و عنوانى باشد، سقوط و هلاكت جامعه است . چنان كه پيامبر(ص ) فرمود:اى مردم ! ملّت هاى پيشين از اين جهت ، به سقوط و هلاكت كشانيده شدند كه اگر فرد سرشناسى دزدى [يـا
كـار خلاف ديگرى ] مى كرد، آزادش مى گذاشتند و چنانچه شخصى ناتوان و ضعيف ، دزدى مى نمود، مجازاتش مى
كردند.(22)
2 ـ موازنه ميان مادّيات و معنويّات
پـيـرامون گرايش به مادّيات و معنويات ، نظريّات مختلفى وجود دارد؛ عدّه اى خوشبختى انسان را در جـلب لذايـذ مـادّى مـى دانند و تمام همّت خود را به تاءمين چنين نيازهايى اختصاص مى دهند. گروهى نيز
سعادت و كمال آدمى را فقط در تكميل نَفْس و تعالى جهات روحانى بشر مى دانند و به تمام لذّت هاى مادّى
و مواهب و نعمت هاى الهى ، بى اعتنا هستند.امـّا در ديـدگـاه اسـلام ، انـسـان ، تـركـيـبـى از جـسـم و روح اسـت ، و انـسـان كامل ، كسى است كه
به جهات مادّى و معنوى ـ هر دو ـ توجّه نمايد. در اين ميان ، هر كس به هر يك از شـؤ ون فـطـرى و
نـيـازهـاى مادّى يا معنوى خود بى اعتنا باشد، به همان نسبت بر سعادت و كمال خود لطمه وارد مى سازد.از نـظر اسلام ، دنيا كانال نيل به آخرت است و استفاده از نعمت هاى مادّى و طبيعى آن مذموم نيست ،
مـگـر ايـن كـه انـسـان در اثـر عـلاقـه و دلبـسـتـگـى به آن ، زندگى اُخروى و معنويّات را به زندگى
دنيا بفروشد. چنان كه قرآن كريم مى فرمايد:(اءُولئِكَ الَّذيـنَ اشـْتـَرَوُا الْحـَيـوةَ الدُّنـْيـا بـِالاَّْخـِرَةِ فـَلا
يـُخـَفَّفُ عـَنـْهـُمُ الْعـَذابُ وَ لا هـُمـْ يُنْصَرُونَ) (23)
ايـن هـا هـمـان كسانند كه آخرت را به زندگى دنيا فروخته اند؛ از اين رو عذاب شان تخفيف داده نمى
شود؛ و كسى آن ها را يارى نخواهد كرد.تفاوت حكومت اسلامى با ديگر حكومت ها در اين زمينه ، اين است كه حكومت هاى غير اسلامى به جز
تـاءمـيـن وسـايـل رفـاه و آسـايش مردم ، هدفى ندارند و براى جلب رضايت مردم و حفظ قدرت و
مـوقـعـيـّت خـود، هـر نوع ابزار لهو و لعب و خوشگذرانى را در اختيار مردم قرار مى دهند؛ هر چند
مـوجـب انحراف جامعه و سقوط در منجلاب فساد گردد. براى تاءمين اين رفاه از راه هاى نامشروع مـانـنـد
خـريـد و فـروش مـشـروبات الكلى ، قرار دادن ماليات بر بدكارى و قمار و... كمك مى گيرند.ولى در حكومت اسلامى ، كه طبق موازين اسلام بايد ميان مادّيات و معنويّات موازنه برقرار شود، هـرگـز
فـضـايـل و اصـول و ارزش هـاى انـسـانـى و اخـلاقـى ، قـربـانـى مـادّيـات نمى شود و وسـايل رفاه و
خوشگذرانى از راه نامشروع و به فساد كشيدن جامعه به دست نمى آيد و همواره بر تاءمين رفاه و آسايش
مردم از طريق كار و كوشش و كسب درآمدهاى مشروع ، تاءكيد مى شود و به تربيت ، تزكيه و اصلاح مردم ، همّت
گماشته مى شود.(24)
3 ـ تضمين آزادى هاى معقول
آزادى ، ارزشـمـنـدتـريـن چـيـزى اسـت كـه بـشـريـّت در طـول تـاريـخ پـيـوسـتـه در جـسـت و جـوى آن بـوده است و براى دست يابى به آن ، تلاش هاى فـراوانـى نـمـوده و خـسـارت هـاى مـالى و جـانـى
زيـادى را مـتـحـمـّل شده است . آزادى ، واژه مقدّسى است كه اذهان ملّت ها و گروه ها به خصوص مستضعفان
و مـحـرومـان را كـه سـاليـان مـتـمـادى زيـر فـشـار اسـتـبـداد و ديـكـتـاتـورى و زيـر چنگال
خونين استعمار و استبداد، روزگار گذرانده اند، به خود جلب نموده است .پـيامبران الهى نيز مبعوث شده اند، تا عقول انسان ها را از اسارت اوهام و نيز قيد و بند ظالمان و
سـتـمـگـران ، رهـايى بخشند. حكومت اسلامى نيز كه استمرار حركت انبياست بايد تضمين كننده آزادى هاى
معقول باشد.