اگـر صـاحب "علل انحطاط مسيحيت " در تاريخ حالات رهبران اسلام و قوانين ارزنده آن دقّت مى كرد متوجّه مى شد كـه ديـن مـقـدّس اسـلام بـا تـصـوّف و رهـبـانـيـت كـاملا مخالفت كرده و مرد صوفى را جزءِ مسلمانان نمى داند اين مـوضـوع آن قـدر واضـح اسـت كـه دانـشـمـنـدانـى كـه كـتـب مـتـصـوّفـه را رواج مـى دهـنـد و يـا در مـسـلك اهـل تـصوّفند اساس تصوّف را با اساس اسلام جدا دانسته اند چنانكه آقاى "مهدى توحيدى پور" در مقدّمه كتاب "نفحات الانس " صفحه 6 كه در اسفند ماه 1336 هجرى شمسى به چاپ رسيده مى گويد:"تصوّف اسلامى ايرانى داراى اصالت خاصّى است . و فقط در كادر (چهارچوبه ) اسلام نبايستى مورد مطالعه و تحقيق قرار گيرد زيرا اصول طريقت تصوّف در بسيارى موارد با قوانين دين مبين اسلام معارض است .روح ايـرانـى در طـريـقـت تـصـوّف در اوج صـفا و عظمت خود جلوه نموده است تصوّف اسلامى ايرانى مظهر عظمت معنوى و صفاى دل و كمال عقل و بزرگى روح و بيان كننده خصوصيّات ملّى و نژادى ايرانيان است .