سخنرانى - صحیفه امام جلد 12

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 12

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

قبل از ظهر 24 خرداد 1359 / 1 شعبان 1400

مکان:

تهران، حسينيه جماران

موضوع:

ارزش عمل در راه خدا - فقر عمومى مردم در عصر پهلوى - شيطنتهاى گروهکها عليه انقلاب

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حضار:

کارکنان جهاد سازندگى شهرستانها ارزش والاى فعاليت در راه خدا من از زحمتهاى طاقتفرساى شما آقايان مطلع شدم و همين طور زحمتهاى خواهرهايى که آن بالا هستند.

آنچه از دست من برمى آيد دعاست، که به همه شما خواهران و برادران دعا مى کنم.

و اميد آن دارم که همه در درگاه خداى تبارک و تعالى روسفيد باشيد و خدمتهاى شايان شما، که با رنج و با فعاليتهاى زياد انجام گرفته ، منظور نظر خداى تبارک و تعالى و امام عصر - سلام اللّه عليه - باشد.

آنچه اين زحمتها و رنجها را آسان مى کند و تسليت به انسان مى دهد اين است که اينها براى خداست.

اگر کسى در رژيمهاى طاغوتى غير اسلامى - انسانى فعاليت مى کرد، اين فعاليت، فعاليت براى طاغوت بود، اگر در راه رفاه هم بود، آن رفاه بى ارزش بود، بلکه هر چه رفاه زيادتر بود، مسئوليت زيادتر بود.

آنهايى که سالهاى طولانى براى خدمت به طاغوت با اين ملت ما آن کردند که همه مى دانيد زندگيهاشان بر فرض اينکه خيلى مرفه و طاغوتى بود، لکن هم در دنيا مارک طاغوتى و خيانت به جبهه هاشان زده شد و هم در پيشگاه خدا که مى روند به جزاى خودشان مى رسند.

جزاى بعض اشخاص در اينجا اصلا امکان ندارد، مثل نصيرى(1) و امثال اينها، که هزاران خانه را بى صاحب کردند و هزاران پدرها را بى پسر کردند و مادرها را بدون جوان، اينها آخر امر، آنقدرى که بشر دستش مى رسد، اين است که اين را بکشدش، اما اين هزاران نفر را به کشتن داده يا کشته ، کشتن او کشتن يک نفر در مقابل يک نفر است، نه در مقابل هزار نفر.

اينها در آنجا، آنجايى که دار جزا هست - اينجا دار جزا نيست - در آنجايى که دار جزاست به حساب اينها رسيدگى مى شود.

اعمال خودشان هر چه باشد پايبند خودشان هست، يعنى، خود اين عملى که دراينجا از هر کس انجام مى گيرد، يک صورتى در آن عالم دارد، اگر عمل صالح باشد، يک صورت خوب در آنجا دارد و اگر عمل جنايتکارانه اى باشد، يک صورت بد در آنجا دارد.

و ما که مى رويم در آنجا، مى رسيم به نتايج اعمال خودمان، اينطور نيست که مثل جريمه هاى اينجا باشد، ما اعمالمان در آنجا مجسم است، خود اعمال و اعمالمان گاهى آتش است و گاهى بهشت است.

آنهايى که براى خدا عمل مى کنند، رنج مى برند، زحمت مى کشند، اينها اعمالشان در آنجا مجسم است و به آنها مى رسد، آنجا که مى روند اولا در درگاه خدا با روى سفيد مى روند، با شرمسارى وارد نمى شوند بر اولياى خدا و ثانيا مى روند دنبال آن اعمالى که داشتند، که در آنجا صورتهاى بسيار نيکو دارد که ما اينجا تصورش را هم نمى توانيم بکنيم.

نعمتهاى آخرت را اينجا هر چه درباره اش بگويند يک بحث دنيايى است، هر چه صحبت بکنند از آنجا، بخواهند تشريح کنند آن را، يک بحث ناقص دنيايى است، آنهايى که بروند ان شاءاللّه مى فهمند چه هست.

و من اميدوارم که اين زحمتهايى که جوانهاى ما مى کشند، پاداش اينها نظير پاداشهمان جوانهايى باشد که در صدر اسلام زحمت مى کشيدند و دنبال اين نبودند که از مردم به آنها يک مرحبايى گفته بشود، يا يک اجرتى بگيرند.

گاهى همين لشکرهايى که در صدر اسلام بودند و آنطور زحمتها را مى کشيدند در تاريخ ثبت است که گاهى اينقدر فقير بودند که در حال جنگ، شبانه روز با يک خرما زندگى مى کردند، گاهى از اين هم بدتر مى شد، که يک خرما را اين آدم مى گذاشت دهنش، همين که احساس مى کرد شيرينى را، از دهانش در مى آورد مى داد آن يکى، آن هم به آن يکى، آن به ديگرى، و هکذا، ولى خدمت کردند براى اسلام، و اسلام را عظمت دادند و گسترش دادند و حالا رسيده است به ما، حالا نوبت ماهاست.

پاسدارهاى ما، شما آقايان، همه ، از اينکه مثلا در اينجا جبران نمى شود هيچ ابدا افسرده نباشيد، خوب، اعمالى که براى خداست جبران ندارد، مگر آنکه خدا پاداش بدهد.

يک عمل صالحى که براى خدا باشد همه اين دنيا هم جبران آن نيست.

کوشش کنيد که عملهايتان براى خدا باشد و وقتى که آنجا مى رويد با دست پر رفته باشيد.

من اميدوارم که شماها در اين خدمت بزرگى که مى کنيد، هم برادرها و هم خواهرها در آن حال رنج مى بينند، من اميدوارم که تمام اينها در نامه اعمال شما در هر هفته يک دفعه خدمت امام زمان - سلام اللّه عليه - برسد و مشمول دعاى آن بزرگوار باشيد و همه مان انشاءاللّه باشيم و آخرش هم در محضر همه اوليا و در محضر خدا.

اميدوارم که همه شما در آنجا روسفيد باشيد، همان طور که نهضت اسلامى را کوشش مى کنيد تا روسفيد باشد.

فقر و محروميت ملت در رژيم پهلوى الان اين کشور مال خود شماهاست، يک آقا بالاسر شماها نداريد که از خارج آمده باشد و بخواهد به شما حکومت کند.

در ظرف اين پنجاه سال همه ما در اسارت بوديم و همه ديديد، البته هر کس به مقدارى که سنش زيادتر باشد زيادتر ديده است، که شماها از آن روزى که چشم باز کرديد و توانستيد يک مطلبى را بفهميد، شايد اولش قضيه سازمان امنيت بوده است.

و من از اولى که اين رژيم منحوس آمد روى کار، من همه اش را يادم هست، شما نمى دانيد چه تلخيهايى از اين رژيم اين ملت شريف ما کشيده است.

بانوان ما با چه زحمتها مواجه بودند، به اسم تمدن، به اسم آزاد زنان آزاد مردان، چه مصيبتهايى سر اين زنها آوردند، با چه شيطنت و قساوت.

مامورهاى آن وقت اصلا منسلخ(2) شده بودند از انسانيت، يک حيوان جنگلى! بدتر از حيوان جنگلى، حيوان جنگلى هم اينطور نمى کند.

اينها از يک حيوان جنگلى بدتر بودند، نسبت به زنهاى محترمه ايران و مردها و جوانها، نسبت به همه ، روحانيون، کاسبها، دانشگاهيها، همه ، چه کارها در زمان رضاخان شد، که شما اکثرا يادتان نيست و چه کارها هم در زمان اين دومى شد، که بسيارى اش را همه تان يادتان هست.

آن وقت مملکتى بود که از ما نبود، يک نوکرى اينجا گذاشته بودند - مثل اينکه حالا هم يک نوکرى در عراق(3) گذاشتند.

يک نوکرى هم در مصر(4) دارند - يک نوکرى گذاشته بودند و اين نوکر جلاد(5) همه چيزها هم در دسترسش گذاشته بودند و او هم هر کارى مى خواست انجام مى داد.

جيب آنها را پر مى کرد، و ملت ما را به فقر و فلاکت مى برد، حتى در خود تهران، اين محله هاى جنوب شهر و اين حلبى آباد(6) و نمى دانم چى چى آباد و چى چى آبادها، که زندگىشان را لابد مى دانيد، فضلا از آنهايى که در خارج از تهران بودند.

تمام ثروت اين ملت را به جيب امريکايى ها و انگليسها و زمان آن مردکه به انگليسها، بيشترش امريکايى ها و به روسها و به همه ، به جيب اينها کردند و جيبهاى آنها را پر کردند و مابقى اش را هم به جيب خودشان و دارو دسته خودشان کردند.

که حالا گاهى وقتها بعضى نقل مى کنند براى من از کاخهايى که اينها دارند که چه کاخهاى فلان و فلان هست و اين ملت بيچاره ضعيف ما را، از تمام مواهب اوليه زندگى محروم کرده بودند.

آب - مثلا - در بعضى از نقاط ايران وجود ندارد! هنوز هم باز نتوانستند برايشان آب بياورند.

من که نجف بودم، يکى از تاجرهاى خير کويت، که اهل ايران بود اصلا، مکرر هر سال مى آمد پيش من و مى گفت که فلان ده - بعضى دهات طرف فارس ظاهرا بود - آنجا آبشان از آب باران است! و اين چيزى که درست کرده اند که جمع بشود آب باران در آن گاهى وقتها يک فرسخ از آنها دور است، زنها بايد يک فرسخ راه بروند، کوزه آب را پر کنند بياورند براى بچه هايشان، آن هم کوزه آب باران! و در يک جايى درست کرده بودند که مى گفت دارد خراب مى شود و شما اجازه بدهيد که من بروم و از سهم امام کمک کنم و آنجا را درست کنم، خوب، ما هم اجازه مى داديم.

وضع اينطور بود که يک آب انبارى در يک فرسخى - مثلا - بوده است، يا درست کرده بودند، و اين بيچاره ها از اينجا بايد بروند آنجا و آب بياورند.

ديگر اسفالتى در کار نبود، نمى دانم طبيبى اصلا در کار نبود.

لابد اين را شنيده ايد شما که بعضى از جاها به واسطه کم آبى و بى طبيبى بچه شان وقتى چشمش به هم مى چسبيد و مى خواستند باز کنند، با بول اين کار را مى کردند! اين مملکت متمدن ما بود که بنا بود يک سال - دو سال ديگر برسد به ژاپن يا بشود مثل امريکا! اين مملکتى بود که هى مى گفتند تمدن بزرگ و دروازه تمدن بزرگ.

مردم بيچاره را اغفال کردند و همه چيزشان را دادند به خارجيها و از همه مواهبى که ، چيزهايى که در زندگانى نياز اول بشر است، مثل طبيب، مثل بيمارستان، اينها را فاقد بودند، حتى در تهران، اين بيچاره هايى که در زاغه ها نشستند، براى من نقل مى کردند که پنجاه تا شصت تا پله بايد بروند تا برسند به شير آب و آب براى خودشان تهيه کنند.

اين مال آن زمان بود.

آنها خوردند و بردند و مصيبتهايى براى مملکت ما به بار آوردند، که تا سالهاى طولانى نمى شود جبرانش کرد.

اگر همه ملت با هم دست بدهند، چندين سال طول مى کشد تا جبران بشود.

شيطنتها براى دلسرد نمودن مردم از انقلاب من اميدوارم که همه ملت چنانکه از اول نهضت يک تحولى پيدا شده بود و بيدار شده بودند، حالا هم اين بيدارى انشاءاللّه محفوظ بماند و آن هوشيارى باقى بماند و با همان حال به پيش بروند، تا اينکه انشاءاللّه اين کشور اصلاح بشود و اقتصاد اين مملکت درست بشود، احتياج ما به خارج از بين برود، و خودمان مستقلا و آزاد زندگى کنيم.

از امورى که بايد من تنبه بدهم اين است که بسيار اشخاص هستند که افتادند توى بازار و توى دانشگاهها و توى کارگرها و همه قشرها و مردم را دارند سرد مى کنند از اين نهضتى که کرده اند، هى به گوششان مى خوانند که اين هم جمهورى اسلامى ! چه کرد? کارى براى ما نکردند.

مى خواهند مردم دلسرد بشوند و اگر يک مصيبتى پيش آمد ديگر همراهى نکنند و حال آنکه شما کارى کرديد که همه دنيا دارند مى گويند که اين معجزه بوده است.

همين يک کار را اگر شما کرده بوديد که اين دزدها را، اين آدمخوارها را، اين خونخوارها را، اين آدمکشها را، از مملکت خودتان بيرون کرديد، همين کار از همه کارها بالاتر است.

در صورتى که اينطور نيست که کارى نکرده باشند.

الان همه جا مشغول به کارهاى اساسى هستند، خانه سازى و پاکسازى ادارات و ...

و شما هم که يک خدمت بزرگى به عهده تان هست که آن خدمت را داريد مى کنيد.

همه قشرهاى ملت توجه داشته باشند که اين شيطانهايى که وسوسه مى کنند بيخ گوششان که چه شد و چه شد، اينها دشمن اسلام هستند، اينها دشمن خود ملت هستند، اينها مى دانند چه شده است، نه اينکه نمى دانند! از آن که شده خيلى ترسيدند و مى ترسند از آن بدتر برايشان بشود و مى شود انشاءاللّه.

بايد گوش نکرد به اين حرفها.

ما موظفيم که عمل کنيم به آن چيزى که خداى تبارک و تعالى فرموده است، اگر نتيجه خوب حاصل شد، که الحمدللّه هم آخرت به ما رسيده ، هم دنيا و آخرت را داريم الحمد للّه

1- نعمتاللّه نصيرى، رئيس سازمان اطلاعات و امنيت کشور (ساواک).

اگر ما نتوانستيم به نتيجه برسيم، ...

2- کنده ، جدا شده .

3- صدام حسين، رئيس جمهور عراق.

4- محمد انور سادات، رئيس جمهور مصر.

5- محمدرضا پهلوى.

6- بخشى از نواحى جنوب شهر تهران و محلات فقيرنشين که ساکنان آن به علت نداشتن خانه و مسکن، با تعبيه حلبهاى خالى روغن و امثال آن، سرپناههايى براى خود مى ساختند.

مجموعه اين

/ 178