پرتويى از اين حقايق - فاطمه الزهراء(س) از ولادت تا شهادت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فاطمه الزهراء(س) از ولادت تا شهادت - نسخه متنی

سید محمدکاظم قزوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پرتويى از اين حقايق

پيش از طرح پرتويى از اين حقايق ناگزير از ترسيم مقدمه اى كوتاه خواهيم بود و آن اين است كه:

1- نطفه اى كه در رحم جايگزين مى گردد و آنگاه جنين از همان نطفه، طبق اراده ى آفريدگارش، لباس هستى مى پوشد، از خون پديد مى آيد و خون نيز عصاره ى خوردنيها و نوشيدنيهايى است كه پس از عمليات گوناگون هضم و طبخ در آزمايشگاه هاى مجهز و شگفت انگيز بدن انسان، بوجود آمده و در رگها جريان مى يابد. از اين رو هيچ ترديدى نمى ماند كه نطفه و خون پديد آمده از غذاهايى همچون: گوشت خوك يا نوشيدنيهايى نظير مشروبات مست كننده، با نطفه و خون ساخته شده از غذاهايى نظير گوشت گوسفند و مانند آن متفاوتند، چرا كه نوع آن گوشت با اين گوشت تفاوتى بسيار دارد و بطور طبيعى خون و نطفه ى پديد آمده از اين دو گونه گوشت نيز با هم تفاوت آشكارى خواهند داشت.

2- نكته دوم اينكه، غذاها همانگونه كه در جسم اثر مى گذارند در روح نيز موثرند و هر كدام اثر خاص خود را بر جاى مى نهند، برخى از آنها قلب انسان را شادى مى بخشند و اعصاب او را آرامش مى دهند و از ناراحتى اعصاب او مى كاهند و برخى ديگر به عكس آنها اثر مى گذارند.

از سوى ديگر غذاهاى پاك و حلال در روح و روان انسان اثر ويژه خود را مى نهند و غذاهاى نامشروع و نجس و آلوده همچون شراب يا غذاى تهيه شده از راه دزدى و تجاوز به حقوق ديگران نيز به عكس گروه غذاهاى حلال و پاك، اثر خاص خود را مى گذارند. و درست همان اثر نيك يا بد و سازنده يا ويرانگرى را كه غذا در روح و روان انسان مى نهد در نطفه او نيز همان اثر را مى گذارد. همانگونه كه حلال و حرام بودن و پاك و ناپاك بودن آن موثر است. اگر بخواهيم بر اين واقعيت دليل و برهان و شاهد و گواه ارائه كنيم بحث طولانى مى شود و كتاب از سبك و اسلوب خويش خارج مى گردد.

3- با عنايت به آنچه گذشت، در نوع غذاهاى مصرف شده بوسيله ى پدر و مادر در حق گرايى و حق پذيرى و روى آوردن به نيكى ها و شايستگى ها از سوى كودك، يا حق ستيزى و انحراف او بسوى شرارت و شقاوت، اثرات سرنوشت سازى است، چرا كه از همين غذاهاست كه نطفه پديد مى آيد و آنگاه همان نطفه از مسير طبيعى خويش به قرارگاه مشخص خود مى رسد و آنجا با چسبيدن به ديواره ى رحم و رشد تدريجى خويش، به صورت جنين كامل نمودار مى گردد.

با اين بيان غذاها، هم از جهت نوع و چگونگى در سرنوشت كودك و در انديشه و طرز تفكر او و در گزينش دين و روى آوردن به راه هدايت و اعتدال يا انحراف و كجروى و سقوط او، اثر بهت آورى دارد و هم از نظر حلال و حرام و پاك و ناپاك بودن آن.

4- نكته ديگر اينكه حالت روانى و شرايط روحى زن و مرد به هنگام عمل جنسى نيز، در سرنوشت كودك و حالات روانى و حيات معنوى و تمايلات و گرايشهاى او سخت موثراست.

بر اين باور است كه ترس و اضطراب پدر و مادر به هنگام انعقاد نطفه ى كودك بيچاره، بدترين اثر ويرانگر را بر جاى مى نهد، همانگونه كه آرامش خاطر و اطمينان روحى آنان مى تواند بهترين اثر را در كودك و روحيات او در آينده، داشته باشد. و نيز رغبت كامل و ميل نيرومند جنسى دو همسر به هنگامه ى عمل زناشويى در زيبايى و شايستگى و هوشمندى كودك اثر سرنوست سازى مى نهد در حالى كه بى ميلى و سستى و ناتوانى جنسى آنان، اثرى عكس آنچه اشاره شد بجاى مى گذارد.

با عنايت به اين دو نكته، يعنى اثرگذارى شديد غذا در نطفه و جنين و نيز اثرگذارى حالات و شرايط روحى و روانى پدر و مادر در آنها، با توجه به دو عامل غذا و حالات روحى و روانى پدر و مادر، اينك توجه شما خواننده ى گرامى را به روايات بسيارى جلب مى كنيم كه مرحوم علامه ى مجلسى در جلد شانزدهم از كتاب خويش آورده است.

دورى از يار مهربان

در روايات آمده است كه:

فرشته ى وحى بر پيشواى بزرگ توحيد فرود آمد و گفت: اى «محمد»! خداوند بلند مرتبه درودت مى فرستد و به تو دستور مى دهد كه به مدت چهل شبانه روز از همسرت «خديجه» دورى گزينى.

اين فرمان بر پيامبر خدا گران آمد، چرا كه او آن بانوى خردمند و باايمان را بسيار دوست مى داشت.

آن حضرت با وجود عشق و علاقه ى فراوان به «خديجه»، فرمان خدا را به جان خريد و اين مدت چهل شبانه روز را، شب ها به نيايش و عبادت و روزها به روزه دارى، كمر بست و به «خديجه» نيز بوسيله ى عمار پيام فرستاد كه:

«هرگز چنين مپندارى كه دورى گزيدن از تو، بخاطر بى توجهى و يا كدورت و ناراحتى است، بلكه حقيقت اين است كه پروردگارم مرا به اين كار فرمان داده است و من تنها به انجام دستور مى انديشم. از اين رو اين دورى گزيدن را جز به نيكى و خير نسبت به من گمان نداشته باش، چرا كه خداوند هر روز چندين مرتبه به وجود شايسته ى تو بر فرشتگان گرانمايه اش مباهات مى كند».

از اين رو هنگامى كه شب فرامى رسد در را ببند و براى استراحت به بستر خويش درآى و آگاه باش كه من نيز در خانه ى «فاطمه بنت اسد» هستم.

هنگامى كه پايان چهلمين روز فرارسيد، فرشته ى وحى بر پيامبر فرود آمد و گفت:هان اى «محمد»! خداى بلند مرتبه درودت مى فرستد و فرمان مى دهد كه خويشتن را براى دريافت تحيت و ارمغان او آماده سازى.

غذاى بهشت

پيامبر از فرشته ى وحى پرسيد: ارمغان پروردگار جهانيان چيست؟ «جبرئيل» گفت: من نمى دانم.

پيامبر آماده بود كه «ميكائيل» فرود آمد و طبقى را كه بر روى آن روپوشى از ديبا بود، در برابر او، به زمين نهاد.

فرشته ى وحى پيش آمد و گفت: اى محمد! پروردگارت به تو فرمان مى دهد كه امشب با اين غذا افطار نمايى.

امير مومنان در اين مورد آورده است كه:

«روش هميشگى پيامبر اين بود كه هرگاه مى خواست افطار نمايد به من دستور مى داد كه درب خانه را باز بگذارم تا هر كس از راه مى رسد وارد شود و اگر ميل به غذا دارد، بتواند غذا بخورد. اما آن شب مرا بر درب خانه نشاند تا مانع ورود مردم گردم و فرمود:

على جان! اين غذايى است كه جز بر من، حرام است.» امير مومنان مى افزايد:

من به دستور پيامبر كنار درب خانه نشستم و پيامبر با ارمغان آسمان تنها ماند. هنگامى كه سرپوش را از روى طبق برداشتند، ديدم خوشه اى خرماى تازه، و خوشه اى انگور در آن سينى نهاده شده است. پيامبر از آن ارمغان آسمانى سير خوردند و آب گوارا نيز نوشيدند. آنگاه دست مبارك را براى شستشو دراز كردند، فرشته ى وحى بر دست آن حضرت آب ريخت و «ميكائيل» آن را شست و «اسرافيل» آن را با دستمال خشك كرد و باقيمانده ى غذا نيز با همان سينى به آسمان بالا رفت.

پيامبر برخاست تا نماز آغاز كند كه «جبرئيل» پيش آمد و گفت: اينك نماز بر شما ممنوع است تا به سراى «خديجه» بريد، چرا كه خدا به ذات پاكش سوگند ياد كرده است كه امشب از شما، فرزند پاك و پاكيزه و نسل سرفرازى را پديد آورد.

پيامبر شتابان به سراى«خديجه» آمد. آن بانوى بزرگ مى گويد:

من ديگر با تنهايى خو گرفته بودم. از اين رو هنگامى كه شب فرامى رسيد، سرم را مى پوشانيدم و پرده ها را مى انداختم و پس از نماز و بستن درب خانه، چراغ را خاموش مى كردم و در بستر خويش مى آرميدم.

آن شب درست ميان خواب و بيدارى بودم كه بناگاه پيامبر محبوب، در خانه را به صدا درآورد.

صدا زدم چه كسى حلقه ى در خانه اى را مى كوبد، كه جز «محمد» نبايد ديگرى باشد؟ پيامبر با نواى دلنشين و لحن آرام بخش و زيبايش فرمود: خديجه! منم «محمد»، درب را باز كن، منم، من!

خديجه مى گويد: در اوج شادمانى از آمدن پيامبر، برخاستم و درب خانه را گشودم و پيامبر وارد خانه شد.

آن حضرت اينگونه بود كه پس از ورود به خانه، ظرف آبى مى طلبيد و وضو مى ساخت و دو ركعت نماز مى خواند و پس از نماز به بستر مى رفت. اما آن شب آب نخواست و آماده ى نماز نشد بلكه ميان من و او، آنچه ميان دو همسر انجام مى شود، انجام شد.

آنگاه «خديجه» سوگند ياد مى كند كه:

به خدايى كه آسمان بلند را برافراشت و آب را از زمين جوشانيد و جارى ساخت كه آن شب هنوز پيامبر خدا از كنار من دور نشده بود كه سنگينى وجود و حضور گرانمايه ى دخت سرفرازم «فاطمه» را در سازمان وجود خود حس كردم... [ بحارالانوار، ج 16، ص 78. ] از اين روايت نكاتى چند دريافت مى گردد:

1- خدا به پيامبرش دستور مى دهد كه از بانوى خردمند حجاز براى مدتى جدا شود تا بر اثر دورى از او شور و شوق پيامبر به او بسيار گردد.

2- پيامبر در اين چهل شبانه روز بيش از هميشه به عبادت و راز و نياز پرداخته و بر اثر ارتباط هميشه و پيوسته با عالم بالا از روحانيت و معنويت و شرايط روانى و روحى ويژه اى بهره ور مى گردد.

3- آن حضرت با ارمغان آسمان افطار مى نمايد، با موهبتى كه به خاطر لطافت ويژه اى به سرعت به نطفه تبديل مى شود.

4- نطفه از آن ارمغان آسمانى و بهشتى كه هيچ شباهتى به غذاهاى جهان ماده ندارد، فراهم مى آيد.

5- و ديگر حركت فورى پيامبر به اقامتگاه «خديجه» به منظور انتقال دادن نطفه با آن مقدمات و تدابير شگرف و هدف خاص.

لازم به يادآورى است كه اين روايات را دانشمندان اهل سنت نيز با اندك تغيير آورده اند. [ از جمله:«خوارزمى» در مقتل الحسين، ص 63 و 68 «ذهبى» در ميزان الاعتدال، ج 2، ص 26 «عسقلانى» در لسان الميزان، ج 4، ص 36 و تلخيص المستدرك، ج 3، ص 156. ]

روايات ديگر

و نيز گفتنى است كه در اين مورد روايات بسيارى با اندك تفاوت در لفظ آمده است كه همه ى آنها در ترسيم اين مطلب كه؛ «انعقاد نطفه ى سالار بانوان گيتى از غذاى بهشتى و ارمغان آسمانى است.» با هم همصدا هستند و يك پيام دارند.

براى نمونه:

1- حضرت رضا آورده اند كه پيامبر گرامى فرمود:

هنگامى كه مرا در سفر معراج به آسمانها بردند، فرشته ى وحى دستم را گرفت و مرا به بهشت پرطراوت و زيبا وارد نمود و از خرماى آن به من داد و من آن را خوردم و آن خرماى تازه در سازمان وجودم، تبديل به نطفه شد.

هنگامى كه فرود آمدم، با «خديجه» همبستر شدم و وى به دخت گرانمايه ام «فاطمه»باردار شد. به همين جهت است كه «فاطمه» حوريه اى است در چهره ى انسان و من هرگاه در شوق رايحه ى دل انگيز بهشت مى شوم، بوى عطرآگين «فاطمه» را استشمام مى كنم. .

.. ففاطمة حوراء انسية، فكلما اشتقت الى رائحة الجنة شممت رائحة ابنتى فاطمة. [ امالى صدوق، ج 7، ص 377. ]

2- از پنجمين امام نور، حضرت باقر است كه:

جابربن عبدالله آورده است كه به پيامبر عرض شد: اى پيامبر خدا! شما فاطمه را بسيار بوسه باران مى كنى و بسيار مورد محبت قرار داده و در آغوشش مى گيرى و با او به گونه اى جز ساير دخترانت رفتار مى كنى، چرا؟ پيامبر فرمود: فرشته ى وحى «سيبى»از سيب هاى بهشت را براى من آورد و آن را خوردم و در وجود من به نطفه تبديل گشت، سپس با خديجه نزديك شدم و او به فاطمه باردار شد و من بوى بهشت رت از او استشمام مى كنم. و انا اشم منها رائحة الجنة. [ علل الشرايع، ج 1، ص 183 ]

3- از ابن عباس آورده اند كه:

«عايشه» برپيامبر وارد شد در حالى كه آن حضرت دخترش فاطمه را مى بوسيد. او به پيامبر گفت: آيا فاطمه را خيلى دوست مى داريد؟ اتحبها يا رسول الله؟ پيامبر فرمود: بهوش باش! به خداى سوگند اگر مى دانستى من چه اندازه او را دوست مى دارم، محبت تو نيز به او بيشتر مى گشت، چرا كه شب معراج كه مرا به آسمانها بردند،... در بهشت زيبا و پرطراوت خدا خرماى تازه اى برايم آوردند كه نرم تر از كره و عطرآگين تر از مشك و شيرين تر از عسل بود.آن خرماى تازه را خوردم و به سرعت به نطفه تبديل گشت و پس از بازگشت به زمين به «خديجه»نزديك شدم و او به دخترم فاطمه باردار گرديد. به همين جهت فاطمه حوريه اى است در سيماى انسان، و من هرگاه در شور و شوق بهشت مى شوم، بوى او را استشمام مى كنم.

اين روايت را با اندك تفاوت در عبادت، همه ى اين دانشمندان در كتابهاى خويش آورده اند:

1- خطيب بغداد در تاريخ خود، ج 5، ص 87

2- خوارزمى در مقتل الحسين، ص 63

3- ذهبى در ميزان الاعتدال، ج 1، ص 38

4- زرندى در نظم درراالسمطين

5- عسقلانى در لسان الميزان، ج 5، ص 160

6- قندوزى در ينابيع الموده

7- طبرى در ذخائر العقبى ص 43. يادآورى مى گردد كه اين روايات را كتابهاى نامبرده از عايشه و ابن عباس و سعيدبن مالك و عمربن خطاب روايت كرده اند.

8- و نيز شيخ شعيب مصرى اين روايت را در كتاب خويش (الروض الفائق)، ص 214، بدينصورت آورده است:

روزى «خديجه» از پيامبر خواست تا برخى از ميوه هاى بهشت را به او نشان دهد.فرشته ى وحى فرود آمد و براى آن حضرت دو سيب بهشتى آورد و گفت: اى محمد آن خدايى كه براى هر چيزى اندازه اى مقرر فرموده است به تو دستور مى دهد كه يكى از اين سيبها را خودت بخور و ديگرى را «خديجه» و سپس با او بياميز، چرا كه خداوند بر آن است كه «فاطمه» را از شما پديد آورد. و پيامبر دستور خدا را به انجام رسانيد... از اين رو پيامبر هرگاه در شور و شوق بهشت و نعمت هاى آن مى شد «فاطمه» را بوسه باران مى ساخت و بوى عطرآگين او را استشمام مى كرد... و مى فرمود: فاطمه حوريه اى است در چهره ى انسان.

يك سوال و...

لازم به يادآورى است كه جز آنچه آمد، روايات انبوهى به همين مفهوم و محتوا آمده است كه ما از آنها مى گذريم. تنها در اينجا لازم است به نكته اى اشاره شود كه: روايات بر آنند كه «خديجه» پس از سير آسمانى پيامبر، به فاطمه باردار شد و اين بيان بر اساس آنچه در كتابهاى حديثى آمده در سالهاى دوم يا سوم بعثت رخ داده است، گرچه برخى سالهاى ديگر را گفته اند.با اين بيان نتيجه اين مى شود كه فاطمه عليهاالسلام افزون بر دو سال در شكم مادر بوده است كه اين بطور قطع نادرست است و اين پرسش طرح مى شود كه راه جمع ميان اين دو سخن چيست؟

پاسخ

ممكن است اين مشكل را به يكى از دو صورت زير حل نمود.

1- ممكن است گفته شود كه سير آسمانى پيامبر بيش از يك بار بوده است و اين به نظر نگارنده بهترين پاسخ است. همانگونه كه در «كافى» نيز همين پاسخ آمده است. [ الكافى، ج 1، ص 442، باب مولد النبى، حديث 13. ]

2- اين ديدگاه را بپذيريم كه فاطمه عليهاالسلام در سال دوم يا سوم بعثت جهان را به نور ولادتش نور باران ساخت... و اين ديدگاه با اين نظريه اى كه معراج در يكى از ماه هاى همين دو سال رخ داده است سازگار است.

امتيازى شگرف

از امتيازات شگرف فاطمه عليهاالسلام كه نه تنها دانشمندان شيعه، كه علماى بسيارى از جمله علماى اهل سنت نيز بدان تصريح مى كنند، اين است كه آن بزرگوار به اراده ى خدا به هنگامى كه مادرش بر او باردار بود سخن مى گفت. براى نمونه:

1- عبدالرحمن شافعى از بزرگان سرشناس اهل سنت در كتاب خويش به روايت از مادرش خديجه، در اين مورد آورده است:

هنگامى كه به فاطمه باردار شدم، بارى سبك بود و در شكمم با من سخن مى گفت. [ نزهةالمجالس، ج 2، ص 227. ]

2- «دهلوى»دانشمند ديگر اهل سنت در كتاب خويش «تجهيز الجيش»از كتاب «مدح الخلفاءالراشدين» آورده است كه:هنگامى كه خديجه به «فاطمه» باردار شد، فاطمه در شكمش با وى سخن مى گفت و «خديجه» اين رخداد شگرف را مدتى از پيامبر نهان مى داشت.

روزى پيامبر وارد خانه شد و خديجه را در حالى ديد كه بى آنكه كسى در خانه باشد سخن مى گفت.از او پرسيد: با كه سخن مى گفتى؟ پاسخ داد: كودكى كه در شكم دارم با من سخن مى گفت.

پيامبر فرمود: «خديجه» مژده ات باد! خداوند اين دخترى را كه خواهى آورد مادر يازده تن از جانشينان من قرار داده است كه همه پس از من و پدرشان، يكى بعد از ديگرى خواهند آمد.

3- و نيز در اين مورد «شعيب بن سعد مصرى» [ الروض الفائق، ص 214 ]مى نويسد:

هنگامى كه كفرگرايان از پيامبر خواستند كه ماه شكافته شود، «خديجه» در حالى كه به فاطمه باردار بود... گفت:

نوميد و سرافكنده باد آنكه «محمد» را كه برترين پيامبر پروردگار من است تكذيب نمايد. درست در همين هنگام بود كه فاطمه از اعماق جان مادر ندا داد كه:

هان اى مادر! نگران مباش و نترس كه خدا با پدر من است. و هنگامى كه دوران باردارى به پايان رسيد و خورشيد وجودش از افق سراى محمد صلى الله عليه و آله درخشيدن آغاز كرد، با طلوع و به دنيا گام نهادنش، نور چهره اش فضا را نورباران ساخت.

/ 79