منزلت والاى «فاطمه» - فاطمه الزهراء(س) از ولادت تا شهادت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فاطمه الزهراء(س) از ولادت تا شهادت - نسخه متنی

سید محمدکاظم قزوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

منزلت والاى «فاطمه»

پس از نگرش بر نكاتى كه گذشت ديگر براى شما خواننده ى گرامى پذيرش اين واقعيت كه بانوى گرانمايه ى اسلام، فاطمه عليهاالسلام «محدثه» و دريافت دارنده ى حقايق از بارگاه خدا بود، چندان دشوار نيست، چرا كه مقام ارجمند دخت سرفراز پيامبر نه كمتر از «مريم» بود و نه كمتر از «ساره» و يا مادر حضرت موسى. و روشن است كه «مريم» مادر «عيسى» يا «ساره» همسر ابراهيم و يا مادر موسى، پيامبر خدا نبودند و باز روشن است كه «فاطمه» عليهاالسلام نيز پيامبر برگزيده ى خدا نبود.

مرحوم «صدوق» در كتاب خويش روايتى از «زيد بن على» آورده است كه مى گويد: امام صادق عليه السلام مى فرمود: «فاطمه» را بدان جهت «محدثه» ناميده اند كه فرشتگان از آسمان فرود آمده و با او گفتگو مى كردند، همانگونه كه با «مريم». و همانگونه كه او را ندا مى داند، به فاطمه عليهاالسلام نيز ندا دادند كه:

يا فاطمه! ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساءالعالمين. [ كافى، ج 1، ص 182. ] اى فاطمه! خدا تو را برگزيد و پاك و پاكيزه ساخت و تو را بر همه ى زنان گيتى برترى بخشيد. و نيز از امام صادق عليه السلام است كه به «ابابصير» فرمود: «... مصحف «فاطمه» نزد ماست.» مردم چه مى دانند مصحف «فاطمه» چيست؟ آنگاه فرمود: مصحف «فاطمه» سه برابر قرآن است. به خداى سوگند كه يك واژه از قرآن كريم در آن نيست بلكه كران تا كران آن حقايقى است كه خدا آنها را بر مادرمان فاطمه املاء و وحى فرمود. [ كافى، ج 1، ص 238. ] اين روايت بيانگر نكاتى است كه درخور بحث و تحقيق به نظر مى رسد:

1- بيان ششمين امام نور كه: مصحف «فاطمه» سه برابر قرآن شريف است، منظور حجم مصحف و مطالب موجود در آن مى باشد.

2- از آنجايى كه قرآن شريف در نظر پيروانش از شمار آيات و سوره ها گرفته تا حجم و اندازه، كتابى شناخته شده است، به همين جهت امام صادق كتاب خدا را مقياس قرار داده و مصحف را از نظر حجم و اندازه با آن سنجيده است.

با اين مقياس اگر قرآنى با حروف و صحفات متوسط در پانصد صفحه چاپ شود، مصحف فاطمه يك هزار و پانصد صفحه مى گردد، درست سه برابر آن. و منظور امام همين است، نه اينكه كسى تصور نمايد كه كتاب خدا ناقص است و مصحف فاطمه عليهاالسلام در مقام كامل ساختن آن مى باشد. هرگز! نه هرگز! همچنانكه منظور اين نيست كه خدا قرآن ديگرى بر «فاطمه» فرود فرستاده است. هرگز! چرا كه مدعى چنين چيزى از ديدگاه ما از دو حال خارج نيست: يا دوست نادان است و به آفت جهل گرفتار آمده و يا دروہرداز و دشمن است و در انديشه ى دشمنى با قرآن و عترت است.

3- اما واژه ى «مصحف»، اين واژه گرچه در روزگار ما در مورد قرآن شريف بكار مى رود اما در فرهنگ واژه شناسان به هر كتابى مى توان «مصحف» گفت و با توجه به لغت، كتاب فاطمه عليهاالسلام را «مصحف» ناميده اند.

براى نمونه «مختار الصحاح» در مورد واژه ى «مصحف» مى گويد:

«مصحف» بضم ميم و كسر آن به مفهوم چيزى است كه صفحاتى را در برداشته باشد.

المنجد مى نويسد: «مصحف» و «مصحف» كه جمع آن مصاحف مى باشد، صحفاتى است كه داراى دو جلد دوخته شده باشد.

«صراح اللغة»: «مصحف» به كسر و ضم ميم، به مفهوم كتابچه مى باشد. و «فراء» تصريح مى كند كه «ضمه» را در برخى از حرفها سنگين دانسته اند و به همين دليل «ميم» را كسره مى دهند... به هر حال «مصحف» از «اصحف» گرفته شده و به چيزى كه جامع صفحات است گفته مى شود.

مصباح المنير: «صحيفه» قطعه پوست يا كاغذى را مى گويند كه در آن چيزى نوشته شده است و جمع آن «صحف» بضم صاد و حاء و نيز صحائف آمده است. و «مصحف» بضم ميم مشهورتر از كسر است.

اقرب الموارد: «مصحف» اسم مفعول مى باشد و به چيزى گفته مى شود كه داراى صفحاتى است و ميان دو جلد قرار دارد. اين واژه به دو نوع ديگر آمده است. به كسر ميم و به فتح ميم كه جمع آن «مصاحف» است.

لسان العرب: «مصحف» و «مصحف» چيزى است كه صفحات نوشته شده اى كه ميان دو جلد را در بر مى گيرد و به كسر و فتح ميم نيز آمده است. و اينك به روايتى كه معنا و مفهوم واژه «مصحف» و حقيقت آن را بطور روشنى بيان مى كند، نظر مى افكنيم:

مرحوم مجلسى در كتاب خويش آورده است كه:

يكى از ياران امام صادق از او در مورد مصحف «فاطمه» سوال كرد...

آن حضرت پس از سكوتى عميق فرمود: شما هرچه مى خواهيد و نمى خواهيد مى پرسيد و جستجوگرانه همه چيز را مى جوييد.

آنگاه افزود: دخت گرانمايه ى پيامبر پس از رحلت پيامبر هفتاد و پنج روز در اين جهان زيست و در اين مدت در سوگ پدر سخت اندوه زده بود. فرشته ى امين در راه آرامش بخشيدن به آن حضرت در سوگ پدرش فرود مى آمد و ضمن تسليت به او از مقام والاى پيامبر و رويدادهاى پس از او پرده برمى داشت و امير مومنان آنچه فرشته ى وحى بر «فاطمه» حديث مى نمود، همه را مى نوشت و اينها بود كه «مصحف «فاطمه»» را تشكيل داد. [ بحارالانوار، ج 43، ص 195، كافى، ج 1، ص 241. ] «حسين بن ابى علاء» از حضرت صادق عليه السلام آورده است كه فرمود:

«مصحف «فاطمه»» هرگز همانند قرآن نيست اما در آن، آنچه كه مردم را به ما و دانش ما نيازمند مى كند و ما را از مردم بى نياز مى سازد، وجود دارد حتى حكم يك تازيانه يا 2/ 1 و يا 4/ 1 آن و ديه ى خراش... [ كافى، ج 2، ص 240. ] و در روايت ديگرى فرمود:

اما «مصحف «فاطمه»» كتابى است كه همه ى رويدادها و نام تمام كسانى كه تا روز رستاخيز زمام امور مردم را بدست مى گيرند، همه و همه در آن مانده است.

منظور از وحى

اينك بايد ديد منظور از پديده ى وحى در مورد بانوى بانوان چيست؟ آنچه از قرآن دريافت مى گردد اين است كه: «وحى» الهى ويژه ى پيامبران نيست و خدا به غير آنان نيز وحى فرموده است.

براى نمونه:

به آسمانها

گاه وحى به معناى فرمان تكوينى است:

فقضيهن سبع سموات فى يومين و اوحى فى كل سماء امرها. [ سوره 41، آيه 10. ] «پس آفريدگار هستى، هفت آسمان را در دو روز مرحله پديد آورد و بر هر آسمانى كار و فرمان ويژه ى او را وحى فرمود.»

به حوارين

گاه وحى در قرآن شريف به مفهوم دستور و فرمان تشريعى آمده است: و اذا وحيت الى الحواريين ان آمنو بى و برسولى. [ سوره 5، آيه 111. ] و به ياد آر هنگامى كه به حواريون دستور داديم كه به من و پيامبرم ايمان بياوريد.

وحى به فرشتگان

گاه وحى در مورد فرشتگان آمده است:

اذ يوحى ربك الملائكة انى معكم فثبتوا الذين آمنو. [ سوره 8، آيه 12. ] بياد آور آنگاه را كه پروردگارت به فرشتگان وحى فرمود: كه من با شما هستم، پس مومنان را استوارى و ثبات قدم بخشيد.

به زنبور عسل

و حى در مورد زنبور عسل نيز بكار رفته است: و اوحى ربك الى النحل ان اتخذى من الجبال بيوتا. [ سوره 16: آيه 68 ] و پروردگارت به زنبور عسل وحى فرمود كه: از كوهها خانه هايى براى خويش بساز.

به مادر موسى

در قرآن وحى به يك بانوى بافضيلت نيز بكار رفته است كه به مفهوم الهام قلبى است: و اوحينا الى ام موسى ان ارضعيه. [ سوره 28، آيه 6. ] به مادر موسى وحى كرديم كه: به او شير بده... و مى فرمايد: اذ اوحينا الى امك ما يوحى. [ سوره 20، آيه 39. ] هنگامى كه به مادرت آنچه را كه مى بايست وحى كرديم.

اين آيات نشانگر اين واقعيت است كه پديده ى وحى، اختصاص به پيامبران و انسانها ندارد بلكه به آسمانها، حواريون، فرشتگان، زنبورعسل، و مادر موسى نيز وحى شده است.

با اين بيان پذيرش اين حقيقت كه؛ خداى جهان آفرين به «فاطمه» دخت سرفراز پيامبر و سالار زنان گيتى، وحى فرموده است، كار دشوارى نيست، چرا كه وحى را همانگونه كه در مورد مادر موسى معنا كرديم در مورد سالار زنان نيز مى توانيم معنا كنيم.

مصحف فاطمه

و در پايان اين بحث خاطرنشان مى گردد كه «مصحف «فاطمه»» كتاب بزرگى است كه همه ى احكام و مقررات دينى در آن بصورت گسترده اى ترسيم شده است. همه ى مقررات از جمله قوانين كيفرى در آن آمده است. حتى گناهانى كه كيفر آنها يك تازيانه يا 2/ 1 و يا 4/ 1 تازيانه است و نيز كيفر خراش وارد آوردن بر پيكر ديگرى. و نيز نام و نشان زمامدارانى كه از زمان فاطمه عليهاالسلام تا هميشه در كشورها، زمام امور را بدست مى گيرند و نيز حوادث و رخدادها و كشتارهايى كه در جهان رخ خواهد گشود.

روشن است كه همه ى اينها از علم الهى سرچشمه گرفته است، كه به هر حال هر كدام از بندگان خويش آگاه است و بر همه چيز بيناست و احاطه دارد.

با اين بيان در «مصحف «فاطمه»» چيزى از آيات قرآن نيست.

گفتنى است كه طولانى شدن سخن در اين مورد بدان خاطر بود كه برخى از كوردلان و بيماران روحى اين روايات را ابزار و ميدان مناسبى براى سمپاشى و بدگويى و هرزه درانى بر ضد شيعه و پيروان مذهب خاندان رسالت يافته اند چنانكه گويى به قرآن ننگريسته و آياتى را كه گذشت نديده و يا نفهميده اند كه؛ وحى تنها از آن پيامبران نيست و به زنبور عسل نيز وحى شده است و نبايد با اين بهانه از در هوچى گرى و فريب وارد شوند و شيعه را مورد تاخت و تاز قرار دهند كه چرا از «مصحف «فاطمه»» سخن گفته است. به هر حال اين حقيقت مطلب است و حساب بدانديشان و بدگويان نيز در روز حساب با خداست.

زهراء

پيامبر گرامى در مورد آفرينش نورى فاطمه از جمله فرمود:

آفريدگار هستى نور فاطمه را بسان مشعلى فروزان آفريد و آن را بر كنگره هاى عرش آويخت و آنگاه بود كه آسمانها و زمين هاى هفتگانه به نور فاطمه نورباران گرديد و به همين جهت او «زهراء» ناميده شد. [ بحارالانوار، ج 43، ص 17. ] «ابن عباس» آورده است كه پيامبر گرامى فرمود: و اما ابنتى «فاطمة» فانها سيدة نساءالعالمين من الاولين و الاخرين و هى بضعة منى و هى نور عينى و هى ثمرة فوادى و هى روحى... و هى الحورا الانسيه... [ بحارالانوار، ج 43، ص 73. ] «اما دخت ارجمندم «فاطمه»، سالار زنان گيتى در همه ى عصرها و نسلهاست. او پاره ى تن من، نور ديده، ميوه ى دل و روح من است كه در سازمان وجودم قرار دارد. او حوريه اى است در سيماى انسان كه هرگاه در محراب عبادت در برابر پروردگارش قرار مى گيرد ، نور وجودش براى فرشتگان مى درخشد، درست همانگونه كه ستارگان براى زمينيان نورافشانى مى كنند.» با دقت در اين روايت ضمن آگاهى از شكوه و عظمت بانوى بانوان، با دليل نامگذارى او به نام مقدس «زهراء» نيز آشنا مى شويم.

در اين مورد روايت ديگرى نيز رسيده است كه دليل اين نام مقدس او را چهره ى نورانى و درخشنده و پرتلالو او عنوان مى كند كه براى پرهيز از گستردگى بحث به همين اندازه بسنده مى شود.

فاطمه عليهاالسلام نامهاى مقدس ديگرى نيز جز آنچه گذشت دارد كه هر كدام از آنها نمايشگر بعدى از ابعاد معنوى و علمى و اجتماعى اوست. نامهايى چون:

«بتول»، «عذرا» و «حانيه» كه به مفهوم پرمهر و دلسوز به فرزندان خويش است و داراى كنيه هاى متعددى است كه معروف ترين آنها «ام ابيها» مى باشد.

بتول

آفريدگار تواناى هستى براى آفريده هاى خويش، از جماد و نبات و گياه گرفته تا حيوان و انسان، قوانين و سنت ها و مقررات ويژه اى، مقرر ساخته و همه ى پديده هاى آفرينش را در برابر آن قوانين فرمانبردار و خاضع قرار داده است.

براى نمونه:

1- طبيعت آتش به خواست آفريدگارش سوزانيدن است و تحت آن شرايط و مقررات مى سوزاند و اين سنت خدا در آتش است.

2- نبات و گياه براى رشد و ميوه دادن و به ثمر نشستن نياز به شرايط و مكان و موقعيت ويژه اى دارند كه در آن شرايط به ميوه مى نشينند.

شما دانه اى را كه در دل زمين مى افشانيد و نيز عواملى را كه در رويش و رشد و تكامل آن موثرند و همچنين عنصر زمان را كه براى رشد آن لازم است در نظر بگيريد ، همه ى اينها قوانين و مقررات خدا در جهان نبات و گياه است.

3- حيوانات نيز به اراده ى آفريدگارشان در برابر قوانين و مقررات خاصى از حجم و رنگ گرفته تا همانند آنها، خاضع و فرمانبردارند.

4- و انسان نيز از اين سنت الهى فراتر نيست به همين جهت در برابر قوانين و مقررات جهان آفرينش و طبيعت و سرشت جسمى و روحى و روانى خويش خاضع و فرمانبردار است. اما خداى توانا دوستان خاص و برگزيده ى خويش را در پرتو فرزانگى و حكمت رساى خود در شرايط ويژه اى برتر و والاتر از آن قوانين و سنتها قرار داده و همه ى پديده ها را به اراده ى خويش فرمانبردار و مطيع آنان مى سازد.

به نوان مثال:

شما آتش را مى نگريد كه در شرايط خاص خويش به هرچه برسد آن را مى سوزاند اما همين آتش در برابر «ابراهيم خليل» فرمانبردار است و نه تنها او را طعمه ى خويش نمى سازد كه بر او سرد و آرامش بخش نيز مى شود و سلامت او را هم تضمين مى نمايد.

يا در رويداد بهت آور و فوق طبيعى «يونس» پيامبر مى نگريم كه پس از آنكه او از دهان نهنگ به بيابان پرتاب مى گردد، خداوند بوته ى كدويى در كنارش مى روياند. و با اينكه مى دانيم دانه ى كدو براى روئيدن و برگ نمودن به گونه اى كه برگهايش پيكر انسان را بپوشاند، نياز به زمان طولانى دارد و اين سنت خدا در جهان نبات است. اما اين گياه در برابر دوست خدا و پيامبرش «يونس» خاضع است و به اراده ى آفريدگارش به ميل پيامبر او عمل مى كند. و نيز مى دانيم كه توليد مثل، جز از راه ازدواج و آميزش زن و مرد و انتقال نطفه از مرد به رحم زن، نشايد و تازه پس از انتقال آن نيز بايد بتدريج و بر اساس ده ها و صدها ريزه كارى و سنن و مقررات شگرف، «نطفه» به «علقه» تبديل گردد و «علقه» به «مضغه» و آنگاه استخوانها پديد آيند و جنين بطور عادى از شش ماه تا نه ماه راه كمال پويد.

آرى اين سنت حكيمانه ى خدا در توليدمثل است اما همين سنت در برابر «مريم»، آن دخت پاك و سرفراز خاضع مى گردد و او بدون تماس با انسانى به فرزندش «مسيح» باردار مى شود، به سرعت درد زايمانش از راه مى رسد و به شاخه ى درخت خرما پناه مى برد و پس از ساعاتى چند، كودك خويش را به دنيا مى آورد. [ مجمع البيان، ذيل آيات سوره مريم. ]

پيامبران و پديده ى اعجاز

معجزاتى كه از راه فوق عادى بدست پيامبران خدا و به اراده ى آنان پديدار مى گشت نيز به همين صورت بود، كه نمونه هاى آن كران تا كران قرآن موجود است و شما خواننده ى گرامى مى توانيد به بسيارى از سرگذشت هاى پيامبران و جانشينان آنان كه سنت ها و مقررات طبيعى را، خداوند رام و فرمانبردار آنان ساخته است، در آيات شريفه ى قرآن بنگريد. كه ما براى نمونه به چند مورد به صورت فشرده مى نگريم:

1- هبوط «آدم» از بهشت به زمين

2- فوران و جوشيدن آب از تنور در داستان «نوح»

3- باردار شدن بانو «ساره» همسر «ابراهيم خليل» به فرزندش «اسحاق» در حالى كه زنى پير و نازا و از كار افتاده بود.

4- تبديل عصا به مار بزرگ در بعثت حضرت «موسى».

5- شفا يافتن كور و نابيناى مادر زاد و بيمارى پيس و زنده شدن مردگان در داستان حضرت «مسيح»

6- سيرآسمانى پيامبر يا داستان معراج. و ديگر رخدادها و ماجراهاى بسيارى كه در قرآن موجود است و نمايشگر اين واقعيت كه خداوند سنت ها و قوانين طبيعى خويش را به هنگامى كه بخواهد رام و مسخر و منقاد دوستان خويش مى سازد و آنان بطور فوق طبيعى عمل مى كنند...

/ 79