تشرّف سيد بن طاووس - روزنه ای به سوی اسرار الهی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روزنه ای به سوی اسرار الهی - نسخه متنی

رحیم توکل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اسـت . اسـتـاد دوم كـتـاب را در هـمـان مـحل يافت و سپس به طلبه گفت : از استاد خود تشكر كن و از او يك وقت ملاقات براى من بگير. طـلبه پيام را رساند. بار ديگر به طلبه گفت : به استاد خود بگو نام او چيست ؟ استاد اولى در پـاسخ به طلبه گفت : به او بگو نام من حاج مهدى است . استاد دومى مطلب را بيشتر فهميد و به طلبه گفت : به آن استاد حاج مهدى بگو يك وقت ملاقات به من بدهد. مى خواهم او را ببينم . اسـتـاد حـاج مـهـدى در پاسخ فرمود: به استاد دومى بگو اگر كارى كه تو انجام داده اى ، او نـيـز انـجـام دهـد، مـا خـودمـان بـه سـراغ او مـى آيـيـم . ديـگـر نـيـازى نـيـسـت كـه بـه دنـبـال مـا بـدود. وقـتـى استاد دومى اين پاسخ را شنيد، به طلبه گفت : تو چه كار كرده اى ؟! وقتى جريان را شنيد، دستى بر سر خود كوبيد كه :

يار نزديك تر از من به من است اين عجب بين كه من از او دورم بنابر اين ، اسرار را به همه رايگان نمى دهند؛ بلكه بايد از گناه فاصله گرفت تا بتوان در وادى نور و اسرار گام نهاد .

تشرّف سيد بن طاووس

مـرحـوم بـحـر العـلوم و سـيـد بن طاووس (رضوان الله تعالى عليهما) بارها به خدمت امام زمان عـجل الله تعالى فرجه الشريف مشرف مى شدند. سيد بن طاووس به اندازه اى به آقا نزديك بود كه اگر امام (ع ) در جايى با كسى صحبت مى كرد، آقا را نديده مى شناخت . صداى آقا به گـوش او مى رسيد و از تُنِ صدا آقا را مى شناخت . وى پسرى به نام محمد داشت . محمد از پدر پرسيد: خانه امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف كجاست ؟ جايش را نمى دانم .

غلام خانه امام چه كسى است ؟ غلامش را مى شناسم .

اين غلام در كجاى بازار خريد مى كند؟ آنـجـا را مـى دانـم . امـام زمـان عـج الله تعالى فرجه الشريف هفته پيش زنى از يك خانه شيعه اختيار كرد.

او چه كسى است ؟ آن را نيز مى دانم . اما پسرم ! پاسخ اين پرسش ها را به تو نمى دهم ؛ زيرا ماءمور نيستم .

سـيـد بـن طـاووس از كـجـا بـه چـنـيـن مـقـامـى رسـيـد؟ مـى گـويـنـد: وى در چهل سال آخر عمر خود، حتى مرتكب مباح نشد. زيرا او كار واجب را به قصد وجوب و كار مستحب را بـه قـصد استحباب انجام مى داد و اگر كار مباح بود، به آن رنگ خدايى مى داد و آن را به كار مستحبى تبديل مى كرد. خوابيدن و غذا خوردن و امثال آن مباح است . اما مى توان با انجام آن هابه قـصـد پـيـدا كـردن نيرو براى امور واجب و مستحب به آن ها رنگ خدايى داد. بنابر اين ، انجام آن كارها هم مستحب مى شود.

لايق شدن و نگهدارى آن :

بـراى ليـاقـت يـافـتـن ، بـايد از گناه دورى گزيد. البته لايق شدن آسان است ، اما نگهداشتن ليـاقـت ، امـر بـزرگـى اسـت . گـاهـى در جـلسـه اى ، حال انقلاب بر انسان عارض مى شود و در آن حال ، اشك و ناله هم سر داده و توبه مى نمايد، و انـسـان لايقى مى شود، اما اين حال ، تا چه زمانى باقى مى ماند؟ اين امر بسيار بزرگى است . راوى نـزد پـيـامـبـر اكـرم (ص ) رفـتـه و مـى پـرسـد: يـا رسول الله ! وقتى با شما مى نشينيم و براى ما صحبت مى فرماييد، از دنيا و آنچه در آن است ، جدا مى شويم . اماهر وقت به بازار مى رويم ، حالمان دوباره عوض مى شود، ما چه كنيم ؟ پـيـامبر اكرم (ص ) فرمود: آن حالى كه نزد من پيدا مى كنيد، اگر در بيرون براى شما باقى بـمـانـد، بـه راحـتـى مـى تـوانـيـد روى آب راه بـرويد. پس لياقت زود پيدا مى شود. اما براى نگهدارى آن بايد بسيار تلاش كرد.

/ 54