پاسخ به سؤ الات فلسفی و اعتقادی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پاسخ به سؤ الات فلسفی و اعتقادی - نسخه متنی

سید حسن ابطحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

لذا در زمـان صـفويه كه علماء شيعه به اعلا درجه قدرت رسيده بودند و از طرفى نَسَب سلاطين صفويه به "صفى الدّين اردبيلى " كه از بزرگان متصوّفه بوده است مى رسد، تصوّف اسلامى ايرانى كه مجموعه اى از رهبانيت مسيحيان و فلسفه ايران باستان و افكار افلاطونيان جديد و هندى بود با پشتيبانى اين سلاطين بزرگ به اوج قدرت خود رسيد كه دكتر "توحيدى پور" مى گويد:

"پـس از آنـكـه ايـرانـيـان مغلوب قوم عرب گرديدند و براى حفظ جان زير بار ديانت اسلام رفتند چون اختلاف نـژادى و اوضـاع اجـتماعى و سبك زندگى قوم عرب و ايران بسيار شديد بود و خصوصا به علّت سوء رفتار "بـنـى اميّه " ايرانيان گذشته از مبارزات سياسى و ادبى با نيروى انديشه فلسفى به مبارزه پرداختند، يكى ازمحصولات اين تلاش فكرى طريقت تصوّف اسلامى ايرانى بود.

بـديـن تـرتيب كه با استادى كامل ، تصوّف اسلامى را با پوسته هاى رهبانيت مسيحيان در قالب افكار ايرانى كـه مـتـّكى به فلسفه ايران باستان بود ريختند تا شكل كاملا جديدى پيدا كرد و بعد با فلسفه يونان "به خـصـوص افـكـار افـلاطـونيان جديد كه از فلسفه ايران باستان متاءثّر بود آميختند و سپس آن را با فلسفه و افـكـار هـنـدى تـلفـيـق و تـكـمـيـل نـمـودنـد تـا بـه مـرحـله ذوق و رشـد و كمال رسيد، به طورى كه به هيچ وجه قابل مقايسه حتّى با تصوّف اسلامى (عربى ) نبوده است ".((24))

آقاى "دكتر غنى " مى گويد:

در نـتيجه تاءثير عميق فلسفه افلاطونيان جديد و يك سلسله مؤ ثّرات خارجى ديگر كه قريبا گفته خواهد شد تـصـوّف به شكلى در آمد كه مورد تكفير واقع و جماعتى از بزرگان صوفيه به زحمت افتادند و بعضيها به قـتـل رسيدند و اين پيشامدها سبب شد كه صوفيان اسرار خود را از نامحرم مكتوم بدارند و كلمات خود را مرموز و ذو وجـوه ادا كـنـنـد، ظـواهـر شرع را رعايت نمايند و مخصوصا در صدد برآمدند كه عرفان و تصوّف را بوسيله تفسير و تاءويل با قرآن و حديث تطبيق كنند. و انصاف اين است كه از عهده اين مهم به خوبى بر آمدند و پايه تاءويل را به جائى گذاشتند كه دست فيلسوفان و تاءويل كنندگان تورات هم به آن نخواهد رسيد.

و از آن به بعد تصوّف و عرفان را اسلام حقيقى و ديانت واقعى جلوه داده و گفتند:

"ما ز قرآن مغز را برداشتيم ".((25))

تـا ايـنـجا واضح شد كه تصوّف مسلك خاصّى است و ارتباطى به هيچ يك از اديان جهان ندارد و سير تاريخى تـصـوّف از يـونـان قـديـم و زمـان ارسـطـو شـروع شده و در سال 200 هجرى در اسلام خودنمائى كرده و كاملا التقاطى بوده است .

بنابراين پرسشى كه در اينجا باقى مى ماند اين است كه :

متصوّفه بر متشرّعه امتيازى دارند يا خير؟ و آيا ما مى توانيم بوسيله تصوّف به حقايق جهان آفرينش پى ببريم و از معنويات بهره مند گرديم يا نه ؟ يكى از دانشمندان شيعه در مجله اى مى نويسد:

"بـه طـور كـلّى مـى تـوان گـفـت كـه رابـطـه مـخـصـوصـى مـيـان اصـل ديـن و طـريـقـه تـصـوّف مـوجـود اسـت و از هـمـيـن جهت است كه متصوّفه در ميان همه طوايف دينى جهان ، حتّى بـودائيـهـا و بـرهمائيها پيدا مى شود. هر طايفه اى كه از يك راهى زمام هستى اجزاء اين جهان پهناور را به دست عالمى مافوق طبيعت سپرده و براى مقام آفريدگار جهان كرنش مى نمايند، عدّه اى از آنها به اميد پى بردن به اسـرار پـس پـرده غيبت ، به مجاهدات و رياضات پرداخته و از لذائذ مادّى و شهوات نفسانى چشم پوشيده و به تخليه و تجريد نفس پرداخته اند، اين همان تصوّف است .

اگـر چـه در مـيـان هـر طايفه به اسم مخصوصى ناميده مى شود و طبعا اين روش در اسلام نيز خودنمائى كرده و نشو و نمائى نموده است و جمعيّت قابل توجّهى از عالم تسنّن و همچنين از عالم تشيّع اين راه را رفته اند.

چـيـزى كـه هـسـت ايـن اسـت ، چـنانكه روشن شد، طريقه تصوّف را نبايد مذهب خاصّى شمرد و در رديف سائر مذاهب گـذاشـت ؛ مـثـلا گـفـتـه نـمـى شـود كـه مـذاهـب تـسـنـّن ، اشـعـريـت و اعتزال و تصوّف و غير آنها است ، بلكه هر يك از مذاهب اسلامى صوفى و غير صوفى دارد.

و تـقـسـيـم حـقـيـقـى چـنـانـكـه سـابـقـا اشـاره نـمـوديـم ايـن اسـت كـه بـراى نائل شدن به واقعيات و حقايق هستى كه اديان و مذاهب بسوى آنها دعوت مى كنند، سه راه تصوّر شده است :

راه ظواهر بيانات دينى ، كه حقايق را در لفّافه دعوت حفظ نموده است .

و راه استدلال عقلى با منطق فطرى ، كه راه تفكّر فلسفى است .

و راه تصفيه نفس و مجاهدات دينى ، كه راه عرفان و تصوّف است .((26))

كلّيه مطالب فوق به دو جمله خلاصه مى شود:

/ 103