکسيسم بگوييد، بگويند که اينها چه عقب مانده هستند، خود آنها عقب مانده اند.

همانهايى که ادعاى - نمى دانم - کمونيستى و کذا مى کنند، خود آنها از همه قلدرتر و از همه ديکتاتورترند، و ملتهايشان را همه به بند کشيده اند.

آزادى در آن ممالک نيست براى کسى.

همان طورى که در ممالک غربى هم آزادى نيست در کار، صحبت آزادى، حرف آزادى است.

اگر آزادى باشد، اين سياههاى بيچاره چه کرده اند که اينطور تحت فشارند? در هيچ جاى دنيا شما خيال نکنيد که اين طرحهايى که مى دهند، و اين بساطى که درست مى کنند، يک واقعيتى باشد و بخواهند روى او رفتار بکنند.

اين مجلسهاى کذا که در دنيا درست شده است، و به دست قدرتمندها درست شده است، و لهذا حق وتو دارند، همه اش آن قدرتمندها، اينها همه بازى است براى بلعيدن ماها، اين يک مانور سياسى است که با آن ماها را اغفال کنند و ماها را ببلعند.

شما نبايد گول از اينها بخوريد و تحت تاثير نه شرقيها واقع بشويد و نه غربيها وارد بشويد.

شما آنطورى که اسلام مقرر فرموده است عمل بکنيد.

اگر هر کس هم هر چه به شما مى گويد اعتنا به او نکنيد.

اسلام مدنظر شما باشد.

و اين را بدانيد که آنهايى که با اين مجلس مخالفند، و آنهايى که با اين انقلاب مخالفند، و آنهايى که با اسلام مخالفند، هر کارى بکنيد آنها به مخالفت خودشان ادامه مى دهند، منتها يکوقتى با يک بهانه است، بعد يک بهانه ديگر پيدا مى کنند.

خادم بودن وکيل ملت، به اسلام و کشور شما توجه داشته باشيد که به اسلام خدمت کنيد و به کشور خودتان خدمت کنيد.

شما وکيل مردمى هستيد که همه اسلام را مى خواهند، و همه کشور خودشان را مى خواهند.

و شما بايد براى اين ملت خدمت بکنيد، به آن چيزى که شما را وکيل کرده است خدمت بکنيد.

اگر انحراف پيدا کنيد برخلاف ملت، خيانت کرده ايد به وکالتى که داريد.

و من اميدوارم که انشاءاللّه شما با کمال قدرت، با کمال عزت و عظمت، اين نهضت را به پيش ببريد.

و مجلس، يک مجلس اسلامى اخلاقى همه چيز تمام باشد، و شما معلم اخلاق جامعه باشيد، و همه جامعه هم پشتيبان شما باشد.

و همه تان يک هويت بين دولت و ملت و ارتش و مردم و همه يک هويت باشيد، همه اعضاى يک انسان باشيد.

همه در خدمت انسان کامل، که رسول اکرم است باشيد، و همه به منزله اعضاى او باشيد براى خدمت، و اگر اينطور شد، پيروزى نصيبمان هست.

و اگر خداى نخواسته ، انحرافات پيدا شود و اغراض شخصيه پيش بيايد، و نمى دانم مسندها بحث بشود، و مقامها طرح بشود و امثال اينها، اين اولا انحطاط اخلاقى زياد است، و انحطاط در پيشگاه خداست، و ثانيا خوف اين است که نتوانيد اين بار را به منزل برسانيد.

خداوند انشاءاللّه همه شما را تاييد کند، و همه ما را و همه مسلمين را تاييد کند.

و همه را از شر شيطان بزرگ و آنهايى که دنباله او هستند حفظ کند.

و ما را از شر نفس اماره بالسوء حفظ کند.

1- آقاى فخرالدين حجازى، نماينده اول مردم تهران در اولين دوره مجلس شوراى اسلامى .

آقاى حجازى، سخنرانى خود را با جمله بابى انت و امى آغاز کرد و بقيه محتواى سخنرانى نيز در تجليل از مقام والاى امام بود که با گلايه شديد معظم له روبرو شد.

/ 178