گفتار پنجم: يك نكته در چگونگى نقش مصلحت در جعل احكام - بررسی فقهی و حقوقی مجمع تشخیص مصلحت نظام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی فقهی و حقوقی مجمع تشخیص مصلحت نظام - نسخه متنی

محمدصادق شریعتی‌؛ [تهیه کننده: م‍رک‍ز م‍طال‍ع‍ات‌ و ت‍ح‍ق‍ی‍ق‍ات‌ اس‍لام‍ی‌ پ‍ژوه‍ش‍ک‍ده‌ ف‍ق‍ه‌ و ح‍ق‍وق‌]

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

متعلقاتشان مى‏باشد.

گفتارهاى چهارگانه مذكور، در اين جهت مشترك‏اند كه در مقام ثبوت، مصلحت در سلسله علل احكام دخيل است؛ يعنى مصلحت از امورى است كه در تحقق حكم دخالت دارد و حكم خالى از مصلحت وجود ندارد ولى در اين جهت كه مصلحت مذكور در متعلق حكم است يا در خود آن و يا در هر دو لازم است، اختلاف نظر وجود دارد.

البته نقش مصلحت در سلسله معاليلِ احكام و امورى كه متفرع بر وجود حكم است، در فصل سوم بررسى خواهد شد.

گفتار پنجم: يك نكته در چگونگى نقش مصلحت در جعل احكام

همان‏طورى كه گذشت احكام خداوند تابع مصالح و مفاسد در متعلقاتشان و يا در نفس احكام و يا در هر دو هستند. اكنون اين سؤال مطرح است كه آيا مصلحت مذكور موجب تضيّق موضوعات و متعلق احكام مى‏شود، به نحوى كه موضوع حكم، مركب از ذات و حيثيت مصلحت باشد، و يا اين كه موضوع احكام مركب از ذات فعل و عنوان مصلحت نيست بلكه بسيط بوده و وجود مصلحت در متعلق احكام، صرفاً علت مى‏شود تا شارع حكم را بر ذات فعل جعل كند؛ يعنى حكم را بر ذات فعل جعل مى‏كند چون مصلحت دارد؟ در جواب بايد گفت تقيد موضوع حكم كلى شرعى به ملاك حكم مستلزم تعطيل بسيارى از احكام مى‏شود، زيرا اكثر ملاكات احكام كلى شرعى بر ما پوشيده است و از طرف ديگر علم به موضوع و قيود آن براى تنجّز حكم لازم است و اگر موضوع حكم مقيّد به ملاكات باشد غالباً احكام منجّز نمى‏شود و چون اين لازم، قابل التزام نيست پس ملزوم آن يعنى حيثيت تقييديه مصلحت و مفسده در احكام كلى الهى قابل قبول نيست. در نتيجه مصلحت و مفسده تنها حيثيت تعليليه احكام كلى الهى مى‏باشند.

در احكام حكومتى موضوع جواز صدور حكم، مقيد به ما دام المصلحة است. اما آيا پس از زوال مصلحت حكم به خودى خود منسوخ مى‏شود يا احتياج به نسخ از جانب حاكم دارد؟ به نظر مى‏رسد ما دامى كه حكم حكومتى از جانب مقام صلاحيت‏دار بى‏اعتبار و لغو نشده است به قوّت خود باقى است، زيرا در غير اين صورت هر كسى ممكن است ادعا كند كه استنباط كرده كه ديگر حكم مذكور فاقد مصلحت شده و در نتيجه از اعتبار ساقط و اين امر موجب هرج و مرج در قوانين و جامعه مى‏شود. نبايد شبهه كرد كه احكام تابع ملاكات هستند، بنابراين چطور مى‏شود حكمى ملاك نداشته باشد اما هم‏چنان به اعتبار خود باقى باشد؟ زيرا قانون تبعيت احكام با ملاكات در مورد كليه احكام اوليه و ثانويه محذورى ندارد، اما در مورد احكام حكومتى چون عمده ملاك آن حفظ نظام و دفع هرج و مرج است لذا يك نحو تزاحمى بين اين دو ملاك حاصل مى‏شود و ملاك أقصى و نهايى حفظ نظام، متقدم بر ملاكِ متوسطِ قانون تبعيت مى‏باشد.




1. المُقرى الفيّومى، احمد بن محمد بن على، المصباح المنير، ج‏1، ص‏345.

2. الخورى الشرتونى اللبنانى، سعيد، أقرب الموارد، ج‏1، ص‏656.

3. على‏اكبر دهخدا، لغت‏نامه، ج 12، ص

2 - 18541.

4. محمد سلام مدكور، مناهج الاجتهاد فى الاسلام فى الاحكام الفقهية والعقلائية، ص 281.

5. سعيد رمضان البوطى، ضوابط المصلحة فى الشريعة الاسلاميه، ص 27.

6. ر.ك: به صفوة اللآلى، ص 182.

7. محقق قمى، قوانين الاصول.

8. محمدتقى مصباح يزدى، حكومت اسلامى و ولايت فقيه، ص

38 - 40.

9. آل عمران، آيه 60.

10. جوادى آملى، فلسفه حقوق بشر، ص

110 - 111.

11. عابدين محمد السفيانى، الثبات و الشمول فى الشريعة الاسلاميه، ص 22 و 33.

12. فلسفه حقوق بشر، ص

103 - 106.

13. يوسف، آيه 40.

14. مائده، آيه 50.

15. علامه طباطبائى، معنويت تشيع مقاله آيا اسلام امروز هم قابل اجرا است، ص 111.

16. فلسفه حقوق بشر، ص

89 - 102.

17. وسائل الشيعه، باب 3 السواك، حديث 4.

18. همان، باب 13 اعداد الفرائض، حديث 2.

19. همان، باب ما تجب فيه الزكوة، حديث 4.

20. همان، باب 21 المواقيت، حديث 2.

21. همان، حديث 6.

22. همان، باب 16 ما تجب فيه الزكوة، حديث 1.

23. انبياء، آيه 27 و زيارت جامعه كبيره.

24. مفاتيح الجنان، زيارت اوّل از زيارات مطلقه هفت‏گانه امام حسين(ع).

25. حكومت اسلامى و ولايت فقيه، ص 64.

26. فلسفه حقوق بشر، ص 24.

27. همان، ص 41.

28. حكومت اسلامى و ولايت فقيه، ص 40.

29. قصص، آيه 77.

30. آل عمران، آيه 185.

31. ناصر كاتوزيان، فلسفه حقوق، ج 1، ص

119 - 123.

32. فلسفه حقوق بشر، ص 12.

33. انفال، آيه 24.

34. شيخ صدوق، علل الشرائع، ج‏2، ص‏196.

35. به نقل از: نشريه پيام حوزه، شماره 13، ص‏51.

36. نهج البلاغه، حكمت 102.

37. وسائل الشيعه، باب 3، السواك، حديث 4.

38. آخوند خراسانى، درر الفوائد في الحاشية على الفرائد، ص 72.

39. آخوند خراسانى، درر الفوائد في الحاشية على الفرائد، ص 72.

40. ذاريات، آيه 56.

41. ر.ك: ص 34 و نيز عبدالصاحب الحكيم، منتقى الأصول، ج 2، ص 388.

42. ر.ك: حسينعلى منتظرى، نهاية الاصول، ج 1، ص 171.

43. شيخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 417 «باب التسعة».

44. امام صادق(ع) از رسول گرامى اسلام نقل فرمودند: «لم يرسلنى الله بالرهبانية ولكن بعثنى بالحنيفيّة السمحة» (وسائل‏الشيعه، ج‏14، ص‏74).

/ 112