آزادى انتقاد
على عليه السلام در راه ايجاد نظام عادلانه و حكومت انسانى حافظ انسانيت ها و درستيها اجازه داد، ملت از هرگونه انتقاد و اعتراض و عتاب حتى نسبت به شخص خودش در صورتى كه مقدمه ى تحقيق و پژوهش صحيح باشد و به واقعيت برسند، پروا نداشته باشند.او هنگامى كه براى سركوبى بلواى جمل راهى بصره شد و از ملت براى قلع و قمع اين گروه منحرف گردنكش و افسادگر ملك كمك مى خواست به خاطر آنكه ممكن بود تبليغات بدخواهان يا افكار خام مقدس مآبان جاهل، اين شبهه را در مردم به وجود بياورد كه: اسلام حافظ خون مسلمانان است و چگونه رواست با مسلمانانى كه تحت رهبرى دو يار پيغمبر و يك بانوى خانه اش "عايشه" به پيكار
و مبارزه برخاسته اند مبارزه كرد؟
حضرت آنان را در آغاز به تفكر و انديشه صحيح دعوت كرد، و سپس در راه اظهار عقيده به آنان آزادى كامل داد تا دانسته به ياريش بشتابند و شعله هاى فتنه و فساد را خاموش سازند و در اين مورد چنين گفت:
اما بعد، فانى خرجت من حيى هذا:
اما ظالما، و اما مظلوما، و اما باغيا، و اما مبغيا عليه. و انى اذكر الله من بلغه كتابى هذا لما نفر الى، فان كنت محسنا اعاننى، و ان كنت مسيئا استعتبنى.
همانا من از مركز خلافت "مدينه" بيرون آمده ام و روشم از دو حال خارج نيست با ستمگرم و يا ستمديده، يا گردنكش و طغيانگرم، و يا آنكه بر من گردنكشى و طغيان كرده اند- اين قضاوت بعهده مردم انديشمند است- در هر صورت به هر كس نامه ى من ابلاغ شد، من او را به ياد خدا مى افكنم، تا به سوى من حركت كند و مرا و هدف مرا از نزديك ببيند اگر روشم صحيح و بجا بود ياريم كند و اگر رفتارم نادرست و نابجا بود مرا مورد عتاب و سرزنش خود قرار دهد. [ نامه 57 نهج البلاغه صبحى الصالح ص 448. ]
اين بود برنامه هاى انقلابى و عملى حكومت على عليه السلام، كه براى ترميم نادرستيها و خرابيهاى بيست و پنج ساله حكومت زمامداران گذشته مسئوليت آن را به عهده گرفت، و شگفتيهاى بزرگى براى خردمندان جهان به وجود آورد. اما حيف كه عوامل مخرب و بلواگران متعصب با ايجاد اغتشاشات داخلى و مبارزات طاغوتى، اجراى كامل طرحهاى او را به عقب انداختند و موانع و مشكلات بزرگى در اين راه پديد آوردند.
البته سهم بزرگى از اين خيانت و جنايت به عالم اسلام و نظام رهبرى راستين على عليه السلام را خوارج نهروان دارند كه شرح سياهكارى و اعمال غير انسانى آنها در صفحات آينده مورد بررسى قرار خواهد گرفت.