مبحث دوم: مصلحت در موضوعات احكام - بررسی فقهی و حقوقی مجمع تشخیص مصلحت نظام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی فقهی و حقوقی مجمع تشخیص مصلحت نظام - نسخه متنی

محمدصادق شریعتی‌؛ [تهیه کننده: م‍رک‍ز م‍طال‍ع‍ات‌ و ت‍ح‍ق‍ی‍ق‍ات‌ اس‍لام‍ی‌ پ‍ژوه‍ش‍ک‍ده‌ ف‍ق‍ه‌ و ح‍ق‍وق‌]

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حاصل كلام اين كه: آن‏چه‏كه عقل درك مى‏كند به تنهايى كاشف حكم شرعى نيست و چيزى كه كشف تام از حكم شرعى كند، عقل از درك آن عاجز است. البته ممكن است شارع در مواردى يا در حوزه‏هايى از امور مردم، درك عقل را حجت بداند اما اين غير از درك ملاك احكام واقعى است چنان كه در بحث‏هاى بعدى بررسى مى‏شود.

در خاتمة تذكر اين مطلب خالى از فايده نيست كه اگر كسى ادعا كند حتى در صورت كشف مصالح و ملاك احكام توسط عقل، حكم فرعى الهى به تنجز نمى‏رسد و تنها از طريق بيان ائمه (به حكمت اين كه تنها آن‏ها ملجأ ناس باشند و در ميان امت اسلامى شاخص شوند) به تنجز مى‏رسد همان‏طورى كه شايد مدّعاى اخباريين نيز همين باشد، گزافه نگفته است، در نتيجه ملازمه‏اى بين حكم عقل در كشف ملاكات احكام و حكم‏شرع وجود نخواهد داشت.

مبحث دوم: مصلحت در موضوعات احكام

همان‏طور كه گذشت شارع مقدس اسلام در جعل احكام مصالحِ بندگان را مدّ نظر داشته است اما عقلِ عادى بشر مصلحتى را كه علت تامه تكليف باشد درك نمى‏كند اما ممكن است شارع مقدس درك مصلحت از جانب عقل و يا عرف را در احكام خويش ملحوظ نموده باشد؛ يعنى درك مصلحت، جزء الموضوع يا تمام الموضوع براى حكم بوده و در نتيجه با حصول آن حالت انتظارى براى فعليت حكم وجود نخواهد داشت.

حكم در صورتى منجز مى‏شود كه مكلف عالم به آن باشد و اين امر حاصل نمى‏شود مگر اين كه علاوه بر شناخت حكم، موضوع آن نيز شناخته شود. وقتى شارع مصلحت را در موضوع حكم اخذ كرد، چون شناخت موضوع آن بستگى به فهم عرفى دارد قهراً شناخت عقل و عرف را در مصالح كافى دانسته است، در غير اين صورت بايد طريق ديگرى را براى بيان و شناخت موضوع اظهار مى‏كرد. و عدم جعل طريق ديگر، به معناى صحّه گذاشتن بر فهم مكلف در تشخيص مصالح مى‏باشد.

براى بررسى اين مبحث، موضوع را در سه گفتار پى مى‏گيريم:

1 - مصلحت در موضوع احكام اوليه؛

2 - مصلحت در

موضوع احكام ثانويه؛

3 - مصلحت در موضوع احكام حكومتى.

گفتار اوّل: مصلحت در موضوع احكام اوليه

در برخى از موضوعات احكام اوليه، مصلحت به عنوان جزء الموضوع اخذ شده است نظير مراعات مصلحت ولىّ در جواز تصرف اموال صبىّ توسط ولىّ مراعات مصلحت در حكم به وجوب يا حرمت تقيه، مشروط بودن جواز و يا حرمت تولّى از جانب حاكم جائر به مصلحت، منوط بودن وجوب يا حرمت كذب به مصلحت و صدها مورد ديگر كه در فقه بيان شده است.

گفتار دوم: مصلحت در موضوع احكام ثانويه

همان‏طورى كه احكام اوليه تابع مصالح هستند احكام ثانويه نيز از اين امر مستثنا نيستند. جعل حكم بر موضوعى كه سابقا (قبل از عروض عنوان جديد) متعلق حكمى بود، و تبديل حكم اولى به ثانوى از مصلحتى ناشى شده است. اما خصوصيتى كه به‏وجود آورنده مصلحت و موجب حكم ثانوى شده است بر عقل روشن نيست.اگر چه مى‏توان از مجموع احكام ثانويه قدر جامعى از مصلحت را كشف كرد نظير مصلحت حفظ نفس، حفظ دين، مصلحت تسهيل، حفظ نظام و امثال آن اما اين مقوله‏ها تاچه‏حدّى موضوع تام حكم شرعى را فراهم مى‏سازند بر عقل پوشيده است. به عبارت ديگر، ولو عقل از مجموع احكام ثانويه اين جامع را انتزاع مى‏كند اما اين امر فقط دخالت اين عناوين را فى الجملة در احكام مذكور اثبات مى‏كند نه تمام موضوع بودن آن را، زيرا ممكن است مثلاً حرج يا ضرر خاصى موضوع باشد نه مطلق حرج و ضرر. يا يكى از اين عناوين به انضمام انطباقش با عنوان ديگرى يا عدم تقارنش با عنوان ديگرى، موضوع‏باشد.

بلى اگر در خطاب حكم شرعى ثانوى عنوانى اخذ شود به نحوى كه متفاهم عرفى از آن اين باشد كه عروض آن عنوان بر معروضش، نقش تام در حكم داشته باشد، مى‏توان آن‏را به عنوان مصلحت تام موضوع حكم شناخت ولى در هر حال، مصلحتى است كه خود شارع بيان كرده، نه اين كه عقل كاشف آن باشد.

گفتار سوم: مصلحت در موضوع احكام حكومتى

در تعريف حكم حكومتى گفته شده است: «احكام حكومتى تصميماتى هستند كه ولى امر در سايه قوانين شريعت و رعايت موافقت آن‏ها به حسب مصلحت وقت اتخاذ مى‏كند و طبق آن‏ها مقرراتى وضع نموده به موقع اجرا در مى‏آورد ... مقررات نام برده لازم الاجراء و مانند شريعت داراى اعتبار(6) مى‏باشد؛ با اين تفاوت كه

/ 112