عالم دنيا كه در آن هستيم ، عالم حجاب است . انسان در ابتدا، از همه چيز اين جهان بى خبر است و خداوند متعال حجابى در جان او ايجاد كرده كه حجاب (تعلق ) نام دارد. از اين رو، همه انسان ها در ابـتـدا (محجوب )، به اين جهان پا گذاشته اند. به آنان دستور داده شده كه اگر خودتان ايـن حـجـاب تـعـلق را كـنـار بـزنـيـد، بـه شـمـا مـقـام و ارزش مـى دهـيـم . امـا اگـر در طول زندگى قادر به كنار زدن آن نباشيد، هنگام رفتن از اين عالم ، ما حجاب را از شما كنار مى زنـيـم ، امـّا در آن صـورت ، مـقـامـى بـراى شـمـا به دنبال نخواهد داشت . به هنگام مرگ ، حالت (احـتـضـار) ايجاد مى شود. اين احتضار، همان حالت حضور است كه ملك الموت مى آيد و حضرت على بن ابى طالب (ع ) حضور مى يابد. بنابر اين ، حجاب كنار مى رود.اين كه در زمان مرگ ، حجاب ها كنار مى روند، مقامى براى انسان ها محسوب نمى شود. از اين رو، فرموده اند كه اگر در مـدت عـمـرتـان ، ايـن حـجـاب را خـودتـان كـنـار بـزنـيـد، بـه مـقـام و مـرتـبـت نـائل مـى شـويـد. افـراد بـه هـر انـدازه ايـن حـجـاب را كـنـار نـهـنـد و بـه انـدرون آن داخل شوند، به همان اندازه به مقام آنان افزوده مى شود.در يك نگاه كلى ، انسان ها در مسير زندگى خود، از دو حالت خارج نيستند:الف ـ بـرخى با انجام كارها و گناهانى آن حجابى را كه خداوند ايجاد كرده ، زيادتر مى كنند و تـا آخـر عـمـر، در ظلمت ها و حجاب هاى متعدد فرو مى روند. وقتى مرگشان فرا رسيد و خداوند متعال حجابشان را كنار زد، تازه متوجه مى شوند كه راهى را پيموده اند كه مورد تاءييد خداوند متعال نبوده است . از اين رو، به درگاه الهى التماس مى كنند كه :(رَبِّ ارجِعوُنِ لَعَلّى اَعْمَلُ صالِحا في ما تَرَكْتُ، كَلاّ!)(1)(خـدايـا! مـرا بـه دنيا بازگردان تا اعمال صالحى را كه ترك كرده ام ، انجام دهم .[خطاب مى آيد:] هرگز!)اگـر قـصـد انـجـام كـارهـاى شـايـسـتـه را داشـتـيـد، در ايـن چـهـل ، پـنـجـاه يـا شـصـت سـال انـجـام مـى داديـد. زيرا مهلت را از دست داديد و از آن پس ، امكان بازگشت به دنيا وجود ندارد.ب ـ بـرخـى در مـسـيـر زندگى خود با انجام اعمال شايسته ، حجابى را كه در ابتداى امر وجود داشـت ، كـنـار مـى نـهـنـد و دنـيا كه براى همه حجاب است ، براى او بى حجاب مى شود. آن عالَم شـهـودى كـه قـرار اسـت همه افراد پس از مرگ به آن برسند، اين افراد در همين دنيا به آن مى رسـنـد و آن را مـى بـيـنـنـد و صـدايـش را مى شنوند. حال آن كه ديگران نه آن را مى بينند و نه صـداى آن را مـى شـنـونـد.خـداوند متعال در قرآن كريم ، براى كنار زدن اين حجاب ها، يك راه و مسير را نشان داده است :(وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلا لِيَعْبُدُونِ)(2)(ما جن و انس را جز براى عبادت كردن نيافريديم .)آيا خداوندى كه بى نياز مطلق است ، به عبادت هاى ما نيازى دارد كه ما براى او نماز بخواينم و او رفـعـت مـقـام پيدا كند؟ خداوند متعال بى نياز مطلق است . به وسيله اين عبادت ها، ما رشد مى كـنـيـم .ايـن عبادت ها، براى رشد معبود نيست . بلكه براى رشد عابد است .در تفاسير نيز به ايـن نـكـتـه اشـاره كـرده انـد كه : (لِيَعْبُدوُنَ) به معناى (لِيَعْرِفوُنَ) است . بنابر اين ، با مفهوم (لِيَعْبُدوُنَ)معناى آيه چنين مى شود: (ما جن و انس را نيافريديم مگر براى عبادت كردن ). و بـا مـفـهـوم (لِيـَعـْرِفـوُنَ)، يعنى : (ما جن وانس را نيافريديم مگر براى اين كه به مقام عرفان برسند.)درست است كه در لغت ، (لِيَعْبُدوُنَ) به معناى (لِيَعْرِفوُنَ) نيست ، زيرا (عَبَدَ) ماده و ريشه (ليـعـبـدون ) اسـت و (عـَرَفَ) حـروف اصـلى (ليـعـرفون ) مى باشد، امّا عبادت ، در حقيقت ، كـانـال و وسـيـله اى است كه به عرفان مى رسيم . اگر انسان عبادت را به طريق مطلوب انجام دهد، در نتيجه حجاب ها