انگيزه مبارزه با خوارج - خوارج از دیدگاه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خوارج از دیدگاه نهج البلاغه - نسخه متنی

حسین نوری همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



انگيزه مبارزه با خوارج

هدف اصلى اميرمومنان على "ع" هنگامى كه زمام خلافت را به دست گرفت اين بود كه يك حكومت مقتدر و عادلانه اى به تمام معنى را كه در نتيجه موجب تحكيم و مجد و عظمت اسلام و مسلمانان بود، تشكيل دهد و هر مانع و مشكلى را كه بر سر اين راه ممكن بود به وجود بيايد از ميان بردارد.

يكيى از موانع بلكه مهمترين مانع تحقق اين هدف اساسى وجود عنصر خطرناك معاويه بود، او كه در سر همواره هواى حكومت ديكتاتورى بر شام بلكه بر پهنه ى جهان اسلام را داشت علاوه بر اينكه در برابر اميرمومنان "ع" تسليم نشد و حكومت آن حضرت را به رسميت نشناخت دست به تبليغات وسيعى در مقابل آن حضرت زد و بسيارى از افراد ساده لوح را فريب داده عليه او شورانيد.

ولى چون حضرتش هرگونه سستى و سكوت را در برابر طغيان و تمرد معاويه جرمى بزرگ مى دانست، در راه از ميان برداشتن اين عنصر ياغى و ستمگر دست به مبارزه ى پيگيرى زد و چنانكه مى دانيم اين مبارزه ى اساسى سرانجام به صورت جنگ صفين درآمد و مى رفت كه در طى اين جنگ اميرمومنان پيروز شود و ريشه ى اين طغيان ريشه كن گردد، كه غوغاى ديگرى به عنوان كناره گيرى عده اى از حكومت الهى و قانونى اميرمومنان "ع" و دست به عمليات تخريبى زدن در قلمرو حكومت آن حضرت بوجود آمد، كه غوغاى خوارج ناميده شد و رفته رفته اين غوغا مانع بزرگى بر سر راه مبارزه با معاويه درآمد، و در اين مورد حضرتش ناگزير شد كه سركوبى آنان را در نهروان بر تصرف شام و نابود ساختن حكومت
معاويه مقدم بدارد.

خطر سياسى اين مبارزه

مبارزه با خوارج از نظر سياسى مبارزه بسيار مشكل و خطرناكى بود، چنانكه حضرت مى فرمودند: كسى جز من جرات مبارزه با خوارج را نداشت، زيرا آنان كسانى بودند كه بر عقيده ى سطحى خود سخت مومن و پايدار بودند و هر چند كه در تعقل ضعيف، ولى در عمل مردان عمل و فعاليت بودند. آنان گروهى بودند كه مى جوشيدند و مى خروشيدند و جز در برابر مرگ و شمشير تسليم هيچ قدرتى نمى شدند. آنان در برابر حضرت على "ع" و يارانش در حالى كه سوابق درخشان و شخصيت على "ع" را مى دانستند به يك باره همگى شمشيرها را از غلاف بيرون كشيدند و غلافها را به عنوان اقدام به آخرين راه مبارزه شكستند و همديگر را به بهشت و شتافتن بدان بشارت دادند. و از شعار پرغوغاى لا حكم الا لله كوه و دشت را به لرزه درآوردند.

علل پيروزى خوارج

به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه اگر غير از اميرمومنان "ع" زمامدار ديگرى در برابر خوارج نهروان قرار مى گرفت حتما پيشرفت نمى كرد و نمى توانست اين غائله و مشكل بزرگ را از ميان بردارد و تنها حكومت اميرمومنان "ع" اين امتياز را داشت كه مى توانست اين مشكل را رفع كند زيرا حكومت آن حضرت چون بر اساس عدالت و حقيقت پى ريزى شده بود و از عوامفريبى و سازش و نيرنگ كاملا به دور بود نمى توانست ملت را از حقيقت مرام و رفتار خوارج غافل نگهدارد بلكه لازم بود كه با رهبرى خود آنان را از جريان امور روشن و وادار سازد تا به ظواهر خوارج توجهى نكرده آنان را از دم شمشير خونبار بگذرانند اما حكومتهاى ديگر مانند حكومت معاويه كه سياستشان بر اساس عوامفريبى و ظاهرسازى و كنار آمدن و احيانا نيرنگ بود و تنها براى حفظ رژيم و حكومت خويش ولو به قيمت تخدير افكار و انحراف انسانها و نابودى ارزشهاى انسانى و اخلاقى باشد تلاش مى كردند، هرگز، قدرت آن را نداشتند كه با خوارج مبارزه كنند.

در اينجا ضمنا به عواملى كه موجب پيشرفت كار خوارج مى گشت نيز بايد توجه كنيم و آنها از اين قرار است:

ظواهر فريبنده

خوارج از نظر عبادت، و شب زنده دارى، و تلاوت قرآن، و پرهيز از حرام ممتاز بودند. و تصديق مى كنيد كه اين حركات چون از جهاتى جذب كننده توده ى مردم است لذا حقيقت امر را بر غالب افراد مشتبه و مبارزه را دشوار مى سازد.

اين اعمال افراد سطحى را كه اكثريت جامعه را تشكيل مى دهند سخت تحت تاثير قرار مى دهد، زيرا اين افراد مى گويند: اصولا هدف از مبارزه ى اسلام با كفار اين است كه ملتهاى ديگر به آيين اسلام بگروند و به عبادات و قوانين اسلامى قيام كنند خوارج كه همه ى اينها را به نحو عالى دارند، در اين صورت چرا با آنها مخالفت كنيم؟ همين طرز فكرموجب مى گشت كه مردم بگويند چرا حكومت با اينها مبارزه مى كند؟ مگر گناه اينها چيست؟ و احيانا به حمايت آنان برمى خاستند. چنانكه چنين سوالاتى از ناحيه ى ملت به اين صورت كه خوارج شبها بيدار و به نماز شب مى ايستند و قرآن مجيد را به گرمى تلاوت مى كنند و از رختخواب راحت و آرامش صرف نظر كرده به عبادت مى پردازند و اينان چه گناهى دارند، مكرر صادر مى شد.

حضرتش در اين مورد به خاطر آگاهى ملت اين جمله ى كوتاه در عين حال بسيار پرارزش را خاطرنشان ساخته و فرمودند:

نوم على يقين خير من صلاه فى شك. يعنى: خواب يك انسان بيدار و متفكر و به حقيقت دست يافته از بيدارى و نمازگزارى در حالت شك و دودلى و ركود فكرى و خمود عقلى، بهتر است.

/ 61