پاسخ به سؤ الات فلسفی و اعتقادی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پاسخ به سؤ الات فلسفی و اعتقادی - نسخه متنی

سید حسن ابطحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آرى . اين دستور است كه "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) را فرسوده كرده است ! در تواريخ نقل شده كه هر قدر "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) كوشش مى كرد كه مردم مسلمان استقامت و پايدارى كنند و در دين حق راسخ باشند و متابعت از هواى نفس خود نكنند و از اوامر پروردگار پيروى كنند باز جمع كثيرى از آنان به دستورات آن حضرت گوش نمى دادند و با او مخالفت مى كردند.

يك نمونه تاريخى در غـزوه تـبـوك وقتى حضرت "رسول اكرم " (صلى اللّه عليه و آله ) بسيج عمومى كرد و تمام مردم را به جنگ دعوت نمود، "كعب بن مالك " و "جلال بن اميّه " و "فرازة بن ربيعه " روى مسامحه كارى و سستى و عدم استقامت از انـجام فريضه جهاد سرپيچى كردند و با سربازان اسلام به جبهه جنگ نرفتند؛ "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) به قدرى از عمل آنان ناراحت شد كه پس از مراجعت از جنگ به اصحابش دستور داد كه با آنان سخن نگويند، مردم مسلمان هم به دستور آن حضرت با آن سه نفر حرف نزدند، حتّى زن و فرزندانشان با آنان سخن نـمـى گفتند. كسانى كه غذا برايشان مى آوردند در مقابل آنان لب از روى هم بر نمى داشتند. از اين مجازات كه بـه نـظـر آسـان مـى آمـد ولى از هـر شكنجه اى سخت تر بود جانشان به لب آمد مجبور شدند كه از شهر خارج شوند، متجاوز از چهل روز در خارج شهر بسر بردند، از كرده خود پشيمان شدند، آن قدر گريه و زارى نمودند و در پـيـشـگـاه خـداونـد اظـهـار نـدامـت كـردنـد كـه دربـاره آنـان آيـه 119 سـوره "تـوبـه " نازل شد.

"وقتى خداى مهربان توبه آنان را قبول كرد. "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) اجازه داد كه مردم مسلمان با آنان معاشرت نمايند و بطور عادى با آنان سخن بگويند".((48))

نمونه ديگر در جنگ احد وقتى مسلمين مورد حمله كفّار قرار گرفتند تمام سنگرها را خالى كرده رو به فرار گذاردند، "على " (عليه السّلام ) مى گويد:

"ناگهان متوجّه شدم كه هيچ كس اطراف "پيغمبر اكرم " (صلى اللّه عليه و آله ) باقى نمانده است " در اين موقع "على " (عليه السّلام ) به قدرى ناراحت شد كه در پى فراريان حركت كرد، ابتدا به عمر بن خطاب و چند نفر ديگر رسيد فرياد زد شما با اين عملتان بيعت را شكسته و "پيغمبر" (صلى اللّه عليه و آله ) را تنها گذاشته و بـه طـرف دوزخ مى رويد. عمر مى گويد:

"على " (عليه السّلام ) را ديدم شمشيرى پهن در دست داشت كه مرگ از آن مـى چكيد، چشمهايش از غضب و خشم مانند دو كاسه خون بود، فهميدم كه به يك حمله تماممانرا نابود خواهد كـرد، عـرض كردم :

يا ابا الحسن تو را به خدا قسم كه به ما حمله مكن ، عرب را عادت بر اين است گاهى فرار مـى نـمـايـد و گـاهى حمله مى كند و پس از گريختن اگر حمله كرد جبران فرار خود را مى كند. از آن تاريخ به بعد هر وقت آن حالت "على " (عليه السّلام ) را به ياد مى آورم به خود مى لرزم و ناراحت مى شوم .

"عـلى " (عـليـه السـّلام ) پـروانـه وار گـرد "پـيغمبر" (صلى اللّه عليه و آله ) مى چرخيد و از دشمنان يك تنه دفـاع مـى نـمود، نتيجه فرار مسلمين اين شد كه "على " (عليه السّلام ) بيشتر از نود زخم بر بدن شريفش وارد آمد كه "رسول اكرم " (صلى اللّه عليه و آله ) وقتى اين حالت "على " (عليه السّلام ) را ديد آن قدر ناراحت شد كه مانند باران اشك مى ريخت .

در اثر فرار و عدم استقامت مسلمين در اين جنگ ، حمزه عموى "پيغمبر اكرم " (صلى اللّه عليه و آله ) شهيد گرديد.

در ايـن غزوه ، سنگ به پيشانى "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) زدند و صدها خسارت ديگر بر اسلام وارد نمودند تمام اينها در اثر كوتاهى و فرار مسلمين از جنگ و كمى استقامت آنان بود.

نـاگـفـتـه پـيـدا اسـت كـه اگـر كـسـى بخواهد اين مردم ضعيف الايمان را به استقامت و پايدارى وادار كند بسيار مشكل است ، مخصوصا اگر از جانب پروردگار هم امر شده باشد.

البـتـّه در ايـن صـورت جـا دارد كـه "پـيغمبر اكرم " (صلى اللّه عليه و آله ) بفرمايد:

به خاطر اين آيه كه در سوره "هود" است من پير شده ام و اين آيه مرا پير كرد.

عمر زمين جـوان دانـشـجـوئى از گـرگـان (بـوسـيـله نـامـه ) سـؤ ال كـرده كـه :

/ 103