بخش دوم مجمع تشخيص مصلحت نظام(1) - بررسی فقهی و حقوقی مجمع تشخیص مصلحت نظام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی فقهی و حقوقی مجمع تشخیص مصلحت نظام - نسخه متنی

محمدصادق شریعتی‌؛ [تهیه کننده: م‍رک‍ز م‍طال‍ع‍ات‌ و ت‍ح‍ق‍ی‍ق‍ات‌ اس‍لام‍ی‌ پ‍ژوه‍ش‍ک‍ده‌ ف‍ق‍ه‌ و ح‍ق‍وق‌]

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بخش دوم مجمع تشخيص مصلحت نظام(1)

مقدمه

در بخش اوّل، به عنصر مصلحت در فقه شيعه و مبادى آن پرداخته شد و در طى آن نقش مصلحت در احكام و متعلقات و موضوعات آن و طرق كشف آن مورد بررسى قرار گرفت و حاصل آن به عنوان تئورى و مبناى فقهى بخش دوم اين بوده است كه نهادهاى تخصصى از جايگاه مهمى در شناختِ موضوعات و مصاديق احكام به ويژه در احكام حكومتى برخوردارند، زيرا موضوعات آن به علت نو بودن و روابط پيچيده داخلى و بين‏المللى از پيچيدگى خاصى برخوردار مى‏باشد و آثار و تبعات آن به لحاظ اجتماعى و فرافردى بودن موضوع، گسترده‏تر و حساس‏تر است، هم‏چنين، صِرف بيان حكم كلى بدون بيان واضح مصاديق خارجى، خلاف حكمت حكومت كه براساس ايجاد نظم بناشده مى‏باشد.

در اين بخش به بررسى نهاد «مجمع تشخيص مصلحت نظام» به عنوان يكى از نهادهاى اساسى تخصصى نظام جمهورى اسلامى ايران پرداخته مى‏شود. تا معلوم شود نهاد قانونى موجود براساس تئورى مصلحت بخش يكم است يا خير.

فصل اوّل تحولات تاريخى و سازمان و تشكيلات مجمع تشخيص مصلحت نظام

مبحث اوّل: تحولات تاريخى

گفتار اوّل: زمينه‏هاى آغازين

براى يافتن چگونگى شكل‏گيرى مجمع تشخيص مصلحت نظام لازم است بسترى را كه قبل از تحقق مجمع، در قانون اساسى و قانون‏گذارى وجود داشت بررسى كنيم تا روشن شود كه چه نقاط ضعف يا جاى خالى وجود داشته است كه به شكل‏گيرى مجمع منتهى گرديد.

به موجب قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، قواى حاكم در جمهورى اسلامى ايران عبارت‏اند از: مقننه، مجريه و قضائيه كه مستقل از يك‏ديگر عمل مى‏كنند (اصل‏57). مجلس شوراى اسلامى به عنوان مرجع قانون‏گذارى بايد مقررات و قوانينى منطبق با موازين اسلامى وضع نمايد (اصل 72). بدين منظور نهادى در جنب مجلس شوراى اسلامى به نام شوراى نگهبان پيش‏بينى گرديده كه وظيفه پاسدارى از احكام اسلام و قانون اساسى را از نظر مغايرت نداشتن مصوبات مجلس با موازين شرع و قانون اساسى بر عهده دارد (اصل‏91).

«در اولين قانون اساسى در رابطه طولى مجلس و شوراى نگهبان براى مجلس هيچ راهى جز تبعيت از نظر شوراى نگهبان باقى نماند. بدين ترتيب هرچند كه دست مجلس براى تشخيص مصالح و مقتضيات كشور در امر تدوين قانون باز بود اما در جريان عمل به خاطر اعلام مخالفت‏هاى مكرر شوراى نگهبان با مصوبات مجلس به دليل مخالفت آن‏ها با شرع و اصرار مجلس بر ضرورت اين مصوبات، اين دو نهاد در عمل رو در روى يكديگر قرار گرفتند».(1) «اختلاف نظر بين مجلس (كه هدف مصلحت سنجى براى جامعه، زدودن آثار حكومت طاغوت و دادن امكانات بيش‏تر بر مستضعفانِ جامعه را دنبال مى‏كرد) و شوراى نگهبان (كه آن مصوبات را در قالب قواعد و موازين شناخته شده فقهى در بسيارى موارد حداقل با اطلاق و كليت مقررات مجلس منطبق نمى‏ديد) در دو مورد(2) بيش از همه بروز كرد و دو اصطلاح (ضرورت - مصلحت) را وارد سيستم قانون‏گذارى ما كرد كه يكى از آن‏ها سرانجام موجب تشكيل نهاد مجمع تشخيص مصلحت نظام و محدود كردن اعتبار تشخيص شوراى نگهبان شد.(3) خلاصه جريان ماوَقَع به اين نحو بوده است: «قانون اراضى شهرى 1360/5/29 از تصويب مجلس گذشت و براى اظهار نظر به شوراى نگهبان فرستاده شد كه بيان مى‏داشت «در مورد اراضى باير فقط صاحبان آن حداكثر مى‏توانند تا 1000 متر در اختيار داشته باشند و آن را عمران و احيا كنند و حق فروش آن را ندارند مگر به دولت و با تقويم دولت، و مالكان اراضى باير و داير شهرى موظف‏اند زمين‏هاى مورد نياز دولت را با تقويم دولت به آن‏ها بفروشند».(4) اين امور آشكارا سلطه مالكانه را تهديد مى‏كرد و مورد بحث فراوان واقع شد. طرف‏داران اين طرح در توجيه آن بيان مى‏كردند كه وضع موجود و مشكل مسكن و ضرورت توجه دولت به اين مشكل و حل آن ايجاب مى‏كند كه اين مقررات به تصويب برسد».(5) نظر شوراى نگهبان اين شد كه «قسمت هايى از ماده 7 و 8 و تبصره‏هاى آن‏ها و ماده 10 كه با اراضى باير و داير ارتباط دارد و مغاير با آيه «لا تأكلوا اموالكم بينكم بالباطل الا ان تكون تجارة عن تراض» و حديث شريف معروف «لا يحل مال امرء مسلم الا عن طيب نفسه» و قاعده مسلّمه «الناس مسلطون على اموالهم» مى‏باشد بااكثريت آراى فقها رد

/ 112