يك جريان طبيعى - فاطمه الزهراء(س) از ولادت تا شهادت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فاطمه الزهراء(س) از ولادت تا شهادت - نسخه متنی

سید محمدکاظم قزوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يك جريان طبيعى

آنچه در سطور گذشته آمد، مقدمه اى براى بيان اين مطلب بود كه:

همانگونه كه مى دانيم عادت ماهانه اى كه زن از آغاز بلوغ تا پنجاه يا شصت سالگى بطور مرتب در هر ماه با آن روبرو مى گردد، يك جريان طبيعى و عادى است. اين پديده در زنان بدينصورت است كه هر ماه مقدارى خون تيره كه در مخازن و قسمت هاى مختلف بدن زن به عنوان غذا براى جنين قرار داده شده است، هنگامى كه جنين نباشد و در نتيجه نيازى هم به آن خون به عنوان غذاى جنين احساس نگردد، بصورت همان خون تيره از بدن زن خارج مى گردد و چه بسا كه به هنگامه ى شيردهى زن باز هم همين خون طبق سازماندهى دستگاه حكيمانه ى آفرينش به شير تبديل گردد.

خدا در قرآن شريف در اين مورد و در پاسخ از اين عادت ماهانه: و يسئلونك عن الحيض قل هو اذى... [ سوره 2، آيه 222. ] «اى پيامبر!از تو درباره ى عادت زنان مى پرسند، بگو آن ماده اى است زيانبار.» منظور اين است كه خون «حيض» ماده اى زيان بار است و جسم زن را مى آزارد. از اين رو بناگزير بايد از جسم او خارج شود تا زن دچار عوارض و عواقب زيان آور آن و انواع بيمارى ها نگردد.

در دوران عادت ماهانه «زن» در مسير يك سلسله تغييرات و دگرگونيهاى جسمى و روحى قرار مى گيرد كه از جمله ى آنها؛ دگرگونى رنگ چهره، دگرگونى در خلق و خو و روحيات و رفتار و كردار است، به گونه اى كه مى توان او را در دوران عادت ماهانه از تغيير چهره و رنگ و چشمها و حتى از نگاه و حركاتش شناخت، چرا كه اين خونريزى در زن همانند يك خونريزى طبيعى و عادى نيست كه گاهى انسان بدان دچار مى شود بلكه از جهات گوناگونى با خونريزى عادى از بدن انسان متفاوت است.

زن در دوران عادت ماهانه در خويشتن به نوعى احساس انفعال و شرمندگى و حياء و افتادگى مى نمايد و اگرچه اين شرايط از اراده و خواست او خارج است اما از به زبان آوردن و بروز آن رنج مى برد و گفتن آن را بويژه به مردان ناپسند مى داند.

اين خونريزى و حالت خاص روحى در زن نوعى ضعف و شكست جسمى و روحى را براى او به بار مى آورد و گويى به همين دليل است كه برخى احكام و مقررات همچون نماز و روزه در آن دوره از او برداشته شده و ايستادن در مسجد، ورود به مسجدالحرام و مسجد پيامبر، خواندن سوره هاى چهارگانه ى قرآن شريف كه داراى سجده مى باشند و نيز ديگر اعمال و كارهايى كه در كتابهاى فقهى آمده است، همه و همه بر زن در آن دوران خاص تحريم شده است... همانگونه كه اين مقررات در دوران «نفاس» زن نيز به همان دلايلى كه اشاره رفت، بر او جارى مى گردد.

اما بانوى بانوان...

آرى اين جريان طبيعى و عادى در عادت ماهانه در همه ى زنان است اما آفريدگار فرزانه ى هستى اراده اش بر اين قرار گرفت كه بانوى بانوان و سالار زنان فاطمه عليهاالسلام به اين عوارض و آفتها و گرفتارى ها و مشكلات جسمى و روحى آن آلوده نباشد. به همين جهت هم او را آنگونه كه مى خواست پاك و پاكيزه ساخت و اين عوارض را از وجود او دور نمود.

اينكه به نمونه هايى از روايت صحيح كه در اين مورد رسيده است نظر مى افكنيم.

1- قندوزى در كتاب خويش در اين مورد از پيامبر گرامى آورده است كه فرمود:

«فاطمه» بدان جهت «بتول» نامگذارى گرديد كه خداى جهان آفرين عارضه ى ماهانه ى زنان و نيز «نفاس» را از وجود مقدس او دور فرمود. [ ينابيع المودة، ص 260. ]

2- «محمد صالح كشفى حنفى» در كتاب خويش «مناقب» از پيامبر گرامى آورده است كه: دخترم «فاطمه» از آن روى «بتول» ناميده شده است كه عادت ماهانه ى زنان به خواست خدا، از او دور داشته شده است.

3- نويسنده ى «ارجح المطالب» در اين مورد آورده است كه:

از پيامبر خدا در مورد واژه ى «بتول» سوال شد و گفته شد: اى پيامبر خدا! شما مريم را «بتول» مى ناميد و «فاطمه» را نيز «بتول» مى خوانيد، چرا و به چه جهت؟ پيامبر گرامى فرمود: بتول به آن بانويى گفته مى شود كه هرگز خون نديده است چرا كه عادت ماهانه در دختران پيامبران ناپسند است...

4- «ابوبكر شافعى» در «تاريخ بغداد» از «ابن عباس» آورده است كه پيامبر گرامى فرمود: دخترم «فاطمه» حوريه اى است در چهره ى انسان كه هرگز خون نديده است... [تا ريخ بغداد، ج 13، ص 331. ]

5- «ابن عساكر» در كتاب خويش «التاريخ الكبير» از «ام سلمه» آورده است كه گفت: بانوى بانوان «فاطمه» هرگز خون «حيض» و «نفاس» نديد. [تا ريخ الكبير، ج 1، ص 291. ]

6- «حافظ سيوطى» در اين مورد آورده است كه: از ويژگيهاى «فاطمه» دخت سرفراز پيامبر آن است كه همواره از عادت ماهانه پاك بود و پس از ساعتى از بدنيا آوردن كودك خويش نيز پاك و پاكيزه بود تا آنجايى كه يك نماز هم از او از بين نمى رفت.

7- رافعى در كتاب «التدوين» به نقل از بانوى شايسته «ام سلمه» آورده است كه: «فاطمه» هرگز خون ماهانه ى زنان و يا «نفاس» نديد و خدا او را از اينها پاك و پاكيزه ساخته بود.

8- «طبرى» در «ذخائر العقبى» به نقل از «اسماء» آن زن شايسته كردار آورده است كه : هنگامى كه فاطمه عليهاالسلام فرزند ارجمندش «حسن» را به دنيا آورد، من هيچ خون و عوارض زنانه در او نديدم. و پيامبر فرمود: «اسماء! مگر نمى دانى كه دخترم «فاطمه» پاك و پاكيزه است...؟ اين روايت را «صفورى» نيز در كتاب خويش «نزهة المجالس» آورده است. [ نزهة المجالس، ص 227. ]

9- مرحوم «مجلسى» در «بحارالانوار» به نقل از «ابوبصير»، از امام صادق عليه السلام آورده است كه: خداوند تا هنگامى كه «فاطمه» در اين جهان مى زيست ديگر زنان را بر امير مومنان تحريم فرمود.

«ابوبصير» مى گويد به امام صادق عليه السلام گفتم: چگونه؟ چرا؟ فرمود بدان جهت كه او پاك و پاكيزه بود و از عوارض زنان به دور آفريده شده بود. مرحوم علامه ى مجلسى در تفسير روايت مى گويد:

اين تعليل ممكن است به يكى از دو معنا برگردد:

الف: نخست اينكه بگوييم از آنجايى كه دخت سرفراز پيامبر همواره پاك و پاكيزه بود و امير مومنان نياز به زن ديگرى نداشت، بدين دليل خداوند زنان ديگر را به احترام «فاطمه» بر امير مومنان تحريم كرد.

ب: ديگر اينكه شكوه و عظمت بانوى بانوان و ويژگيهاى او ايجاب مى كرد كه امير مومنان با زن ديگرى پيمان مشترك زندگى نبندد. [ بحارالانوار، ج 43، ص 153. ] در پايان، گفتنى است كه پاك و پاكيزه بودن «فاطمه» از اين عوارض و خونها نشانگر آن است كه او از مصاديق بارز آيه ى «تطهير» بود. همان آيه شريفه اى كه به صراحت او و ديگر اعضاء خاندان وحى و رسالت را از هر آلودگى و پليدى، پاك و پاكيزه اعلان مى كند، از آلودگيهاى جسمى و ظاهرى گرفته تا باطنى و روحى.

عذراء

در صفحات گذشته خاطرنشان گرديد كه يكى از نامهاى گرانمايه ى فاطمه عليهاالسلام «عذراء» مى باشد. او بدين جهت به اين نام خوانده مى شد كه هميشه «باكره» بود.

در گذشته، روايات فراوانى آورديم كه بيانگر اين حقيقت بود كه آفرينش و نطفه ى پاك و پاكيزه فاطمه عليهاالسلام از عصاره و خلاصه ى ارمغان آسمانى و غذاى بهشتى بود و پيامبر نيز بارها فرمود كه: «او حوريه اى است در چهره ى انسان.» روشن است كه بيان پيامبر نه ذره اى اغراق آميز است و نه دور از حقيقت بلكه عين واقعيت است.

افزون بر روايات، بايد به اين آيه ى قرآن انديشيد كه حوريان بهشت را كه فاطمه عليهاالسلام سالار آنان مى باشد اينگونه وصف مى كند:

انا انشاءنا هن انشاء فجعلنا هن ابكارا» [ سوره 55، آيه 35. ] ما حوريان بهشتى را آنگونه كه مى بايست پديد آورديم و آنان را دوشيزگان قرار داديم. مفهوم اين بيان اين است كه؛ آنان هميشه باكره اند.

در تفسير مجمع البيان ذيل اين آيه ى شريفه مى نويسد: هرگاه شوهرانشان با آنان آميزش نمايند آنها را «باكره» خواهند يافت.

در اين مورد روايتى است كه از امام صادق عليه السلام مى پرسند:

اى پسر پيامبر! چگونه حوريه در هر مرتبه اى كه شوى وى با او آميزش نمايد او را «باكره» خواهد يافت؟ حضرت فرمود: بدان جهت است كه حوريه از ماده و واقعيت پاك و پاكيزه پديد آمده است و هيچ گونه نقص و عيبى به او وارد نمى گردد. پيكرش با آفتى آميخته نمى شود و هرگز دچار «حيض» نمى شود و رحم او همواره چسبيده است. و بانوى بانوان گيتى نيز كه نطفه اش از ارمغان آسمانى و غذا و ميوه ى بهشتى است. هم از عادت ماهانه ى زنان پاك و پاكيزه است و هم همواره سالم و پاك و پاكيزه. و اين مفهوم نام مبارك «عذراء» مى باشد كه يكى از نامهاى اوست.

زندگى و مراحل رشد

در ميان امكانات معنوى و رنجها

1- زندگى و مراحل رشد بانوى بانوان مايه ى آرامش دل ايمان «ابوطالب» و حمايت از پيامبر

2- رحلت بزرگ بانوى عرب ضربه ى هولناك مرگ خديجه سوگ بزرگ مدافع اسلام و پيامبر

3- در آستانه ى هجرت در راه مدينه و اينك پس از آن همه رنجها

4- فاطمه عليهاالسلام در روز «احد» دو يار پرشور پيامبر يك دروغ رسوا

5- مشكلات در خانه ى پدر

زندگى و مراحل رشد بانوى بانوان

سرانجام با آن تدابير شگرف دستگاه حكيمانه ى آفرينش، دخت سرفراز پيامبر فاطمه ديده به روى زندگى و پدر گرانمايه اش گشود و جهان را به نور وجودش نورباران ساخت.

او از مادر گرانقدرى بسان «خديجه»، شيرى آميخته با ارزشها و فضيلتها و كمالات نوشيد و در خانه ى وحى و فرودگاه قرآن راه رشد و كمال را آغاز كرد و آن را با سرعتى شگرف تا پرفرازترين قله و نقطه اش، پيمود.

پدر گرانقدرش علوم الهى و دانش هاى آسمانى را به او مى آموخت و او را از مفاهيم و معارف ربانى سرشار مى ساخت و شايسته ترين درسهاى توحيد گرايى و برترين دانش هاى ايمان و يقين و تقوا و زيباترين و پرجاذبه ترين واقعيت ها را كه از وحى و رسالت سرچشمه مى گرفت به دخت فرزانه اش مى آموخت و او را با بهترين و بايسته ترين شيوه ى تربيتى مى پروراند، چرا كه پيامبر گرامى دخت نمونه و فرزانه ى خويش را براى پذيرش دانش ها آماده مى ديد و در كران تا كران جان پاك او روشنى و نورانيت وصف ناپذيرى احساس مى كرد و آن وجود گرانمايه را در پيمودن پله هاى صعود و درجات تكامل و ترقيات معنوى و انسانى در اوج آمادگى مى يافت.

در ميان امكانات معنوى و رنجها

در كنار اين همه امكانات رشد و عوامل شخصيت ساز و اوج دهنده، حكمت الهى نيز بر آن قرار گرفت كه زندگى بانوى بانوان ار آغاز كودكى آميخته به سختى ها و رنجها و مشكلات فراوان باشد. به همين جهت هنگامى كه ديده به روى زندگى گشود، پدر گرانمايه اش را ترسان يافت. در حالى پدر را ديد كه نزديكان و بيگانگان به جنگ او برخاسته و بيدادگران و شرك گرايان با او سر ستيز داشتند.

چه بسيار مى شد كه اين دخت سرفراز در دوران كودكى اش وارد كعبه و مسجدالحرام مى شد و پدر پرمهر خويش را مى ديد كه در «حجر اسماعيل» نشسته و قرآن را تلاوت مى كند اما برخى شقاوت پيشگان بجاى شنيدن حق و گزينش عدل، به دشمنى با او برخاسته و به جنگ روانى با او دست مى زند و او را آماج اذيت و آزار مى نمايند.

روزى وارد مسجد گرديد و ديد كه يكى از شرك گرايان به هنگامى كه پدر گرانقدرش در حال سجده بود بچه دان شترى را بر پشت و لباس آن حضرت خالى كرد، آن فرزانه ى روزگار با تماشاى اين صحنه تاسفبار قهرمانانه پيش رفت و با دستان كوچك خويش لباس پدر را پاك كرد و به آن گستاخان گمراه، شجاعانه پرخاش كرد و عمل زشت و ناجوانمردانه ى آنان را محكوم ساخت و آنان را به باد نكوهش گرفت اما آن فرومايگان بر او و سخنان آتشين و شجاعانه اش خنديدند، تا روحيه او را نيز در هم شكنند.

از «ابن عباس» آورده اند كه:

روزى «قريش» در كنار «حجرالاسود» گرد آمده و در كنار بتهاى خويش «لات» و «عزى» دست پيمان فشردند كه اگر محمد را ديدند همگى دست در دست هم او را مورد يورش قرار داده و آن گرانمايه ى جهان هستى را از ميان بردارند.

اين پيمان ظالمانه و تصميم شرربار به گوش دخت فرزانه ى پيامبر رسيد و او به سرعت با چشمان گريان بر پيامبر وارد شد و جريان را با آن حضرت در ميان نهاد...

سرانجام بحران بالا گرفت و گرفتارى ها و مشكلات افزون گشت تا جايى كه پيامبر گرامى ناگزير گرديد به همراه ياران و بستگان خويش در «شعب ابى طالب» پناه گيرد. آن حضرت به همراه دوستان و بستگان در آن دره ى خشك و سوزان در جوى آكنده از بيم و وحشت زندگى را شروع كردند و در هر شب تارى آماده ى هجوم دشمن خيره سر بدانجا بودند بويژه آنگاه كه شرك گرايان تجاوزكار آن قطعنامه ى ضد بشرى را تنظيم نمودند و «بنى هاشم» را در محاصره ى اقتصادى قرار دادند و ديگر نه به آنان كالايى مى فروختند و نه مواد حياتى. و نه اجازه مى داند كه مواد غذايى و حياتى و مورد نياز، به آن منطقه برسد.

در آن شرايط سخت بود كه گرسنگى همه جا سايه افكنده و همه ى ساكنان آنجا بويژه كودكان را بيشتر زير فشار خود گرفت به گونه اى كه صداى ضجه ى كودكان از فشار گرسنگى به گوش مردم مكه مى رسيد، برخى اندوهگين مى شدند اما تجاوزكاران و ظالمان شادمانى مى نمودند و بدانها ناسزا نثار مى كردند و بر شقاوت و بى رحمى خويش مى باليدند.

آرى اين محاصره ى اقتصادى سه سال و چند ماه ادامه يافت و دخت سرفراز پيامبر در كودكى خويش از قهرمانى از قهرمانانى بود كه طعم اين فشارها را چشيد و روح جهاد و تلاش و ايمان و پايدارى و مقاومت و ايستادگى در راه حق و عدالت را در كران تا كران وجودش زنده تر و پرطراوت تر ساخت، تو گويى اين دوران محاصره و سختى، دوران تمرين و دانشگاه آمادگى و آزمون روزگار براى آينده ى زندگى پرفراز و نشيب او بشمار مى آيد.

مايه ى آرامش دل

در اوج آن فشارها از جمله چيزهايى كه فاطمه عليهاالسلام را آرامش خاطر مى بخشيد و روشنى ديدگان او را فراهم مى آورد اين بود كه دخت سرفراز پيامبر، قهرمان بزرگ

/ 79