نقدی بر فلسفه ارسطوئی و غرب نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
در اين قسمت ها فيلسوفانى همچون قديس اُكامى و مونتنى و سانچز و آراسموس و اوتركوتى(120) نقش به سزايى داشتند.در اين شكاكيت نه تنها دين و خداشناسى و اخلاق بلكه حتى علوم تجربى نيز در امان نماند و زير سؤال رفت.تنها قضاياى رياضى بود كه غير قابل ترديد شناخته مى شد.در اين موقعيت حساس، دكارت كه فيلسوف و دانشمند رياضى دان بود، مى خواست فلسفه را به روش رياضى بر اساس بديهيات غير قابل ترديد بنا كند.روزى زمستانى، وى در كنار آتش بخارى نشسته بود و مدت زيادى در تفكر عميق فرو رفته بود.ناگهان گمشده خود را يافت.او دريافت كه شكاكيت در هر چيزى ممكن نيست و نمى توان در همه چيز شك كرد.به عبارت ديگر چيزهايى وجود دارد كه غير قابل شك است؛ مثل شناخت و آگاهى انسان نسبت به وجود خودش؛ اين كه هست؛ موجودى انديشنده است؛ ميل و اختيار دارد و...؛ حتى هنگامى كه درباره تمام اشياء بيرونى شك مى كند و همه علوم تجربى را زير سؤال مى برد، باز در وجود خود نمى تواند شك كند؛ حتى اگر در اين كه بيدار يا خواب است شك كند، باز در اين كه خودش هست، نمى تواند شك كند.در اين كه موجود درك كننده است، نمى تواند شك كند.دكارت مى گويد: «خدا هم نمى تواند كارى كند كه من در همان حال كه فكر مى كنم چيزى هستم، معدوم باشم؛ بلكه مادامى كه درك مى كنم وجود دارم، واقعاً وجود دارم، وهميشه اين قضيه كه «من درك مى كنم، پس وجود دارم»، صادق است، گر چه به زبان نياورم».دكارت اين يقين غير قابل شك به وجود خود را، جزيره ثبات ناميد، به حق هر دانشمندى كه به طور عميق حرف دكارت را فهميده باشد، نمى تواند از تصديق آن خوددارى كند.اين گفته دكارت ضربه كارى به شكاكيت مطلق بود كه در آن روز رو به گسترش مى رفت و هيچ سد شناخته شده اى در مقابل آن نبود؛ گر چه قسمت هايى شبيه به گفتار دكارت در قرن چهارم ميلادى در رساله اگوستين آمده است. (121)گام دوم دكارت، اثبات تجرد انديشه است؛ يعنى اثبات غير مادى بودن من انديشنده؛ بدين صورت كه من انديشنده غير قابل تقسيم بوده و داراى فهم و اختيار است؛ دقيقاً مقابل صفات ماده كه قابل انقسام بوده و فعل و انفعالات آن بدون فهم و اختيار انجام مى گيرد؛ پس من انديشنده، موجودى مادى نيست(122)(123).دكارت با اين قدم دوم، سدّى در مقابل ماديون قرار داد.ماديونى كه همه چيز را مادى مى دانستند و منكر موجودات غير مادى بودند؛ ولى دكارت به وضوح روشن كرد كه من انديشنده موجود غير مادى است.گام بعدى دكارت، اثبات وجود خدا با همين مقدمات است؛ بعد از آن كه اثبات شد موجود انديشنده، موجود غير مادى است و ماده نمى تواند ايجاد كننده «موجود غير مادى» باشد(124)، به ناچار بايد پذيرفت كه پديد آورنده موجودات غير مادى، موجودى است داراى فهم و اختيار.او خدا است كه بذاته دانا و مختار است(125).