پاسخ به سؤ الات فلسفی و اعتقادی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پاسخ به سؤ الات فلسفی و اعتقادی - نسخه متنی

سید حسن ابطحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

"رفتن من براى شما مفيد است ، زيرا اگر نروم حضرت "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) نزد شما نخواهد آمد".

پـس بنابراين وجود "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) براى بشر به قدرى مفيد و نافع بوده است كه وجـود مـسـيـح بـا آن عـظـمتى كه ما براى او قائليم تا آن حد مفيد نبوده است و اين گفتار درباره "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) كاملا صحيح است .

بـنـده مـدّتـى دربـاره دستورات و قوانين اسلام و تطبيق آن با آئين مسيحيت مطالعاتى داشته ام و به خوبى درك كـرده ام ، اسـلام يـگـانـه دينى است كه مى تواند سعادت دنيا و آخرت بشر را تاءمين كند، اسلام رهبانيت را نسخ كـرده و روح ائتـلاف و تـعـاون را در مـيـان افـراد بشر زنده نموده است و اگر مى خواست بشر امروز به دستور رهـبـانـيـت مـسـيـحيت عمل كند، ممكن نبود كه بتواند كوچكترين موفّقيّتى را به دست آورد پس بايد "عيسى " (عليه السّلام ) برود و بعضى قوانين او هم كه تنها براى مردم زمان خود او فائده داشت نسخ شود تا مردم بتوانند از ايـن سـعـادت بـهـره كـافـى بـردارنـد. و هـمـچـنـيـن اصـل مـحـبـّتـى كـه در ديـن مـسـيـحـيـت دسـتـور داده شـده ، محال است بشر امروز بتواند به آن عمل كند، زيرا مسيحيت مى گويد:

"اگر كسى به طرف راست تو تپانچه زد، طـرف چـپ را هـم بـگـيـر و خـود را در اخـتـيـار حملات او قرار بده و از خود عكس العملى نشان مده ". اگر بشر اين عـمـل را در مقابل متجاوزين امروز انجام دهد، مسلّم زورگوئى و فساد؛ عالم را فرا مى گيرد و حتّى يك نفر هم نمى تـوانـد در ايـن دنـيـاى ظـلم و سـتـم ، زنـدگـى كـنـد لذا هـيـچ يـك از افـراد مـسيحى به اين دستور خلاف فطرت عـمـل نـكـرده و بـراى حـفـظ مـرزهـاى خـود در مـقـابـل مـتـجـاوزيـن عـكـس العمل شديد نشان مى دهند.

ولى قرآن مطابق فطرت بشر مى گويد:

تـا مـى تـوانـيـد بـا نـيـروهـاى جـنـگـى از اسـبـهـا و سـائر قـواء، خـود را در مقابل دشمنان خدا و دشمنان خودتان مهيّا كنيد و آنان را از مرز و بوم خود خارج نمائيد.((3))

من گفتم :

بسيار خوشحالم كه با جوان خوش استعداد و روشن فكرى روبرو هستم ، اجازه مى فرمائيد در تعقيب فرمايشات جـنـابـعـالى كـه فـرمـوديـد:

"ديـن مـسـيـحـيـت تـنـهـا بـراى زمـان مـوقـّتـى مـفـيـد بـوده و چـنـانـكـه انـجـيـل مـى گـويد و مفاد فرمايشات مسيح است كه اسلام براى هميشه بايد برنامه زندگى مردم قرار بگيرد و به جميع راستيها هدايت خواهد كرد و حتما بايد مسيح و آئين او برود تا اسلام ظهور كند".

چند موضوعى كه احكام انجيل را ترتيب مى دهد يادآور شوم ؟ جوان مسيحى گفت :

بفرمائيد.

من گفتم :

به چند نمونه از احكام انجيل ، اشاره مى كنم تا بدانيد چگونه اين دين براى بشر امروز مفيد نيست :

1 - اسـلام تعدّد زوجات را تجويز كرده ؛ ولى دين مسيحيت آن را جايز نشمرده با آنكه از نظر علمى مسلّم است كه براى حفظ نظام اجتماع و پيشرفت نسل بشر و عمل بر طبق تكوين و خلقت بايد تعدد زوجات در عالم جايز شود.

براى اطّلاع بيشتر به كتاب "اتّحاد و دوستى " مراجعه شود.

2 - انـجـيـل مـى گـويـد:

طـلاق جز به علّت زنا جايز نيست . ولى اسلام فرموده كه اگر زن و مردى با يكديگر نـتـوانـسـتند زندگى كنند و يا زن براى مرد تمكين نكرد، مرد مى تواند با شرايط خاصّى زن خود را طلاق دهد.

پـرواضـح اسـت كـه اگر طلاق در بين نباشد گاهى انسان به محذورات فوق العاده عجيبى برخورد مى كند كه زندگانى و آسايش بشر را از بين مى برد "چنانكه در سراسر كشورهاى جهان امروز مساءله طلاق را پذيرفته اند".

3 - آئين مسيحيت دستور مى دهد كسى كه همسر خود را طلاق بگويد، ديگر نبايد زن بگيرد.

ولى اسـلام آن را جـايـز شـمـرده اسـت و شـكـّى نـيـسـت كـه مـردمـان مـسـيـحـى مـذهـب هـم ايـن حـكـم انجيل را ظالمانه مى دانند و مى گويند كه بر فرض يك جوان عصبانى و نادان معصيت كرد و زن خود را طلاق داد چرا بايد براى هميشه از ازدواج محروم باشد.

4 - انجيل مى گويد:

زن مطلّقه نبايد شوهر كند.

ولى اسلام به او دستور فرموده كه پس از انقضاء عدّه طلاق بهتر آن است كه شوهر كند و به اين وسيله غريزه جـنـسـى خـود را اشـبـاع سـازد. نـاگـفته پيدا است كه اگر مردى زن خود را طلاق داد، بر فرض مرد معصيت كرده بـاشـد، زن چـه تـقـصيرى دارد كه براى هميشه از نعمت خانه دارى و شوهردارى و تربيت فرزند محروم باشد.

(مـوادّ چـهـارگـانـه فـوق در كـتـاب انـجـيـل مـتـى ، بـاب پـنـجـم ، عـدد 32 و بـاب نـوزده ، عـدد 3 و انجيل لوقا، باب شانزده ، عدد 18 و انجيل مرقس ، باب دهم ، عدد 42 مذكور است ).

جوان مسيحى پس از آنكه متن اين جملات را در انجيل مطالعه كرد تبسمى نمود و گفت :

"حـق بـا شـاگـردان اسـت " من كه مى دانستم مراد او چيست فقط با لبخندى او را تصديق كردم ولى رفقاى مجلس نـزديـك جـوان مـسـيـحـى رفـتـند و سر در ميان كتاب انجيل كردند و پرسيدند:

منظور از اينكه مى گوئيد:

"حق با شاگردان است " چيست ؟ جوان مسيحى گفت :

در انجيل متى در جملات فوق الذّكر پس از آنكه حكم مردى را كه زن خود را طلاق دهد و قانون زن مطلّقه را بيان مى كند و بر خلاف فطرى بشرى سخن مى گويد شاگردان وقتى آن را مى شنوند در جواب "عيسى " (عليه السّلام ) مى گويند:

"اگر حكم شوهر با زن چنين باشد نكاح نكردن بهتر است ".

/ 103