دوران فرمانروايى
اين بخش مهمترين و حساسترين دوران زندگانى على عليه السلام محسوب مى شود. زيرا او در اين فرصت مى خواست، با تكيه بر اختياراتى كه حكومت اسلامى به وى داده بود اجتماعى نوين بر بناى اسلام راستين به وجود بياورد و مردم را در سايه نظام عادلانه و رهبرى ها و رهنمودهاى شايسته، به سوى هدف هاى اصيل اسلام كه تكامل واقعى و همه جانبه اى را در برداشت رهنمون گردد. و در واقع انقلابى بزرگ بر پا كند. اى انقلاب هر چند با توجه به تغيير وضع زمان پس از رحلت پيغمبر "ص" كار بسيار مشكلى بود، ولى اراده شكست ناپذير و شهامت بى نظير آن حضرت، هر مشكلى را آسنان و هر مانعى را ناچيز مى شمرد.نطقها و خطابه هاى سازنده، فريادهاى بيداركننده و حماسه اى و قطعنامه هاى و عهدنامه هاى عدالت آور و مساوات آفرين و تلاشهاى پى گير، همه و همه براى هموار ساختن راه اين انقلاب بود.
از نظر انديشمندان حساسترين لحظات براى كسى كه زعامت ملتى را به عهده مى گيرد، زمانى است كه جامعه اى همه چيز خود را از دست داده و تمام ارزشهاى مادى و معنوى آن به تاراج رفته باشد و رهبر جديد بخواهد از نو جامعه اى تاسيس كند و نظامى سازنده براى رشد آن جامعه به وجود بياورد و تاكنون
كمتر رهبرى توانسته است از عهده اين مسئوليت بزرگ برآيد.
دليل روشن اين موضوع وجودانقلاب هاى متعدد و سيستم حكومتهاى مختلف جهان و سرنوشت غم انگيز بسيارى از ملت ها است، كه بسيارى از آنها يا سرانجام گرايشى بگذشته است يا با تزوير سياسى، همراه است.
يك چهرگى ها به هزار چهرگى مبدل شده و مصالح فرد جايگزين مصالح عمومى گشته است. اما در اين ميان رهبرى پيامبران و پيشوايان الهى به طور كلى براساس حقيقت و پاكى به وجود آمده و تا آخرين لحظه قداست و پاكى خود را حفظ كرده است.
در رهبرى حضرت اميرمومنان اين لحظه حساس و خطرناك به مراتب حساستر بود، زيرا او آنچنان نبود كه بر اجتماع تربيت شده ى پيغمبر زعامت كند و تنها به اجراى قوانين او نظارت داشته باشد چه اگر او بر اجتماع تربيت شده ى پيغمبر اسلام "ص" مى خواست زعامت كند و تنها مبين قوانين اسلام و نظارت بر اجراى آن داشته باشد، اين قدرها كار مشكل نبود. بلكه اينك او به عنوان يك رهبر در اجتماعى قدم مى گذارد كه ماسك اسلام به چهره اش زده، اما تربيت پيامبر و اهداف مقدس اسلام به كلى در آن مسخ شده و جامعه اى مضطرب بسان كلافى سر در گم به وجود آمده. زيرا يك ربع قرن از رحلت پيامبر گذشته و اين امت همانند گله ى بى چوپان در يك بيابان مخوف پراكنده شده و گرگها و دزدها براى نابودى آن به هر تلاشى دست زده اند.
اين ربع قرن براى نابودى زحمات پيامبر و مسخ تربيت اسلامى و انحراف يك جامعه ، زمان قابل ملاحظه اى است و حتى براى پى ريزى يك نسل كافى است بالاخره بيست و پنج سال از رحلت پيغمبر اكرم گذشته، سنت ها تغيير كرده و چهره دين عوض شده است.
پيغمبر "ص" با زحمات جانفرسا تبعيضات را به كلى ملغى كرده سياه و سفيد، فقير و غنى را زير يك پرچم، كنار يك سفره و زير يك سقف و در يك صف جمع كرده، فاصله ها را از ميان برداشته و مفاد ان اكرمكم عندالله اتقاكم
را عملى ساخته و مساوات كامل برقرار كرده است ولى خليفه دوم و سوم تبعيضات به وجود آورده و طبقاتى ايجاد و امتيازاتى برقرار كرده اند، اين كيست؟ عجم است، اين كيست؟ داماد خليفه، او برادر خليفه، آن از بيت المال سهم بيشتر دارد، چرا؟ چون همسر پيغمبر است آن در فلان جنگ شركت نموده است. اين كيست؟ از قريش است. آن از قبيله ديگر است.
اسلام آمده جلو سوءاستفاده از قدرتها را بگيرد، ولى خالد بن وليد فرمانده سپاه، در زمان خليفه اول مالك بن نويره را بدون مجوز قانونى كشته و با همسرش در شب قتل شوهرش ارتباط برقرار كرده است و از مجازات نيز مصون مانده است.
اسلام آمده است تا به مردم آگاهى بدهد پيغمبر اسلام "ص" به مردم علم آموخته، و به فراگرفتن علم با آيات قرآنى و احاديث فراوان تشويق كرده ولى در زمان خليفه دوم از نشر علم و كتابت حديث جلوگيرى مى شود.
اسلام مى گويد بايد مناصب اجتماعى به افراد شايسته داده شود ولى خليفه سوم مقام و منصب هاى اجتماعى را ميان خويشاوندان خود تقسيم كرده، معاويه در شام، و عبدالله بن ابى سرح در مصر و وليد در كوفه، اين سه عنصر نالايق بر مردم فرمانروايى مى نمايند.
به دستور اسلام بيت المال بايد در راه رفاه و مصالح عمومى و تربيت و تعليم و از بين بردن فقر و محروميت خرج شود. ولى اينك در ميان زورمندان و نزديكان خليفه قسمت مى شود طلحه و زبير ده ها مزرعه و دهكده، صدها اسب گرانبها، هزاران گاو و شتر مليونها درهم و دينار، ده ها كاخ، حتى خزينه ى طلا و جواهر دارند خراج يك استان مستقيما به داماد خليفه بخشيده مى شود. امثال طلحه و زبير درحالى كه توده ى مردم از نان و پوشاك و مسكن معمولى محروم مى باشند، فراوان وجود دارد.
پيغمبر اسلام زندگى بسيار ساده اى داشت. روى حصير مى خوابيد غذاى ساده اى مى خورد، اما خليفه و نزديكانش در مدينه زندگى اشرافى براى خود ترتيب
داده اند، حاجب و دربان و كاخ و تشريفات دارند و معاويه در شام براى خود كاخ سبز ساخته و در تجمل طلبى از روم الهام مى گيرد.