دلايل ضرورت تشكيل حكومت اسلامى - حکومت اسلامی و ولایت فقیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکومت اسلامی و ولایت فقیه - نسخه متنی

حسن قاسمیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از جانب مردم انتخاب شده ، قرار مى گيرد؛ اعم از اين كه مردم او را به طور مستقيم انتخاب كرده باشند
يا منتخب نمايندگان مردم باشد.

گـفـتـنـى اسـت حـكـومـت دموكراسى به طور كامل در هيچ جامعه اى تحقّق نيافته است و با اين كه
بـيـشتر حكومت هاى دنياى امروز ـ به ويژه حكومت هاى غربى ـ ادّعاى دموكراسى دارند، امّا عملكرد آن
هـا نـشان مى دهد دموكراسى فقط در ظاهر وجود دارد و مردم هر چند در ظاهر، حقّ راءى و انتخاب
نـمـايـندگان خود را دارند ولى در واقع چنين نيست ، بلكه هنگام انتخابات با تبليغات وسيع و گـمـراه
كـنـنـده ـ كه در اين راه از هر وسيله اى حتّى از خوانندگان ، نوازندگان و زنان رقاّصه اسـتـفـاده
مـى كـنـنـد ـ آن چـنـان جـوّى بـه وجـود مـى آورنـد كـه مـجـال تفكّر را از مردم مى گيرند و مردم را
به سمت و سويى كه خود مى خواهند، هدايت مى كنند. تـا آن جـا كـه مـمـكـن اسـت يـك هـنـرپـيشه [مانند
ريگان در آمريكا] براى رياست جمهورى انتخاب شود.(4)

4 ـ حـكـومـت اسـلامى ؛ اين نوع حكومت ، از لحاظ مبنا، هدف و ماهيّت از ساير حكومت ها متمايز است و
داراى ويژگى هاى خاصّ خود مى باشد.

حـكـومـت اسـلامى با هيچ يك از حكومت هاى ياد شده قابل تطبيق نيست ، بلكه نوعى ديگر از حكومت اسـت
كـه بـر مـبناى حكومت خدا بر مردم استوار است . بر همين اساس ، ميان حكومت هاى غير الهى و حكومت
اسلامى تفاوت هاى مبنايى وجود دارد كه به سه تفاوت عمده اشاره مى شود:

1 ـ در حـكـومـت اسـلامـى ، حـاكـم اصـلى بـر مـردم و حـاكميّت مطلق از آن خداست . قرآن كريم مى
فرمايد:

(وَ لِلّهِ مـُلْكُ السَّمـواتِ وَالاَْرْضِ وَ مـا بـَيـْنـَهـُمـا يـَخـْلُقُ مـا يـَشـاءُ
وَاللّهُ عـَلى كـُلِّ شـَىْءٍ قَديرٌ) (5)

حـكـومت آسمان ها و زمين و آنچه ميان آن دو قرار دارد از آن خداست ؛ هر چه بخواهد مى آفريند و او بر هر
چيز تواناست .

بـرايـن اساس ، تنها خداوند، حقّ تعيين حاكميّت بر مردم را داراست و او نيز صالح ترين انسان را بـه
چـنـيـن مـقـامـى مـنصوب مى كند كه در درجه اوّل پيامبر و امامان معصوم ، سپس ‍ فرد اصلح جـامـعه
اسلامى (ولىّ فقيه ) زمام امور مردم را در دست مى گيرند و مردم نيز با بصيرت و اعتقاد عميق به شرايط
حاكم شايسته با آنان بيعت مى كنند.

2 ـ هـم چـنـين در نظام سياسى اسلام ـ برخلاف ديگر نظام ها ـ ، لياقت و كاردانى و امانت دارى ، ملاك
رياست رجال سياسى و كارگزاران جامعه اسلامى است و براى امتيازات طبقاتى و اعتبارات مادّى ، كوچك
ترين اعتبارى در نظر گرفته نشده است . چنان كه پيامبر اكرم (ص ) مى فرمايد:

(هـرگـاه مـقـام مـسـؤ ولى ، بـه فردى از مسلمانان مقام و پُستى بدهد در حالى كه بداند در ميان
مسلمانان كسى لايق تر و شايسته تر به اين مقام و عالم تر از او به كتاب خدا و سنّت پيامبر، وجود دارد،
به خدا، پيامبر و مسلمانان خيانت كرده است .) (6)
3 ـ در حـكـومـت دمـكـراتيك كه به ظاهر در بين حكومت هاى غير الهى ، از بهترين حكومت محسوب مى شـود؛
جـعـل و وضـع قـوانـيـن بـراسـاس خـواست اكثريّت مردم صورت مى گيرد؛ و لذا چه بسا مـسائل زيان آورى
نظير؛ مصرف مواد الكلى ، قمار و هم جنس بازى كه زيان آن هم به فرد و هم به جامعه مى رسد؛ مجاز شمرده مى
شود. ولى در حكومت الهى ، قوانين براساس نيازهاى فطرى انـسـان وضـع مـى شـود؛ از ايـن رو مـمـكـن
اسـت ، چـيـزى (كـه مـضـر بـه حال فرد يا جامعه است ) برخلاف ميل مردم ، ممنوع گردد.(7)

دلايل ضرورت تشكيل حكومت اسلامى

لزوم تـشـكـيـل حـكـومـت اسـلامى به عصر پيامبر(ص ) و امامان (ع ) اختصاص ندارد، بلكه در هر عـصـرى
بـر مـسـلمـانـان واجـب اسـت بـا تـشـكـيـل حـكـومـت ، امـور اجـتـمـاعـى خـود را بـه بـهـترين
شكل اداره نمايند. براى اين مطلب ، دليل هاى زيادى مى توان اقامه كرد كه به بيان چندمورد آن اكتفا مى
كنيم :

/ 32