عذافرازشاگردان ومريدان جدي امام صادق ع بود،به امام خبررسيدكه عذافر مدتي براي ربيع وابوايوب دونفرازستمگران كارگري كرده وبه آنهاكمك نموده است ،اورابه حضورطلبيدوفرموداي عذافر،چنين خبري به من رسيده است ، آياتودراين فكرنيستي كه درروزقيامت به عنوان اعوان الظلمه كمك كننده ظالمان موردخطاب خداوندگردي ،دراين صورت چه حالي خواهي داشت ؟وچه مي كني ؟عذافر،ازنصيحت وتهديدامام ،نگران ومضطرب شدوآنچنان ناراحت گرديد كه مشت برخودكوبيدوسكوت غمباري ،اورافراگرفته بود .امام صادق ع وقتي كه آن حالت راازاوديد،به اوفرمود:اي عذافرمن توراازآن چيزترساندم كه خدامرابه آن ترسانيده است يعني مساله راجدي بگير،من آن راپيش خود نگفته ام ،بلكه فرمان خدااست .فرزندعذافرمي گويد:پدرم پس ازچندروز،از شدت ناراحتي واندوه كه چراباستمگران همكاري كرده است ،جان باخت وازدنيا رفت ./اقتباس ازوسائل الشيعه ج 12812 .