رايى قاطع و استوار - خوارج از دیدگاه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خوارج از دیدگاه نهج البلاغه - نسخه متنی

حسین نوری همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


رايى قاطع و استوار

برادرش عقيل هنگامى كه او را اين طور مصمم مشاهده كرد و اين نكته را نيز مى دانست كه: هدفى كه برادر در نظر گرفته است، مستلزم تحمل مشكلات فراوانى است، با او از راه نصيحت وارد شد، تا بلكه در تصميم خود تجديد نظر كند، ولى او مانند كوهى استوار با يك دنيا وقار پاسخ داد:

فان رايى قتال المحلين حتى القى الله، لا يزيدنى كثره الناس حولى عزه، و لا تفرقهم عنى وحشه.

همانا راى قطعى من با كسانى كه قوانين الهى را كنار مى گذارند و مبارزه با حق را جايز مى شمرند، تا پايان عمرم جنگ و كشتار است. و بدانيد كه هرگز فراوانى مردم در اطراف من موجب عزت و تفرق آنها باعث وحشت من نخواهد شد. [ نامه 36- ص 409 صبحى الصالح. ]

او در فرمانروائى خود هدفى جز اينكه حق را به كرسى بنشاند، نداشت و لذا مى گفت:

الذليل عندى عزيز حتى آخذ الحق له، و القوى عندى ضعيف حتى آخذ الحق منه.
محروم ناتوان در پيشگاه من تا زمانى كه حقش را از ستمگر مى ستانم، نيرومند محسوب مى شود. و نيرومند با توان در پيشگاه من، آن لحظه كه حق ديگران را از او بازمى گيرم و مجازاتش مى كنم خوار و ناتوان محسوب مى گردد. [ خطبه 37 صبحى الصالح ص 81. ]

او در اجراء و احياء حق به مردم خطاب مى كرد:

لم تكن بيعتكم اياى فلته و ليس امرى و امركم واحدا. انى اريدكم لله و انتم تريدوننى لانفسكم. ايها الناس اعينونى على انفسكم و ايم الله لانصفن المظلوم من ظالمه، و لا قودن الظالم بخزامته حتى اورده منهل الحق و ان كان كارها. [ خطبه 136- صبحى الصالح ص 194. ] انى والله لو لقيتهم واحدا و هم طلاع الارض كلها ما باليت و لا استوحشت. و انى من ضلالهم الذى هم فيه و الهدى الذى انا عليه لعلى بصيره من نفسى و يقين من ربى. [ نامه 62 صبحى الصالح ص 452. ]

بيعت شما با من بدون تفكر و انديشه نبوده و خواست من و شما يكسان نيست زيرا من شما را به خاطر خدا و احياى دينش مى خواهم و شما در مقابل مرا براى منافع شخصى خودتان مى خواهيد. اى مردم على رغم خواسته هاى خودتان، مرا يارى كنيد، به خداى سوگند براى استرداد حق مظلوم از ستمگر انصاف و عدل را به كار مى برم، و بينى ستمكار را مى كشم تا او را به حق وادارم، گرچه او سخت بى ميل باشد.

به خدا سوگند اگر تمام ياران و پيروان طاغوت زمان- معاويه- يك مرتبه زمين را پر كند، من از روبرو شدن با آنها باكى ندارم و به وحشت نخواهم افتاد، زيرا من به گمراهى آنها و درستى و شايستگى خودم بر اساس آگاهى و بينش خود و اطمينان از طرف خدا اطمينان و اعتقاد دارم.

تنها هدف على عليه السلام اين بود كه تمام پستها و قدرتها را به افراد لايق و دادگر بدهد، و مى كوشيد كه مبادا پست ها را نادان و بدكاران در اختيار بگيرند و مى گفت:
ولكننى آسى ان يلى امر هذه الامه سفهاوها و فجارها فيتخذوا مال الله دولا و عباده خولا و الصالحين حربا و الفاسقين حزبا. [ نامه 62. ]

من از آن بيمناكم كه زمام امر اين ملت به دست نادانان و بدكاران بيفتد، و از اين راه ثروتهاى خدا داد ملى را از آن خويش بدانند و دست به دست بگردانند انسانهاى محروم را بردگان خود پندارند و با شايستگان و اصلاح طلبان به مبارزه برخيزند، و ناپاكان بدكار را ياور خويش گردانند.

/ 61