اعتراض ، انتقاد و پرسش مردم شوند، سخت مخالف است . پيامبر گـرامـى اسـلام (ص ) بـه مـردم اجـازه مـى
داد كـه او را مـورد سـؤ ال قـرار دهـنـد و بـا دادن پـاسـخ قانع كننده و بيان حقايق ، بدون كوچك ترين
ناراحتى از آرا و نظريّات آن ها استقبال مى كرد.(28)
اركان حكومت اسلامى
هـمـان گـونـه كه احداث و بقاى هيچ بنايى بزرگ و رفيع ، بدون پايه ، امكان پذير نيست ، سـاخـتـمـانعـظـيـم حـكـومـت اسـلامـى هـم كـه دربـردارنـده يـك مـلّت مـتـشكّل از طبقات مختلف و افكار و
سلايق متفاوت است ، به استوانه هاى قوى و محكم كه بتواند اين بناى بزرگ را در مقابل خطرها مصون
نگهدارد؛ نيازمند است .اين استوانه ها و اركان عبارتند از: رهبرى ، قانون و مردم .
رهبرى
الف ـ تعريف و ضرورت رهبرى
واژه رهـبـرى مـعناى كلمه (امامت ) در عربى است . علماى علم كلام ، امامت را اين گونه تعريف نموده اند:(اَلاِْمـامـَةُ رِيـاسـَةٌ عـامَّةٌ فـى اُمـُورِ الدّينِ وَالدُّنْيا لِشَخْصٍ مِنَالاَْشْخاصِ نِيابَةً عَنِ النَّبى صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) (29)
امـامت عبارت است از رياست عام در جميع شؤ ون دين و دنياى مردم [اعم از بيان احكام ، اجراى حدود،
اداره جـامـعه ، ايجاد عدالت اجتماعى ، جنگ و صلح و...] براى شخص معيّنى از انسان ها به عنوان نيابت و
جانشينى از پيامبر(ص ).اصـولاً وجـود امـام و رهـبـر در جـامعه بشرى ضرورت دارد؛ زيرا رهبرى ، قلب تپنده امّت و محور امور
است ؛ چنان كه على (ع ) مى فرمايد:(اَلاِْمامَةُ نِظامُ الاُْمَّةِ) (30)
امامت و رهبرى ، نظم دهنده كارهاى امّت و ملّت است .هـم چـنـيـن آن حضرت در پانزده قرن پيش ، پرده از روى اين حقيقت برداشت كه جامعه نيازمند به رهبر است
؛ آن جا كه فرمود:(لابُدَّ لِلنّاسِ مِنْ اَميرٍ بَرٍّ اَوْ فاجِرٍ...) (31)
جامعه ، نيازمند به رهبر و فرمانده است ؛ خواه نيكوكار باشد خواه بدكار.از اين جمله كوتاه مى توان فهميد كه به حكم عقل ، انتخابِ امير نيكوكار بر امير فاجر، ترجيح دارد ولى
اگـر امـر مـيـان اين كه اصلاً حكومتى نباشد و هرج و مرج در جامعه حاكم شود يا حكومت بـاشـد امّا با
رهبرى فاسق ، باز هم در منطق على (ع ) وجود حكومت و رهبرى ضرورى است ؛ زيرا در اين صورت نيز، مصالحى
همچون تاءمين امنيّت اجتماعى ، امنيّت مرزها و... را دربردارد.
ب ـ جايگاه رهبرى در اسلام
با دقّت در آيات قرآن كريم و احاديثى كه از پيامبر گرامى اسلام و ائمّه معصومين (ع ) درباره جـايـگـاه، نـقش و شؤ ون رهبرى در اسلام وارد شده ، به نكاتى اساسى و در خور توجّه برمى خوريم كه در اين جا به
پاره اى از آن ها اشاره مى كنيم .1 ـ حكومت و رهبرى ، تنها شايسته و سزاوار خداوند است ؛
(اِنِ الْحُكْمُ اِلاّ لِلّهِ) (32)
حكومت ، تنها از آن خداست .2 ـ حـكـومـت خـداونـد بـر انـسـان هـا، از طـريـق افـرادى بـا ويـژگـى هـاى خـاص ، اِعمال مى شود؛
(يا داوُودُ اِنّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِى الاَْرْضِ...) (33)
اى داوود! ما تو را جانشين خود روى زمين قرار داديم .و مقام رهبرى ، مقامى است كه از جانب خداوند به افرادى خاص داده مى شود.3 ـ رهـبـر الهى بايد كامل ترين و مقرّب ترين انسان ها به درگاه الهى در عصر خويش بوده و از انواع