اقبال و ادبار دل - روزنه ای به سوی اسرار الهی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روزنه ای به سوی اسرار الهی - نسخه متنی

رحیم توکل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پاى شما به سنگ اصابت كرد و لرزه اى بر بدن انسان عارض شـد و يـا دسـت او بـه ديوار كوبيده شد و جراحتى بر آن وارد شد، اين ها در اثر ارتكاب گناه است . به عنوان مثال ، قرآن كريم درباره پدر و مادر مى فرمايد:

(وَ لا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ)(5)

(به پدر و مادر (افّ) نگوييد.)

(افّ)، كـلمه اى است كه انزجار و ناراحتى را مى رساند و چون كمتر از (اف ) نداريم ، از اين رو، خـداونـد عـزوجـل ، فـرمود كه : كلمه افّ را كه پايين ترين مرتبه اظهار ناراحتى است ، به پدر و مادر نگوييد. اما به حرمت (زدن ) و (فحاشى ) به پدر و مادر اشاره اى نفرمود. از اين آيه شريفه مى فهميم كه وقتى (افّ) گفتن پدر و مادر حرام است ، پس به طريق اولى ، زدن و دشنام دادن به آنان نيز حرام مى باشد. وقتى كمترين كار، حرام شد، به طور قطع ، بيش از آن داراى حـرمـت بـيـشـتـرى اسـت و علماى علم اصول فقه نيز، به آن (مفهوم اولويت ) نام نهاده اند. بـنـابـر اين ، هرگاه انسان مرتكب گناهى شد، مورد عقاب قرار مى گيرد و بايد كفاره گناه را بپردازد.

ايـنـك سـؤ ال ايـن اسـت كـه آيـا ايـن حـجـاب در وجـود مـا مـنـشـاء نـدارد؟ ايـن كه از عمر ما سى يا چـهـل سـال گـذشـت و حتى يك در را به روى ما باز نكرده اند و ما را از (اسرار الهى ) با خبر ننموده اند، آيا منشاء ندارد؟ به طور قطع ، اين حجاب ها علت دارند، و علت آن ها، همان گناهانى است كه انسان آگاهانه يا ناآگاهانه مرتكب آن مى شود. بنابر اين ، ارتكاب گناهان ، (حجاب ) ايجاد مى كند. امام صادق (ع ) مى فرمايد:

(مـَنْ هـَمَّ بـِسـَيِّئَةٍ فَلايَعْمَلْها فَاِنَّهُ رُبَّما عَمِلَ الْعَبْدُ السَّيِّئَةَ فَيَراهُ الرَبُّ تَبارَكَ وَ تَعالى فَيَقُولُ وَ عِزَّتى وَ جَلالى لااَغْفِرُ لَكَ بَعْدَ ذلِكَ اَبَداً)(6)

كسى كه آهنگ و اراده گناهى كند، بايد انجام ندهد. زيرا گاهى بنده ، گناهى مرتكب مى شود كه خـداى تـبـارك و تـعـالى او را مى بيند و مى فرمايد: (به عزت و جلالم سوگند! ديگر تو را بعد از اين نمى آمرزم .)

اهـل دقت و مطالعه ، توجه دارند كه خداوند متعال ، شايد از هر هزار روايت ، در يكى از آنها، به عـزت و جـلال خـود سـوگـنـد يـاد كرده و فرموده : (وَ عِزَّتى وَ جَلالى )! بنابر اين اگر اراده گـنـاه كـردى ، دنـبـال آن نـرو و حـتـى از ايـن اراده ات نـيز استغفار كن ! ممكن است يك بار مرتكب گناهى شويد و خداوند عزوجل سوگند ياد كند كه تا تو را عقاب نكنم ،رهايت نخواهم كرد!

اقبال و ادبار دل

حـال اقـبـال و ادبـار، دو حـالت مـعـنـوى اسـت كـه مـخـتـص بـحـث عـرفـان مـى بـاشـد. اقـبـال قـلب ، نـشـاط در عـبـادات اسـت . امـا حـال ادبار، بى نشاطى در عبادات مى باشد. يكى از كـسـانـى كـه شـمـّه اى از (اسـرار الهـى ) را يـافـتـه بـود، مـى گـفـت : مـن حال بسط و اقبال قلب داشتم . به طورى كه در عبادات ، داراى نشاط مى شدم . پس از چندى ، در يك لحظه ، حال بسط را از دست دادم و حالت قبض و ادبار قلب بر من عارض شد. من كه به همه رفتار و اعمال خود توجه داشتم ، از خود پرسيدم كه : چرا نشاط از من سلب شد؟ بسيار نگران شـدم . تـا ايـن كه شبى ، در عالم رؤ يا، ندايى به گوش من رسيد كه : شَكَتْ عَنكَ عُصْفُورَةٌ فِى الحَضَرَةِ! (گنجشكى در محضر خداوند عزوجل از تو شكايت كرد.) از خواب بيدار شدم . در شـگـفـتى فرو رفتم كه چرا گنجشك از من شكايت كرده است ؟ انديشيدم و به خاطر آوردم كه دو، سه روز پيش ، از كوچه اى عبور مى كردم . بچه ها گنجشكى را گرفته بودند و با هم بازى مى كردند و آن را به سوى يكديگر پرتاب مى نمودند. من نگاهى به حيوان زبان بسته كردم ؛ امـا آن را نـجـات نـدادم و بـا بـى اعـتنايى از آن گذشتم . گنجشك رفتار من را مشاهده كرد و از وضـع خـود و حـالت مـن ، نزد خداوند جلّ جلاله شكايت نمود و در اثر آن ، نشاط از من سلب شد و حـالت قـبـض بـر مـن عـارض گـشـت . پـس از مـدتـى ، از بـيـابانى عبور مى كردم . متوجه لانه گـنـجشكى در بالاى درختى شدم . مارى را ديدم كه براى خوردن گنجشكى به آن سو مى رفت . من چوبى را برداشتم و به مار زدم و آن را به پايين انداختم و كشتم .

/ 54