اى مردم! آيا نبايد شناختى كه امويان از من دارند، از جوسازى بر ضد من بازشان دارد؟ آيا سابقه من، حتى نادانان را از متهم كردن من مانع نمى شود؟ (چه بايد كرد كه) پند خداوند كه بسيار گوياتر از بيان من است، اينان را سودى نبخشيده است! بارى، من با مارقين در احتجاج و با ناكثين وسوسه گر در ستيزم! حل مسائل فرعى را بايد در اصول قرآنى جست، چنان كه معيار ارزيابى كارنامه انسان، انگيزه هاى درونى او است.
نقش معاويه در كشته شدن عثمان
شگفتا، كه چه سخت به هوس هاى بدعت زا و حيرت هاى پيامد آن دل بسته اى! حقايق را به تمامى زير پا نهاده اى و از دستاويزهاى اطمينان بخشى، كه مورد عنايت خدايند و برهان او بر بندگانش، دست باز داشته اى. اما در مورد پرگويى هايت پيرامون عثمان و كشندگانش، ناگزير از گفتنم كه واقعيت جز اين نيست كه تو هنگامى كه سياستت را سودى داشت به يارى عثمان شتافتى، در حالى كه آن روز كه يارى تو به سود عثمان بود، تنهايش گذاشتى.