الف ـ آزادى فـردى
بـدون تـرديـد هـر انـسـانـى آزاد آفريده شده و هيچ كس ذاتاً بَرده و بندهديـگـرى نـيـست . آزادى به اين معنا، حقّ طبيعى هر انسانى است . اسلام ، تمام امتيازات مصنوعى را لغـو
كـرده و پـيـروان خـود را بـه دفاع از آزادى و پرورش روحيّه عزّت طلبى ، فرامى خواند. حضرت على (ع ) مى
فرمايد:(اَيُّهَا النّاسُ اِنَّ آدَمَ لَمْ يَلِدْ عَبْداً وَ لا اَمَةً وَ اِنَّ النّاسَ كُلُّهُمْ
اَحْرارٌ) (25)
اى مردم ! آدم كسى را بنده و بَرده ، متولّد نكرده است ؛ همه مردم آزاد به دنيا آمده اند.
ب ـ آزادى عـقـيـده
مـنـظـور از آزادى عـقـيـده ايـن اسـت كـه هر كس در داشتن راءى و عقيده خود اعماز سياسى ، اجتماعى ، دينى و مذهبى ، آزاد است .اسلام پيروان خود را بر تحمّل انديشه هاى بيگانه و دشمنان اسلام تشويق نموده و آزادى منطق و بيان
عقيده را براى تمام اقشار مردم و گروه ها يك اءمر طبيعى برمى شمارد.رسـول گـرامى اسلام (ص ) و ائمّه معصومين (ع )، همگى در دوران زعامت و مسؤ وليّت خويش ، با مخالفان و
دشمنان اسلام به بحث و مناظره مى نشستند و چنانچه مختصرى به حالات ائمّه هُدى و سـيـره و سـنّت
پيامبر(ص ) آشنا باشيم ، متوجّه خواهيم شد آن بزرگواران ، مجالس زيادى به طـور رسـمـى و يـا
اتـّفـاقـى بـا رؤ سـاى يـهـود و نـصـارا و سـايـر فـرقـه هـاى مـذهـبـى تـشـكـيـل مـى دادنـد و
هـمـگـى حـاكى از آزادى بيان و اظهار عقيده از سوى مخالفان اسلام است كه نمونه هاى زيادى از اين
موارد در كتاب (احتجاج طبرسى ) ذكر شده است .چنان كه مولاى متّقيان على (ع )، در فرمان خود به (مالك اشتر) درباره مردم (مصر) اعم از مسلمان و غير
مسلمان دستور مى دهد:(هـر روز، سـاعـاتـى را بـراى رسـيـدگـى بـه نيازهاى مردم ، اختصاص بده و يك مجلس عمومى بـراى اين
منظور برگزار كن و شرطه ها (نيروهاى انتظامى ) را در آن هنگام از آنان بازدار، تا مـراجـعـان بـدون
تـرس و بـدون گـرفـتـگـى زبـان ، سـخـن بـگـويـنـد (و اظـهـار عـقـيـده نمايند)...) (26)
از ايـن رو، در ديـن مـقـدّس اسـلام بـراى انـسـان ، آزادى هـايـى از قـبـيـل آزادى تـفـكّر و
انديشه ، آزادى عقيده و اظهار آن ، قرار داده شده ، مشروط بر اين كه براى مصالح اجتماع مسلمين مُضر
نباشد و آزادى هاى ديگران را مخدوش نسازد.
ج ـ آزادى سـيـاسـى
ايـن نـوع آزادى از حـقوق طبيعى هر انسانى است كه به موجب آن ، افراد حق دارند درسرنوشت خود دخالت نمايند و داراى حق حاكميّت باشند. طبق موازين اسلام ، هيچ فرد يا گـروه خـاصـّى ،
حـق نـدارد ايـن حق را به خود اختصاص دهد. همه مردم در اداره كشور بايد سهيم باشند و در برابر تحوّلات
سياسى جامعه خود، احساس مسؤ وليّت كنند.از نـتـايـج آزادى سـيـاسـى در حـكـومـت اسـلامـى ، آزادى انـتـقاد است . انتقاد صحيح و سازنده به
تـكـامـل اجـتـمـاعـى و رفـع نـقـايـص كـمـك فـراوانـى مـى كند. اگر در جامعه اى از انتقاد سازنده
جلوگيرى شود، عيب ها و نقص ها روى همه انباشته شده ، سرانجام منجر به انفجار و شورش مى شود.امام على (ع ) در اين زمينه مى فرمايد:(مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهُ الاَّْراءِ عَرَفَ مَواقِعَ الْخَطاءِ) (27)
آن كسى كه از آراى گوناگون استقبال كند، اشتباهات را مى شناسد.اسـلام ، بـا ايـن تـفـكـّر كـه مـسـؤ ولان حـكـومـتـى ، مـردم را در مسائل سياسى و اجتماعى در بى