گفتار سوم: نظريه ديگر و بررسى اقوال سه‏گانه - بررسی فقهی و حقوقی مجمع تشخیص مصلحت نظام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی فقهی و حقوقی مجمع تشخیص مصلحت نظام - نسخه متنی

محمدصادق شریعتی‌؛ [تهیه کننده: م‍رک‍ز م‍طال‍ع‍ات‌ و ت‍ح‍ق‍ی‍ق‍ات‌ اس‍لام‍ی‌ پ‍ژوه‍ش‍ک‍ده‌ ف‍ق‍ه‌ و ح‍ق‍وق‌]

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(نه‏علّت‏تامه) را در جعل حكم دارد. يادآور مى‏شود كه صاحب كفايه امر و تكليف را از عناوين محسّنه نمى‏داند بلكه قائل است در صورتى مولى تكليف مى‏كند كه قبلاً غرض داشته باشد.

گفتار سوم: نظريه ديگر و بررسى اقوال سه‏گانه

احتمال سوم كه ممكن است قائل داشته باشد اين است كه: آن‏چه‏كه در حكم لازم است اين است كه خود جعل حكم بايد مصلحت داشته باشد و آن‏چه كه در احكام مولوى مدّنظر است تحقق نظام اطاعت و رابطه طولى عبد و مولى است و مهم نيست كه در امتثال احكام چه چيزى عائد عبد مى‏شود، البته لازم است كه مفسده نداشته باشد. مهم آن است كه عبد، بندگى و اطاعت خويش را ابراز كند و براى اين جهت، تنها امر مولوى از جانب مولا كافى است «وما خلقت الجنّ و الانس الا ليعبدون»(40) از سؤالِ راوى كه در مكاتبه امام رضا(ع) از حضرت نموده است استفاده مى‏شود كه در آن زمان عده‏اى از اهل‏قبله و مسلمانان علت احكام را صرفاً تعبد بندگان مى‏دانستند(41).

برخى نيز به نحو احتمال وجه چهارمى را ذكر كرده‏اند و آن اينكه:امر و نهى مولا ممكن است در ايجاد مصلحت در متعلق امر و ايجاد مفسده در متعلق نهى، دخيل‏باشد.(42) به نظر مى‏رسد قول صاحب كفايه اقرب باشد و ادله‏اى كه براى قول مشهور اقامه شده است نمى‏تواند ردّ بر ايشان باشد بلكه ايشان هم مى‏تواند براى اثبات مدعاى خويش به اكثر آن‏ها تمسك كند، زيرا آيه شريفه دلالت مى‏كند براين كه دعوت خداوند به چيزى تعلق مى‏گيرد كه آن چيز موجب حيات بشر است اما لزوم شرط ديگرى را در حكم نفى‏نمى‏كند و صاحب كفايه نيز اين شرط را در حكم لازم مى‏داند، بر همين منوال است روايت علل و مكاتبه امام رضا(ع) و آن‏چه كه در فقه رضوى آمده است، و هم‏چنين فرمايش شيخ طوسى در الاقتصاد، و محقق حلى در المسلك، و ابوالصلاح حلبى در تقريب المرام، و سيد مرتضى در الذريعة.

بلكه شايد بتوان گفت در فرضى كه مولى غرض ندارد، مأموربه در آن حالت مصلحت ندارد. بنابراين توجيه، مدعاى مرحوم آخوند با مشهور يكى خواهد شد و اختلاف آن‏ها لفظى خواهد بود.

اما عبارت علامه شعرانى كه تصريح مى‏كند مصلحت بايد در مأموربه باشد نه در امر، به نظر مى‏رسد در مقام ردّ كسانى است كه صرفاً مصلحت در امر را كافى مى‏دانند، و مراد ايشان اين نيست كه مصلحت در مأمور به علت تامه جعلِ حكم است.

گفتار چهارم: نقش مصلحت در احكام واقعيه نفسيّه و طريقيّه

در دين اسلام وصول به همه فروعات و احكام آن قطعى نيست و بلكه در اكثر آن‏ها قطع به احكام نفسيّه، منسدّ است و احكام، ما دامى كه به مكلف واصِل نشود لازم العمل نمى‏شود. به اين منظور خداوند متعال براى احكامى كه قطعى نيستند، طريق تنجّز قرارداده تا بدين وسيله احكام واقعى به وصول تعبّدى نائل آيد و منجز و لازم‏الاتباع گردد. احكامى كه مفاد طرق و ادله ظنيه معتبره هستند احكام واقعيه طريقيّه ناميده مى‏شوند (البته بعضى از آن به احكام ظاهريه تعبير مى‏كنند). و احكام واقعيه نفسيّه، احكامى هستند كه خداوند بر موضوعات و متعلق احكام جعل نموده چه علم مكلف و يا طرق و امارات و ادله به آن واصل شود و يا نشود. و احكام ظاهريه احكامى هستند كه در موضوع آن جهل مكلف اخذ شده است كه همان مفاد اصول عمليه هستند. برخى بلكه اكثر معتقدند كه احكام واقعى طريقى به لحاظ اين‏كه در حين انفتاح باب علم (نظير زمان دسترسى به امام معصوم(ع) براى دريافت احكام الهى) نيز حجت مى‏باشد و از طرف ديگر ممكن است طرق و امارات به خطا برود و مكلف را به حكم واقعى نرساند قهراً جعل اين قسم احكام به خاطر آسان نمودن و تسهيل امر بر بندگان بوده است تا خود را براى وصول احكام به سختى نيندازند، اين تفضّل در مورد احكام ظاهرى نيز وجود دارد لذا شارع مقدس در بسيارى از موارد از وجوب احتياط صرف نظر نموده و حكم به برائت كرده است. رسول اكرم(ص) در حديث رفع‏(43) كه در مقام امتنان بر امّت اسلام است يكى از مصاديق امتنان را برائت بر شمرده است. يعنى شارع مقدس براى اين كه اين شريعت را سمحه و سلهة(44) قرار داده و براى اين كه مردم از دين فرار نكنند احكام واقعيه طريقيه را طريق تنجز واقع‏قرار داده و در موارد شك در حكم واقعى عمل به مفاد اصول را حجّت قرار داده است و از آن‏ها نخواسته است كه براى شناخت واقع و يا رسيدن به حكم واقعى به مشقّت بيفتند. بنابراين در اين نوع احكام، مصلحت در نفس تكاليف (مصلحت تسهيل) است نه در متعلقاتشان، زيرا احتمال خطا در آن‏ها وجود دارد. اما در احكام واقعى نفسى، مصلحت در

/ 112