سخنرانى - صحیفه امام جلد 12

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 12

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

19 دى 1358 / 20 صفر 1400

مکان:

قم

موضوع:

بيان وظيفه ملت - اهداف دشمنان در مقابله با نظام اسلامى

مناسبت:

اربعين حسينى و سالروز قيام مردم قم

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حضار:

اهالى اروميه و جمعى ديگر از مردم شهرستانها تبيين وظيفه ملت در موقعيت حساس کشور سؤال کرديد که تکليف ما الان چه هست? و اين سؤال از همه قشرها هست که ما الان که در اين مرحله رسيديم تکليف چيست? شما مى دانيد که الان از خيلى جهات کشور ما حساسترين مرحله حيات خودش را دارد مى گذراند.

از يک طرف با قدرتهاى بزرگ مواجه هست، با امريکا، با شوروى هم که الان در افغانستان هست و قدرتهاى بزرگ تقريبا مواجه با کشور ماست.

از يک طرف موقعى است که مى خواهيد شماها رئيسجمهور را تعيين کنيد و بعد هم انشاءاللّه وکلاى خودتان را.

و در اين موقع تمام دستجاتى که نمى خواهند اسلام تحقق پيدا بکند، نمى خواهند جمهورى اسلامى تحقق پيدا کند، نمى خواهند اين کشور به حال عادى برگردد و سرنوشت خودش را خود اهالى کشور به دست بگيرند، اينها راه افتاده اند و توطئه مى کنند.

و در يک همچو موقع حساسى اينکه تکليف است اين است که بايد ما بعض از آشفتگيهايى که در محل خودمان هست، عجالتا، موقتا صرف نظر کنيم و اين دو مرحله را بگذرانيم.

مرحله تعيين رئيس جمهور، که الان دستهايى در کار است که نگذارند، و مرحله تعيين وکلا که مجلس شورايى بخواهند محقق بشود و اين هم بدتر از اين خواهد شد و شلوغيها را زيادتر خواهند دامن زد.

اينها مى خواهند يک استقرارى در اين مملکت نباشد.

و ما مکلفيم که کوشش کنيم که يک استقرارى باشد که اين مراحل را ما بگذرانيم.

و کشور ما، يک کشورى بشود که جهات اسکلتش محقق شده باشد.

جلوگيرى از رشد توطئه ها الحمدللّه قانون اساسى اش خوب به تصويب رسيد.

ملت هم راى دادند.

و ديديد که چقدر کوشش شد که نگذارند.

و بحمداللّه اصل جمهورى اسلامى را هم ملت راى دادند.

و آن وقت هم يک اشخاصى مى خواستند نگذارند.

حالا هم هر چه ما نزديکتر مى شويم به پيروزى، آنها مصممتر مى شوند در اينکه بشکنند.

اينها قدم به قدم دارند زندگى خودشان را از دست مى دهند، و دست و پا مى زنند که حيات خودشان را، حيات جنايتکارى خودشان را ادامه بدهند.

و ما مکلفيم که نگذاريم اين توطئه ها رشد پيدا بکند.

و نگذاريم که اينها مسلط بشوند به اينکه بروند مثلا در دهات، در جاهايى که زياد مى توانند تبليغ بکنند.

تبليغ کنند، که آشوب بپا کنند.

نگذارند اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بکند.

همچو نيست که من باب اتفاق، اتفاق افتاده باشد که همان ساعتى که تقريبا در قم آن آشوب بلند مى شود، در تبريز هم بلند مى شود، اين نمى شود بى رابطه باشد.

اين يک توطئه اى است که با يک حسابى انجام مى گيرد.

و الا به همان وضع به همان وضعى که در قم، در آن روز جمعه در قم، قبل از ظهر با همان ترتيبى که اينجا شروع کردند، در تبريز شروع کردند.

يعنى کانه يک جمعيت بودند با چماق و با چيز ديگر.

يک جمعيت بودند که آنجا و اينجا با هم شروع کردند به شلوغکارى.

و اين براى اين بود که الان مى بينند که اگر چنانچه رئيس جمهور هم تعيين بشود، خوب يک مرتبه پيروزى است براى ملت.

نگذاريم اين پيدا بشود.

بعد هم مى گويند اگر چنانچه مجلس شورا تحقق پيدا بکند، پيروزى ملت است، اين هم مى خواهند نگذارند.

توطئه دشمنان در تحريف حقايق الان اگر ما سرگرم بشويم به مسائل ديگر، از اين مسئله باز مى مانيم.

اينکه من به شما آقايان تذکر مى دهم و از آقايان مى خواهم که بلادشان که رفتند، در محلشان که رفتند به مردم تذکر بدهند، آن اين است که ، توطئه اين است که ما را سرگرم به بعض مسائل بکنند.

آن مسائل اصلى را ما غفلت از آن بکنيم.

اگر ما از آن مسائل اصلى غفلت بکنيم، مثلا فرض کنيد اگر براى رئيس جمهورى ما موفق نشويم که يک رئيس جمهورى يک آراى زيادى، مثلا ملت موفق نشود که چه بشود، خوب، اين منعکس مى شود در خارج که مملکت ايران جورى است که نمى تواند رئيسجمهورش را هم تعيين کند.

چنانچه اگر موفق نشده بوديم به اينکه قانون اساسى را راى به آن بدهيم و ملت راى به آن بدهند، باز اين يک چيزى مى شد که مملکت ايران باز نرسيده به آن حدى که براى خودش يک نظمى تهيه کند.

توجه داشته باشيد که مبادا ما را در خارج از کشورمان متهم کنند به اينکه اينها رشد ندارند.

اين يک مطلبى بسيار مهم است.

آنها دارند کوشش مى کنند به اينکه ، يعنى آن تفاله هاى رژيم سابق، آن اشخاصى که وابسته به خارج هستند، کوشش مى کنند که اينجا به هم بزنند اوضاع را.

آنهايى که در خارج نشسته اند و مى خواهند مسائل را آنطورى که دلشان مى خواست منعکس کنند.

آنها در خارج منعکس مى کنند به اينکه ايران آشوب است .

ايران به هم ريخته است.

يکى اينجا واقع مى شود، ده تا آنجا گفته مى شود.

کمکم يک همچو مطلبى در دنيا منعکس مى شود که ايران ثبات ندارد.

استقرار ندارد.

رشد سياسى تا حالا پيدا نکردند.

اينها براى آزادى الان لايق نيستند.

اين را مى خواهند.

مى خواهند موجه کنند اين مطلب را که اگر دخالت نظامى کردند، دنيا مقابلشان نايستد.

چرا? بگويند براى اينکه ملتى بود که نظامى نداشت.

به هم ريخته بود و متزلزل بود و در معرض اين بود که بکلى از بين برود.

ما ديديم که اينها رشد ندارند.

يک رژيمى را پيش آورديم که به اينها رشد بدهد.

سرپرستشان باشد.

اين از مسائل بسيار مهم حالاى ما هست.

اين مسائل ديگرى که مى گوييد حکومتمان چه هست و نمى دانم رئيس فوجمان چه هست، اينها مسئله دوم است.

اينها آن وقتى که شما مملکتتان را مستقرش کرديد، آن وقت بايد برويم سراغ اينکه زراعتمان چطور است.

خانه مان چه جور است - عرض مى کنم - کشتمان چه جور هست.

رئيس مثلا کذامان چه جور هست.

آن وقت بايد تمام قواتان را اينجا بياوريد.

آنها هم البته در درجه دوم، آنها هم بايد گفته بشود.

آنها هم بايد اصلاح بشود.

اما غفلت از اين نکنيد که يکوقت شما را بدون اينکه توجه داشته باشيد، از آن مسلک اصلى و مقصد اصلى باز دارند و متوجه کنند به يک مقصد ديگرى.

از آن راهى که مى خواستيد برويد، شما را برگردانند به يک راه ديگرى.

اين يک مسئله بسيار مهمى است که اگر ما اين غفلت را بکنيم و از آن راه برگرديم به يک راه معوجى، اساس مطلب از دست ما مى رود.

يکوقت اساس مطلب در معرض خطر است، يعنى اساس کشور در معرض خطر است، يکوقت اساس نه ، اما خوب حکومت کجا غلط است.

فلان مثلا کجا چه مى شود.

اينها بعد از استقرار اساس مطلب و مستحکم شدن اساس کشور، آنها آسان است.

هدف دشمنان، غفلت از مسائل اساسى تغيير يک رئيس فوجى، تغيير يک حکومتى - عرض مى کنم - رفتن يک روحانى يک جائى، اينها يک مسائلى است که جزئى است و آسان.

غفلت نکنيد از اينکه در اطراف اين مملکت، الان هر جا شما برويد در اطراف اين مملکت، دستجات مختلف همه دنبال اين مطلبند که مردم را نگذارند آن راهى که بايد بروند، بروند.

هر جا يکجورى، هر جا يکجور غائله بلند مى کنند که نگذارند مردم راه مستقيمى که بايد بروند، که برسند به اساس مطلب.

يعنى منتهى بشوند به اينکه مملکتشان جورى شده است که ديگر همه چيزش تمام است، يعنى اساسش.

همان طورى که اگر ما راى نداده بوديم به اصل جمهورى اسلامى ، يا مى رفتيم سراغ اينکه خوب حالا حکومت اينجا چه جورى است، و فرض کنيد شهربانى اينجا چه جورى است، غلط بود.

الان که شما مى خواهيد اساس را درست کنيد، که رئيسجمهور مى خواهيد تعيين کنيد، الان همه قوا بايد متوجه اين بشود که توطئه هايى که مى شود که نگذارند رئيس جمهور تعيين بشود و غوغا خواهد شد، اين را بدانيد که مهيا باشيد.

همه جا خواهند يک غوغايى کرد.

متوجه باشيد که شما را ديگر برنگردانند از راه مستقيم به يک راه ديگرى.

خودشان غوغا کنند و فايده ببرند.

همه متوجه اين مسئله باشيد، همه جا.

الان وقت اينکه من کسالت دارم نيست.

وقت اينکه من در محلم - مثلا فرض کنيد که - فلان قضيه واقع مى شد، الان وقتش نيست.

اين وقت دارد.

اين را کرارا من عرض کردم.

اگر يکوقت خداى نخواسته يک زلزله اى در يک شهرى بيايد، شما هيچ فکر اين هستيد که من حالا خانه ام وضعش چه جورى است يا زندگى? همه مى رويد براى اينکه اين زلزله زده ها را بيرون بياوريد.

هيچ در فکر اين نيستيد که حالا من وضعم چيست.

شما آن وقتى که در حال نهضت بود، که مى خواستيد اين مرد فاسد را که همه چيز را فاسد کرده ، از کشورتان بيرون کنيد، تو خيابانها مى رفتيد، پشتبام مى رفتيد، پايين، بالا فرياد مى زديد.

هيچ فکر اين بوديد که رئيس شهربانى چه جورى است? هيچ فکر نبوديد.

اگر آن وقت فکر اين بوديد، اين پيروزيها را پيدا نمى کرديد.

اينکه پشت کرديد به همه مقاصد خودتان و رو کرديد به دشمن، دشمن را بيرون کرديد، حالا هم همه مقصدهاى جزئى را که داريد رها کنيد، برويد سراغ اين دو مرحله .

اين دو مرحله را تمام بکنيد و بعد از اينکه اين دو مرحله تمام شد، آن وقت اساسا بايد اين مملکت همه چيزش درست بشود.

خيال نکنيد که فقط اروميه شما اينطورى است.

همه جا اينطورى است.

همه جا يک مقدارى از آن تفاله هاى سابق باقى مانده .

پاکسازى يک مملکتى که در طول تاريخ خراب بوده ، و اين پنجاه سال خرابتر بوده ، و اين سى سال اخير ديگر بدتر از همه وقت شده ، خرابى اين محتاج به يک طول زمانى است.

ضايع کردن جوانان توسط رژيم شاه اينها جوانهاى ما را ضايع کردند، که اين يک عمر لازم دارد که يک جوانى که ضايع شد در اين رژيم، هروئينى شد در اين رژيم، ترياکى شد در اين رژيم، شاربالخمر شد در اين رژيم، عادت به سينماهاى فاسد کرد، عادت به اين مراکز فحشا، که همه را درست کرده بودند و با نقشه براى اينکه نگذارند جوانهاى ما يک جوانهاى محکمى از کار درآيند، که بتوانند مقابل آنها بايستند.

اين محتاج به اين است که مدتها طول بکشد تا يک تحول حاصل بشود.

تحول معجزه آسا اين تحولى که الان حاصل شده ، يک تحول معجزه آسايى است آقا.

يک مملکتى که جوانش مشغول بود به - فرض کنيد که - تعيش، سايرين هم مشغول، هر کسى به کار خودش مشغول بود، و در ذهنشان نمى آمد که مى شود يک همچو کارى انجام بگيرد، خدا خواست که ، يکدفعه ملت را متبدل کرد به يک چيز ديگرى.

همه ايستادند در مقابل اين دشمن و همه اين را پيش بردند.

جوانها از آن مراکز کشيده شدند به خيابانها.

مردم از بازار و کسبشان دست برداشتند، کشيده شدند به خيابانها.

حتى آن پيرمردهاى زاغه نشين با اولادشان آمدند به خيابانها و فرياد کردند.

با فرياد و مشت و با سنگ و با اينها، بر آنها، تانکها و آن بساطى که آنها داشتند، موفق شدند.

و اين يک چيز خدايى بود.

يک چيزى نبود که بشر بتواند اين مسائل را درست کند.

خدا اين کار را کرد.

و حالا باز شما بايد همه با هم متوجه باشيد به اينکه مملکت اسلامى الان دست شما امانت است.

تا حالا شما موظف نبوديد، از باب اينکه طاغوت بود بر شما مسلط.

شما بگوييد ما چه کنيم، الان ديگر چه کنيم ندارد.

همت همگانى در آبادانى ايران الان يک مملکتى است، دست ملت است.

اين ملت موظف است اين مملکت اسلامى را سروسامان به آن بدهد.

سرو سامان به آن دادن اين است که هر اختلافى هر جا مى خواهد پيدا بشود، خفه کنند آن اختلاف را.

نگذارند اختلاف پيدا بشود.

هر جا مى خواهند اين اشخاص فساد بکنند، بشناسانند آنها را.

بگيرندشان، تسليمشان کنند به دادگاه .

يک مسئله اى است عمومى بايد انجام بگيرد.

ننشينيد شما براى اينکه دولت براى شما چه کار بکنند.

رئيس شهربانى چه بکند.

خودتان هستيد.

مال خودتان است مملکت.

خودتان بايد حفظش کنيد.

بگذاريد اين دو مرحله هم انشاءاللّه پيش برود.

بعد که پيش برود، يک آرامشى قهرى حاصل مى شود.

يعنى آنها ديگر طمعشان تقريبا بريده مى شود.

- قهرى يک آرامش ممکن است انشاءاللّه حاصل بشود - و آن وقت هم با همت همه بايد درست بشود.

يک مملکتى نيست که بتواند يک کسى، شما بنشينيد که دولت انجام بدهد.

دولت هم يک افرادى هستند مثل شما.

آنها هم قدرت همچو زيادى ندارند.

آنها هم افرادند.

همه بايد با هم دست به هم بدهيم.

نه مرد تنها، خانمها هم همينطور.

طبقه واحد نه ، همه طبقات بايد دست به هم بدهند تا يک خرابه اى که برايشان گذاشتند آباد کنند و زندگىشان را در آنجا اداره کنند.

/ 178