پاسخ تهديد معاويه - تاریخ اسلام به روایت امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخ اسلام به روایت امام علی (ع) - نسخه متنی

محمد حسین دانش کیا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پاسخ تهديد معاويه

همچنان كه در نامه ات يادآور شده اى، ما و شما متحد و همبسته بوديم. اما آنچه ديروز از هم جدامان كرد اين بود كه ما ايمان آورديم و شما كفر ورزيديد و عامل جدايى امروزمان اين است كه ما پايدارى ورزيده ايم و شما به انحراف كشيده شده ايد. واقعيت اين است كه روزى اسلام به سر سلسله شما تحميل شد و ناگزير بدان تن در داد كه تمامى بزرگان اسلام را در حزب رسول خدا ـ كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد ـ ديد.

در ديگر بخشِ نامه ات نوشته اى كه طلحه و زبير را كشته ام. عايشه را آواره كرده ام و به دو شهر كوفه و بصره فرود آمده ام! اينها همه جريان هايى است كه به تو ارتباطى نمى يابد و با آن كاملا بيگانه اى. نه بر تو ستمى رفته است و نه مقامى هستى كه عذرش به پيشگاه تو تقديم شود.

در نهايت، تهديد كرده اى كه با لشكرى از مهاجران و انصار با من ديدار خواهى داشت! گويا از ياد برده اى كه در همان روزى كه برادرت به اسارت سپاهيان اسلام درآمد، داستان هجرت به سرآمد! اينك اگر به شتابزدگى دچارى، همان به كه چندى همچنان خوش بگذرانى. كه چون با تو رو در رو شوم، ديگر فرصتى نيابى. به جا است كه آن هنگامه چنين تفسير شود كه مرا خداى براى انتقام از تو برانگيخته باشد و اگر تو در رويارويى با من پيشگام شوى، چنان است كه آن برادر بنى اسدى سروده است:

پيشبازان شن باد سوزان در فراز و فرود بيابان

اينك همان شمشيرى را در كف دارم كه در يك جا و يك روز با تن جد، دايى و برادرت آشنايش كردم و تا آنجا كه من مى دانم، قلب تو در غلاف است. خردت سطحى و نزديك بين و بهترين سخن درباره تو همين كه: «تو از نردبانى بالا مى روى كه به زيانت مى انجامد و سودت نمى رساند، چراكه تو جز گمشده خويش را مى جويى و شبانى دام هايى را كه از آنِ تو نيست برعهده گرفته اى و جستوجوگر جريانى هستى كه با آن بيگانه اى و هم گوهرش نيستى.» وه، كه ميان حرف و عمل تو چه فاصله دورى است! و چه نزديك است آينده اى كه به سرنوشت عموها و دايى هايت دچار شوى كه بخت بد و آرزوى پوچ شان آنان را در موضع مخالفت با محمد ـ كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد ـ نشاند. پس بى آنكه به دفاعى بزرگ برخيزند يا حريمى را پاسدارى كنند، با شمشيرهايى كه تمامى صحنه پيكار را آكنده بود و كمتر نرمش و سازشى هم نداشت، در آن بسترهاى مرگ ـ كه تو خود خوب مى دانى ـ فرو غلتيدند!

در پايان يادآور مى شوم كه درباره كشندگان عثمان سخت پر گفته اى. ابتدا خود به نظامى در آى كه مردم پذيراى آن شده اند و پس از آن رسماً از آنان دادخواهى كن تا تو و آنها را به كتاب خداى متعال بسپارم. اما آنچه تو بدان آهنگ كرده اى، نيرنگى را ماند كه براى از شير گرفتن كودكان به كار مى برند. سلام بر هر كه شايسته آن است.

/ 89