فدك - فاطمه الزهراء(س) از ولادت تا شهادت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فاطمه الزهراء(س) از ولادت تا شهادت - نسخه متنی

سید محمدکاظم قزوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به خداى سوگند اگر دست از او برندارى، گيسوانم را پريشان ساخته و گريبان را چاك خواهم زد و بر كنار مرقد منور پدرم خواهم رفت و از ستم و بيداد شما به بارگاه خدا فرياد خواهم كشيد!» و از پى آن دست دو فرزند دلبندش «حسن» و «حسين» را گرفت و از مسجد به قصد تربت پاك پيامبر حركت كرد. و نيز در روايت ديگرى بدينگونه آمده است كه آن حضرت خطاب به ابوبكر فرمود: هان اى ابابكر! مرا با تو چه كار؟ مى خواهى نعمت پدر را از فرزندانم بگيرى و مرا در سوگ شوى گرانقدرم بنشانى؟ به خداى سوگند اگر زشت نبود گيسوانم را پريشان ساخته و از بيداد شما به بارگاه خدا فرياد برمى آوردم.

در اين هنگام يكى از ميان آن جمعيت به «ابوبكر» گفت: با اين كارت مى خواهى چه كنى؟ آيا بر آنى كه عذاب خدا را بر اين امت فرود آورى؟ امير مومنان رو به سلمان كرد و فرمود: «سلمان» ! دخت فرزانه ى پيامبر را درياب...

«سلمان» به دستور امير مومنان خود را به «فاطمه» رسانيد و گفت:

اى دختر محمد صلى الله عليه و اله و سلم خداى پرمهر پدر گرانقدرت را پيام آور مهر و محبت براى جهانيان برگزيد، برگرد!

بانوى سرفراز گيتى فرمود: «سلمان»! مگر نمى بينى كه مى خواهند امير مومنان را به شهادت برسانند؟ من ديگر جام شكيبايى ام لبريز گرديده و نمى توانم شكيبايى پيشه سازم، بگذار بسوى مرقد منور پدرم پيامبر بروم و موى خويش را پريشان ساخته و گريبان چاك زنم و به بارگاه خدا ناله سر دهم.

سلمان گفت: مى ترسم مدينه فرورود و امير مومنان مرا بسوى شما فروفرستاده است تا از تصميم خويش باز ايستاده و به خانه برگرديد.

فاطمه فرمود:

اينك كه چنين است به خانه بازمى گردم و شكيبايى پيشه مى سازم و ضمن گوش سپردن به سخن امير مومنان، فرمان او را به جان مى خرم.

«اذن ارجع و اصبر، و اسمع له و اطيع.» [ بيت الاحزان، ص 87. ] يكى از نويسندگان در اين مورد مى نويسد:

امير مومنان با شتاب خود را به فاطمه رسانيد و هنگامى كه به او رسيد، دخت پيامبر شانه هاى على را بوسه باران ساخت و با چشمانى اشكبار گفت: جان فاطمه به قربانت و روح و جانم سپر بلاهاى تو باد، اى اباالحسن! من هماره با تو خواهم بود و تو را تنها نخواهم گذاشت. اگر در امنيت و سلامت باشى، با تو خواهم زيست و اگر براى دين خدا و بندگان او تو را به رنج و فشار افكنند، باز هم با تو خواهم بود.

«روحى لروحك الفداء، و نفسى لنفسك الوقاء، يا اباالحسن ان كنت فى خير كنت معك، و ان كنت فى شر كنت معك.» كوتاه سخن اينكه دخت گرانمايه ى پيامبر فاطمه عليهاالسلام تا شوى گرانقدرش را از خطر نرهانيد و از چنگال آن گروه تجاوزكار و حق ستيز نجات نداد، به خانه بازنگشت.

سرانجام تجاوزكاران با همه ى شرارت و حق كشى و خشونت تا روزى كه آن بانوى بانوان گيتى در سراى على عليه السلام بود نتوانست از آن حضرت بيعت بگيرند.

فدك

1- ماجراى غم انگيز فدك محدثان اهل سنت «فدك» چيست؟

1- واژه ى «فدك»

2- آيا «فدك» ويژه ى پيامبر است؟

3- آيا پيامبر فدك را به فاطمه بخشيد؟

4- آيا پيامبر چيزى به عنوان ارث بر جاى مى گذارد؟

5- فدك در دست ا و دلايل سه گانه در پرونده «فدك»

1- اصل «يد» يا در اختيار داشتن

2- هديه و بخشش پيامبر

3- از راه ارث مناظره اى تند ميان امير مومنان و ابوبكر و اينك بايد طرحى ديگر افكند

2- راز مطالبه ى «فدك» تدابير شايسته براى آغاز كار دانشمندترين بانوى جهان هستى

3- راويان و منابع اين سند جاودانه

4- نكات اساسى و حساس خطبه

ماجرى غم انگيز فدك

شايسته ترين و بهترين سخنى كه مى توان بوسيله ى آن اين بحث را آغاز نمود و پرونده ى اين موضوع را گشود، سخن آفريدگار هستى است كه سخنى به درستى و استوارى و شايستگى آن هرگز نشايد.

در اين مورد خداى جهان آفرين در قرآن مى فرمايد:

«فآت ذالقربى حقه و المسكين و ابن السبيل ذلك خير للذين يريدون وجه الله و اولئك هم المفلحون.» [ سوره 30، آيه 38. ] «حق خويشاوندان و بينوا و در راه مانده را بده. اين براى كسانى كه خشنودى خدا را مى جويند بهتر است و اينان خود رستگارنند.

در اين آيه ى شريفه همانگونه كه خود مى نگريد خدا به پيام آور برگزيده اش محمد صلى الله عليه و اله و سلم فرمان مى دهد كه: حق نزديكان خويش را به آنان بدهد.

اينك نخست بايد ديد نزديكان پيامبر يا خويشاوندان او كيانند؟ و آنگاه بايد دريافت كه «حق» شايسته و بايسته آنان چيست؟ ما در هنگامه ى بحث از «آيه قربى» يا «مودة» ضمن دليلهايى استوار، روشن ساختيم كه منظور از نزديكان پيامبر در قرآن شريف و اين گونه آيات، عبارتند از:

على و فاطمه و حسن و حسين.

با اين بيان پيام صريح و روشن قرآن اين مى شود كه: هان اى پيامبر خدا! حقوق اين شخصيت هاى والا و ارجمند را كه نزديكترين كسان تو هستند، ادا كن.

در اين مورد از «ابوسعيد خدرى» و ديگر بزرگان آورده اند كه: با فرود اين آيه شريفه بر پيامبر نور، آن حضرت دخت سرفرازش «فاطمه» را خواست و «فدك» را به او بخشيد و پس از بخشش، بى درنگ اختيار آن را به او وانهاد تا خودش در آن تصرف كند.

اين واقعيت را علاوه بر روايت فوق از دو امام نور حضرت باقر و صادق نيز روايت كرده اند و به همين جهت اين حقيقت در ميان دانشمندان و بزرگان مذهب اهل بيت، حقيقت مشهور و شناخته شده اى است.

محدثان اهل سنت

علاوه بر محدثان و دانشمندان شيعه بسيارى از دانشمندان و محدثان اهل سنت نيز اين روايت را از راه هاى گوناگون، روايت نموده، و بر درستى آن گواهى كرده اند.

براى نمونه:

1- در كتاب «كنزالعمال» و در «مختصر كنزالعمال» كه در حاشيه «مسند احمل بن حنبل» چاپ شده در ضمن عنوان صله ى رحم از كتاب «اخلاق» از «ابوسعيد خدرى» آورده است كه:

هنگامى كه آيه ى شريفه «و آت ذالقربى حقه...» فرود آمد، پيامبر خطاب به دخت فرزانه اش فاطمه عليهاالسلام فرمود: يا فاطمه لك فدك!

فاطمه جان! «فدك» از اين پس از آن تو خواهد بود.

2- و نيز «حاكم» در تاريخ خود، و «سيوطى» در تفسير خويش «الدرالمنثور» آورده اند كه:

«بزاز»، «ابويعلى»، «ابن ابى حاتم»، و «ابن مردويه» از «ابوسعيد خدرى» آورده اند كه: هنگامى كه اين آيه شريفه فرود آمد كه: «و آت ذالقربى حقه»، پيشواى بزرگ توحيد دخت فرزانه اش «فاطمه» را خواست و «فدك» را به فرمان خدا به او بخشيد.

3- و نيز «ابن ابى الحديد» در كتاب خويش «شرح نهج البلاغه» آورده است كه: اين روايت، جز از راه، «ابوسعيد خدرى» كه صاحب كتاب آورده است، از راههاى گوناگون و چهره هاى مختلف ديگرى روايت شده است كه وقتى آيه ى شريفه ى «و آت ذالقربى حقه»، بر قلب پاك پيامبر فرود آمد آن حضرت «فاطمه» را فراخواند و «فدك» را به او بخشيد.

فدك چيست؟

پس از تعمق در آيه ى شريفه و دريافت پيام آن، اينك بايد «فدك» را شناخت و ديد كه «فدك» چيست و كجاست و مرزهاى آن كدامست؟ در بحث از «فدك» بايد به نكات چندگانه زير به شايستگى نگريست تا واقعيت مطلب روشن گردد.

1- فدك چيست؟

2- آيا «فدك» ويژه ى پيامبر گرامى بوده، يا از اموال امت است؟

3- آيا براستى پيامبر خودش «فدك» را به دخت فرزانه اش «فاطمه» بخشيد يا چنين بخششى در كار نبوده است؟

4- آيا پيامبر چيزى به عنوان «ارث» بر جاى مى گذارد يا نه؟

5- آيا دخت سرفراز پيامبر فاطمه عليهاالسلام در حيات پدرش پيشواى بزرگ توحيد فدك را در اختيار گرفت و در آن تصرف نمود يا نه؟ اينك بررسى فشرده هر كدام از اين عناوين پنجگانه:

واژه ى «فدك»

و اژه شناسان در مورد واژه «فدك» داراى ديدگاه هاى مختلفى هستند. براى نمونه: «قاموس» بر اين باور است كه: «فدك» قريه اى است كه در منطقه ى «خيبر» قرار دارد.

«مصباح» مى گويد: «فدك» شهرى است در «حجاز» كه فاصله اش تا «مدينه» دو روز راه است و تا «خيبر» فاصله اش كمتر از يك منزل راه مى باشد و از بهره هاى مادى خدا به پيامبر است.

«حموى» در «معجم البلدان» در مورد «فدك» مى گويد:

«فدك»... عبارت از قريه اى در «حجاز» مى باشد كه فاصله ى آن تا مدينه دو يا به بيان برخى سه روز راه است و خدا آن را به سال هفتم از هجرت از راه صلح شرافتمندانه اى كه پيش امد، به پيامبر خويش ارزانى داشت.

اين رويداد بدينصورت پديد آمد كه پيامبر گرامى هنگامى كه وارد منطقه ى «خيبر» گرديد و همه ى دژهاى آن، جز سه دژ را پيروزمندانه گشود و در اختيار گرفت، حلقه ى محاصره را بر آن، سه دژ تنگ تر ساخت بگونه اى كه كار بر پيمان شكنان تجاوز كار سخت شد و پيكى بسوى پيامبر گسيل داشتند كه اجازه دهد آنان از آنجا كوچ و به سلامت از حلقه ى محاصره خارج گردند.

پيشواى بشر دوست اسلام با درخواست آنان موافقت كرد و آنان پس از اطمينان به مهر و بزرگوارى آن حضرت پيك ديگرى گسيل داشتند كه حاضرند در برابر گذشت و انساندوستى پيامبر ثروت ها و ميوه ها، باغها و بوستانهاى خويش را بصورت يك دوم با پيامبر تقسيم و مصالحه كنند و از اين راه صلح و سازشى پديد آيد و پيامبر با تقاضاى آنان موافقت فرمود.

با اين بيان «فدك» از آن بخش از زمينهايى است كه بدون پيكار و درگيرى مسلحانه به پيامبر واگذار شده و بر اين اساس تنها از آن، آن حضرت است.

آيا «فدك» ويژه ى پيامبر است؟

دومين بحث در اين مورد اين است كه چگونه فدك ويژه ى شخص پيامبر گرامى است و دليل اين اختصاص چيست؟ در اين مورد قرآن مى فرمايد: و ما افاء الله على رسوله منهم فما اوجفتم عليه من خليل و لاركاب، و لكن الله يسلط رسله على من يشاء و الله على كل شى ء قدير، ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسول و لذى القربى... [ سوره 59، آيه 6. ] «آنچه خدا از دارايى آنان به پيامبرش به غنيمت داد، آنگونه نبود كه شما با اسب يا شترى بر آن تاخت آورده باشيد و با پيكار مسلحانه گرفته باشيد، بلكه خدا پيامبرانش را بر هر كس بخواهد چيره مى سازد و خدا بر هر چيزى تواناست.

آن غنايمى كه خداوند از مردم آن قريه ها نصيب پيامبرش فرموده است، از آن خدا و پيامبر و نزديكان و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان است تا ميان توانگرانتان دست به دست نگردد...» آيه شريفه نشانگر اين است كه: آنچه خداوند از دارايى و زمين ها و بوستانهاى يهوديان پيمان شكن و تجاوزكار كه به كيفر رفتار ظالمانه و زشت خويش رانده شدند نصيب پيامبر خويش ساخت، همه املاك و ثروتهايى بود كه مسلمانان در راه آنها نه ركاب كشيدند و پيكار كردند و نه به جنگ پرداختند، بلكه خداى جهان آفرين با افكندن دلهره و وحشت بر دلهاى «يهود»، پيامبر حق و عدالت را پيروز ساخته و املاك و ثروتهاى «بنى نضير» را ويژه ى آن حضرت نمود تا بوسيله ى آن هر آنچه را به صلاح جامعه و دين يافت انجام دهد. با اين بيان اين املاك و ثروتها از آن بخش و آن نوع غنايمى نبود كه ميان رزمندگان تقسيم مى گردد...

«طبرسى» از «ابن عباس» آورده است كه:

آيه شريفه «ما افاء الله على رسوله...» در مورد دارايى هاى كافران «قريه ها» فرود آمده است كه منظور «بنى قريظه» و «بنى نضير» مى باشند كه در «مدينه» ساكن بودند و «فدك» تا مدينه حدود سه ميل راه بود و «خيبر» و قريه هاى «عرينه» و «ينبع» را خداوند ويژه ى پيام آور بزرگ خويش قرار داد تا هر گونه كه مصلحت ديد در مورد آنها رفتار كند و آنگاه كه برخى اين سوال را مطرح كردند كه چرا پيامبر اينها را در ميان مردم تقسيم نكرد؟ آيه مورد اشاره فرود آمد و خاطرنشان ساخت كه اينها حق ويژه ى پيامبر است.

آيا پيامبر فدك را به فاطمه بخشيد؟

در صفحات پيش سخن «حموى» در «معجم البلدان» در مورد «فدك» از نظر شما خواننده ى حقجو، گذشت و به ياد داريد كه او «فدك» را از زمينهايى عنوان ساخته است كه با جهاد مسلحانه آزاد نشده بلكه با صلح و مصالحه به پيامبر واگذار گشته و از حقوق ويژه ى پيامبر خداست. و نيز اين نكته ى مهم از نظرتان گذشت كه محدثان و مفسران در تفسير آيه ى شريفه ى «فات ذالقربى حقه...» تصريح نموده اند كه خدا در اين آيه ى شريفه، دخت فرزانه اش فاطمه عليهاالسلام را خواست و فدك را به او واگذار نمود.

اينك پس از يادآورى دگرباره ى اين دو نكته ى دقيق در اين مورد، براى تاكيد بيشتر بر اين موضوع به دلايل بيشترى نظر مى افكنيم.

براى نمونه «ابن حجر» در كتاب خويش «الصواعق المحرقة» و «سمهودى» در «تاريخ المدينه» آورده اند كه:

«عمر» در مورد آيه ى شريفه ى «و ما افاء الله على رسوله منهم فما اوجفتم... » گفت:

من درباره ى آيه ى شريفه سخنى دارم كه برايتان بگويم: خداوند در اين آيه ى مباركه حق ويژه اى براى پيامبرش قرار داد و آن را براى كسى جز او قرار نداده است آن حق اين است كه مى فرمايد: و ما افاء الله على رسوله منهم فما اوجفتم عليه من خيل و لا ركاب و لكن الله يسلط رسله على من يشاء... و با اين بيان اين ثروت ها و سرزمين ها از آن پيامبر است تا براى پيشرفت دين و دنياى جامعه و تامين آينده ى آنها به هر گونه اى كه صلاح ديد عمل كند.

آيا پيامبر چيزى به عنوان ارث بر جاى مى گذارد؟

بر اين اساس از همه ى آيات و روايات در اين مورد اين واقعيت دريافت مى گردد كه «فدك» بطور خالص و كامل از آن پيامبر است و آن حضرت نيز به فرمان خدا در آيه ى شريفه ى «فات ذالقربى حقه...» آن را به بانوى بانوان فاطمه عليهاالسلام بخشيده است. و بدينگونه پاسخ سومين سوال دريافت مى گردد كه: آرى پيامبر «فدك» را در زمان حيات خويش، به عنوان هديه به دخت ارجمندش بخشيده است.

او پاسخ پرسش چهارم نيز كه آيا پيامبر چيزى به عنوان ارث بر جاى مى نهد؟ از دو خطبه ى پرمحتوا و درس آموز و روشنگرانه ى فاطمه عليهاالسلام، دريافت مى گردد. بويژه كه در دستگاه غاصب به قرآن و سنت استدلال مى كند و همه را در برابر باران دلايل محكوم مى سازد كه خواهد آمد.

فدك در دست او

از جمع بندى تصريحات مورخان و مفسران و محدثان اين واقعيت به روشنى دريافت مى گردد كه دخت فرزانه ى پيامبر پس از اينكه پدرش به دستور خدا «فدك» را به او بخشيد، اختيار آن را به دست گرفت و در آن تصرف كرد و زمان حيات پيامبر «فدك» در دست بانوى بانوان بوده است.

امير مومنان در اين مورد در نامه اش به يكى از فرمانداران دولت عادلانه ى خويش مى نويسد:

بلى كانت فى ايدينا فدك من كل ما اظلته السماء فحشت عليها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرين و نعم الحكم الله. [ نهج البلاغة، نامه 45. ] آرى، از تمامى آنچه آسمان نيلگون بر آن سايه افكنده است، تنها «فدك» در دست ما بود كه گروهى بر آن بخل ورزيدند و گروهى ديگر كريمانه از آن گذشتند و سخاوتمندانه آن را بخشيدند. و راستى كه خدا نيكو داورى است.

«ابن حجر» در «الصواعق المحرقة» باب دوم در اين مورد آورده است كه:

ابوبكر فدك را از دست فاطمه عليهاالسلام خارج ساخت.

به عبارت ديگر معناى اين جمله اين است كه: «فدك» در زمان پيامبر در اختيار دخت فرزانه اش فاطمه بود كه «ابوبكر» پس از انحصار قدرت و امكانات جامعه، آن را نيز از دست او درآورد.

علامه ى مجلسى به نقل از «الخرائج» آورده است كه:

پيامبر گرامى هنگامى كه پس از بدست گرفتن اختيار «فدك» و سيطره بر آن، وارد مدينه شد به خانه ى فاطمه رفت و ضمن ديدار با او فرمود:

«دخترم! خداى جهان آفرين فدك را بهره پدر تو ساخته، و آن را حق ويژه ى وى قرار داده است. از اينرو «فدك» از آن من خواهد بود و كسى را در آن بهره اى نيست و من به فرمان خدا در مورد آن هرگونه كه بخواهم مى توانم عمل كنم. از آنجايى كه مام گرانمايه ات «خديجه» بر عهده ى من مهريه اى داشت بر اين اساس «فدك» را به تو و فرزندانت واگذار مى كنم.

پس از اين بيان، پيامبر خدا قطعه پوستى را خواست و به امير مومنان فرمود:

بنويس كه «فدك» هديه ى خدا به «فاطمه» است.

پس از نگارش امير مومنان پيشواى بزرگ توحيد دستور داد كه وى و غلام پيامبر و «ام ايمن» به عنوان گواهان تنظيم اين سند الهى، آن را امضاء نمايند و آنان نيز گواهى كردند.

پس از رحلت جانسوز پيامبر هنگامى كه «ابوبكر» بر اريكه قدرت تكيه زد، دهمين روز حكومت او بود كه پس از احساس قدرت، پيكى را بسوى «فدك» گسيل داشت و به او دستور داد كه وكيل دخت فرزانه ى پيامبر را از «فدك» بيرون كند و آنجا را مصادره نمايد، و او نيز همانگونه كه دستور يافته بود رفتار نمود.

/ 79