بزرگان ری جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
سليمان بدو پيوست در حق او چه كرد و به همدان چگونه برد و بهسلطنت نشاند و محمود گندم كوب سلطان به مازندران آمد اين جملهگفته ايم سلطان سليمان رى و حدود آن را اصفهبد را داده بود، اصفهبدرى با تصرّف گرفت و خواجه حسن نجم الدين را به عميدى ولايت رىبفرستاد و دهخداى نجم الدين محمد را كه پدر سعد الدين على بود بهمشرفى رى؛ و يك سال و هشت ماه رى و اعمال او تا مشكوب به تصرّفديوان اصفهبد بود و جمله معارف و قضات و سادات رى به مازندران درخدمت شاه غازى بودند و همچنين خوار و سمنان....و در جلد اوّل ضمن ترجمه رستم بن على معروف به شاه غازى گفته:بعد وفات سنجر سلطان سليمان شاه كه برادرزاده او بود از محمود خانكه خواهرزاده و ولى عهد سنجر بود بگريخت به طلب ملك عراق و بهمقام قصبه درويشان پناه به شاه غازى كرد مدّت دو ماه هر روز براى اووحشم او سر ميدان تا پايان خوانهافرمودى نهاد تا به گيلان و ديلمان وساير اطراف طبرستان بيست هزار مرد جمع كرد و جمله اسباب سلطنتاز خزانه وزرّادخانه و فرّاشخانه مهيّا فرمود او را برگرفت و به رى برد بهتخت سلطنت بنشاند امراى عراق و آذربايجان برو جمع شدند و رى وساوه اصفهبد شاه غازى را مسلّم داشتند....اولياء اللّه درتاريخ رويان(ص 91) و سيد ظهير الدين مرعشى درتاريخ طبرستانو رويان و مازندران(ص 60) تحت عنوان «سبب مخالفت كيكاوس با شاه غازىرستم» گفته اند:در آن عهد غزان لشكر كشيده به سر سلطان سنجر درآمدند و در ميان آنان