گفتار سوم: مجمع به عنوان مجلس دوم بعد از مجلس شوراى اسلامى و قبل از شوراى نگهبان - بررسی فقهی و حقوقی مجمع تشخیص مصلحت نظام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی فقهی و حقوقی مجمع تشخیص مصلحت نظام - نسخه متنی

محمدصادق شریعتی‌؛ [تهیه کننده: م‍رک‍ز م‍طال‍ع‍ات‌ و ت‍ح‍ق‍ی‍ق‍ات‌ اس‍لام‍ی‌ پ‍ژوه‍ش‍ک‍ده‌ ف‍ق‍ه‌ و ح‍ق‍وق‌]

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نگهبان شأن اعمال نظر در امور ضرورى و مصالح مفروض است. در اين شرايط، نگرانى وجود نهادى قانون‏گذار، در عرض مجلس و نيز تضعيف شوراى نگهبان منتفى خواهد شد و مجمع نقش خود را هم‏چون يك كميسيونى كه نظراتش در تشخيص ضرورات و مصالح براى مجلس لازم‏الاتباع مى‏باشد ايفا مى‏كند.

گفتار سوم: مجمع به عنوان مجلس دوم بعد از مجلس شوراى اسلامى و قبل از شوراى نگهبان

در برخى از كشورها دو مجلس قانون‏گذارى مراحل تصويب قانونى را به عهده دارند و مجلس دوم كه عمدتاً از افراد مجرب‏تر و ورزيده‏تر تشكيل مى‏شود و شايد تعدادى از آن‏ها از سوى حكومت و يا با نفوذ حكومت تعيين شوند، به واسطه تخصص بيش‏تر و درك بهتر از نظام حاكم از نظريات صائب‏ترى برخوردار مى‏باشد و قوانين مجلس اوّل را بررسى مى‏كند و رأى نهايى خويش را صادر مى‏كند. مجلس دوم تقريباً نسبت به مصوبات مجلس اوّل حق وتو دارد.

مجمع تشخيص مصلحت در ضمن تشكيل مجلس دوم با انتخاب اعضاى كارشناس در امور مختلف نيز قابل تحقق بوده است. شايد با تحقق اين مجلس شوراى نگهبان وقع بيش‏ترى بر قوانين مصوب مجلس مى‏نهاد و از حيث ضرورت و مصلحت نظرات آن را تلقى به قبول مى‏كرد. در اين فرض، نهاد شوراى نگهبان پس از تصويب قوانين از سوى مجلس دوم اظهار نظر مى‏كند و روال عادى وضع قوانين در قانون اساسى به قوت خويش باقى مى‏ماند. ساير وظايف مجمع از قبيل مشورت با رهبرى و حل معضل نظام نيز با تفويض اختيارات از سوى مقام رهبرى به نهادهايى نظير همين مجلس دوم، قابل تحقق بوده است.

مبحث دوم: جايگاه مجمع در ميان قوه مجريه و نهادهاى نظارتى آن

گفتار اوّل: لازم الاجراء بودن مصوبات مجمع براى نهادها

دولت به عنوان مجموعه اداره كننده كشور، يك كل به هم پيوسته است كه اجزاى آن در رسيدن به اهداف اقتصادى، فرهنگى، اجتماعى و سياسى مكمل يك‏ديگرند. بنابراين اگر مجمع تشخيص مصلحت به عنوان عضوى از اين مجموعه، قانون الزامى براى نهادى از دولت وضع كند امرى عادى بوده و الزام به غير محسوب نمى‏شود.

البته اين قانون بايد در چارچوبِ كارى وظايف نهادها باشد.

لازم به ذكر است اگر اين الزامات مستلزم الزام و تكليف زائد بر اشخاص غيردولتى شود مشمول بحث گفتار دوم مبحث دوم از فصل بعدى (صفحه 180) مى‏شود و بايد توجيه آن را در آن‏جا يافت.

گفتار دوم: تنفيذ رهبرى و امضاى رياست جمهورى براى اجرا

بعد از آن‏كه واضح شد مجمع حق وضع قانون را دارد و حدود اين امر نيز مشخص شد اين سئوال مطرح است كه آيا با تصويب مذكور، حالت منتظره‏اى براى اجراى آن باقى نمى‏ماند يا اين‏كه بايد به تنفيذ نهاد ديگرى برسد تا لازم‏الاجرا شود؟ به نظر مى‏رسد همان‏طورى كه در ساير امور كشور(1) ولى‏فقيه مستقيماً و يا به واسطه نمايندگان خويش، جريان امور را تنفيذ مى‏كند مصوبات مجمع هم از اين اصل مستثنى نيست. زيرا متشرعه، مادامى كه الزاماتِ متوجه به آن‏ها به شارع مقدس منتسب نباشد خود را ملزم به اجراى آن نمى‏بينند اگر نگوييم كه شائبه شرك براى آن قائل هستند. لذا قوانين و مقررات بايد منتهى به شارع مقدس شود، و در زمان غيبت، ولى‏فقيه كه منصوب از جانب شارع براى ولايت و رهبرى امت است اين امرِ تنفيذ را به عهده دارد. يعنى در نظام اسلامى قوانين در چارچوب ولايت فقيه شرعيت پيدا مى‏كند.

اما آيا مصوبات مجمع بايد پس از تصويب، به امضاى رهبر برسد تا لازم الاجرا شود؟ مى‏توان گفت اين امر لزومى ندارد، زيرا انتخاب اعضاى اين نهاد توسط رهبر در حقيقت تأييد ضمنى و تنفيذ مصوبات آن مى‏باشد، بنابراين احتياجى به تأييد و امضاى مجدد نمى‏باشد و اگر احياناً تأييد مجدد بشود به جهت تأكيد بيش‏تر اهميت قانون و يا به لحاظ احتياط مى‏باشد. بله اگر رهبرى، خود به‏طور كلى و يا در مورد خاص قوانين مصوب مجمع را مشروط به امضاى خويش نمايد در اين صورت بايد قانون از جانب وى تنفيذشود و الّا قانون، تام و كامل نيست و صلاحيت اجرا ندارد.

پس از تنفيذ رهبرى، رئيس قوه اجرائيه جهت اجراى مصوبات، آن را امضا و ابلاغ مى‏كند.

اگر مصوبات مجمع به حد تنفيذ و اجرا برسد چگونه از اعتبار ساقط مى‏شود؟ به‏طور كلى قوانين ممكن است از چند طريق از اعتبار ساقط شود:

1 - هرگاه موضوع قانون مرتفع شود قهراً قانون مربوط نيز بى‏مورد خواهد شد.زيرا كه موضوع براى قانون به منزله علت است براى معلول. به عبارت

/ 112