[ اشتر به مقابله با عمرو بن عاص مناسب تر از محمدبن ابوبكر است. لذا وى را به آن سامان گسيل داشتم. و] به مردمى كه براى خدا به خشم آمدند [نوشتم:] آنگاه كه خداوند را بندگانش در روى زمين نافرمانى كردند و حقش پايمال شد و در نتيجه،ستم بر سر نيك و بد، و مقيم و مسافر خيمه زد و اوضاعى پيش آمد كه نه آسودن در سايه ارزش ها و معروف ممكن بود و نه از منكر و ضدارزش ها جلوگيرى مى شد! اما بعد، در اين جاى كم تر ترديد نيست كه من بنده اى از بندگان خدا را به سويتان گسيل داشته ام كه در لحظه هاى حساس و سرنوشت ساز، خواب را به چشمانش راهى نباشد. و در هنگامه خطر، در رويارويى و نبرد با دشمنان خدا ترديدى نمى كند و تحمل او از شراره آتش سخت تر باشد. او كسى جز مالك بن حارث ـ از قبيله مذحج ـ نباشد. پس به دو گوش بسپاريد، فرمانش را ـ در صورت انطباق با حق ـ اطاعت كنيد، كه شمشيرى از شمشيرهاى خدا باشد كه نه تيزى اش كند مى شود و نه زخم هايش به خطا مى رود. اگر به كوچتان فرمان داد، كوچ كنيد و اگر به ماندنتان خواند، بمانيد. چراكه او هر پيشروى، روى گردانى و پس و پيش رفتن را تنها به فرمان من انجام مى دهد. جاى هيچ شك نيست كه من با اعزام اشتر به آن سامان، نياز شما را بر خود مقدم داشتم و توجيه اين ايثار، تنها خيرخواهى او براى شما و توان بالاى او در مهار كردن دشمنان شما است.