ب ـ اخـتـيـارات رهـبـرى
حضرت امام در مورد اختيارات رهبرى ، معتقد به ولايت مطلقه فقيه است ؛ بـهايـن مـعـنـا كـه هـمـان اخـتـيـاراتى را كه پيامبر(ص ) و ائمّه (ع ) در باب حكومت و اداره جامعه
اسلامى داشتند، ولىّ فقيه نيز داراست . ايشان در اين زمينه مى فرمايد:(ولايتى كه براى پيغمبر اكرم (ص ) و ائمّه مى باشد، براى فقيه هم ثابت است و در اين مطلب هـيـچ شـكـّى
نـيـسـت ... ايـن تـوهـّم كـه اخـتـيـارات حـكـومـتـى رسـول اكـرم (ص ) بـيـش از حضرت امير(ع ) بود يا
اختيارات حكومتى حضرت امير بيش از فقيه است ، باطل و غلط است .) (58)
ولايت فقيه و مرجعيّت
رهبرى در زمان غيبت به دو صورت است ؛1 ـ رهبرى در فتوا
يعنى بيان احكام شرعى (حلال ، حرام ، مستحب ، مكروه ، مباح و...) يا مرجعيّت .2 ـ رهبرى در مسائل سياسى ـ اجتماعى
يعنى پيشواى امّت اسلامى يا ولايت فقيه .از ايـن رو، مـرجـع ، مجتهد جامع الشّرايطى است كه احكام شرعى را از منابع اسلامى استنباط مى كـنـد وطبق آن فتوا مى دهد و بر مردم لازم است از وى تقليد كنند. رهبر يا ولىّ فقيه ، علاوه بر عـلم بـه
قـوانـيـن الهـى و عـدالت و اجتهاد، بايد احاطه به سياست هاى دينى ، شجاعت و مديريت كافى براى رهبرى
جامعه اسلامى داشته و از مسائل اجتماعى و سياسى روز نيز آگاه باشد.مـرجـعـيـّت و رهـبـرى در داشـتـن مـلكـه اجـتـهـاد بـا يـكـديـگـر اشـتـراك دارنـد، بـه هـمـيـن
دليـل ، لازم اسـت ابـتـدا با مقوله اجتهاد، آشنا شويم و سپس تفاوت هاى مرجع تقليد و رهبرى در عرصه
عمل ، مورد بحث قرار گيرد.
1 ـ تعريف و ضرورت اجتهاد
اجـتـهـاد در لغـت بـه مـعـنـى تـلاش و كـوشـش تـا سـر حدّ توانايى است ؛ به گونه اى كه با تـحـمّلرنج و سختى همراه است . اجتهاد در اصطلاح فقه اسلامى ، عبارت است از به كار بردن تـلاش و كـوشـشـى
عـلمـى بـراى دسـت يـابـى بـه احـكـام و دسـتـورالعـمـل هـاى ديـنـى از طـريـق ادلّه اجـتـهـادى
(كـتـاب ، سـنـّت ، اجـمـاع و عـقـل ). مـجـتـهـد كـسـى اسـت كـه بـتـوانـد احـكـام را از روى دليـل
(مـنـابـع فـقـه ) بـه دسـت آوَرَد و طـبـق راءى و نـظـر خـويـش عمل نمايد؛ به طورى كه اگر استنباط او
با واقع ، مطابقت داشته باشد، پاداش مى يابد و در صورت مطابقت نداشتن با واقع ، معذور است .(59)اجـتـهـاد، قـوّه مـحـرّكـى اسـت كـه سـيـسـتـم قـانـونگذارى اسلام را در هر زمان ، همگام با
نيازهاى روزافزون انسان در جنبه هاى مختلف زندگى پيش مى بَرَد. اجتهاد، دانش فقه را كه علم زندگى
اسـت پـوياتر كرده ، موجب پرتوافكنى فقه در تمام زواياى حيات مادّى و معنوى انسان و رفع نيازهاى او
مى شود.اجـتـهـاد، در طـول تـاريـخ فـقـه شـيـعـه ، روشـى مـشـروع و مـقبول نزد عالمان و فقيهان دينى بوده
و آنان با بهره گيرى از دانش هاى لازم براى اجتهاد به اسـتـنـبـاط احـكـام شـرعـى مـى پـرداخـتند.حتّى در زمان ائمّه نيز، گاه از ميان شاگردان ممتاز آن بـزرگـواران ، كـسـانـى عـهـده دار مـنـصـب
افـتـا مـى شـدنـد و در چـارچـوب اصـول كـلّى القـا شـده از سـوى پـيـشـوايـان مـعـصـوم (ع )، حـكـم
شـرعـى مسائل جزئى و مورد ابتلاى مردم را استنباط مى كردند.نـيـاز بـه اجـتـهـاد در دوران غـيـبـت بـه عـلّت عـدم دسـتـرسـى مـردم به امامان معصوم (ع ) و لزوم
پـاسـخـگـويـى بـه مـشـكـلات ايشان از سوى عالمان دينى بيشتر و ملموس تر شد. فقها در اين عـصـر، بـا
مـراجـعـه به منابع اصلى شريعت ، احكام الهى را در موضوعات مورد ابتلا و حوادث واقعه ، استخراج كرده
، تكليف امّت را تعيين مى نمايند.(60)
2 ـ وظايف و شرايط مرجعيّت
مـجـتـهـد بـايـد بـا احـاطـه بـه مسائل زمان خود، آشنايى دقيق به شرايط فرهنگى ، اقتصادى ،سـيـاسـى ، نـظـامـى و اجـتماعى جامعه داشته باشد. اين همان اجتهاد لازم و كافى است كه تمامى
زوايـاى زنـدگـى فـردى و اجـتـماعى را در برگرفته و براى تمام معضلات و مشكلات دينى و دنـيـايـى
جـوامـع بـشـرى راه حـل ، ارائه مى دهد. چنين اجتهادى خواهد توانست زعامت و حكومت را به دنبال داشته