مهمترين اعتراضات خوارج - خوارج از دیدگاه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خوارج از دیدگاه نهج البلاغه - نسخه متنی

حسین نوری همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مهمترين اعتراضات خوارج

مهمترين اعتراض و انتقاد خوارج نسبت به حضرت كه درباره ى آن بيشتر پافشارى مى كردند و دائما آن را تكرار مى نمودند از برداشت غلطى كه از موضع حكميت در صفين داشتند سرچشمه مى گرفت.

آنها گمان مى كردند حكومت نمايندگانى كه در صفين تعيين شده اند و اظهارنظر شخصى آنها در هر حال مهم و محترم است از اين رو يكى از ايرادهاى مهم در نظر آنها اين بود كه چگونه ممكن است دو نفر نماينده اعتراض شخصى خود را همراه با افكار نارس و كوتاه خويش بر سرنوشت ملت مسلمان و رهبر شناخته شده ى خود حاكم سازند و اين ايراد در مورد نمايندگان و حكومت آنان در امر مسلمانها اساسى به نظر نمى رسد زيرا اگر با دقت اساسنامه ى حكميت را مورد توجه قرار مى دادند اين ايراد خود به خود از بين مى رفت، ايراد آنها بر اصل موضوع حكميت از ناآگاهى از مسائل اسلامى و آشنا نبودن با مفاهيم قرآن سرچشمه گرفته بود اين ايراد نيز با نارسائى فكرى آنها ارتباط كامل داشت.

آنها اكنون بر اثر همان نادانى دچار اشتباه ديگر شده اند و مى گويند و آن اينكه چگونه حكومت نمايندگان و نظر آنها آنها صد در صد در مورد مشكلات مسلمانان پذيرفته مى شود؟

از اين رو امام با بيان شيوا و رساى خود پرده از اين ابهام برداشت و مطلب
را براى آنها روشن كرد كه اشتباه شما در آن است كه گمان مى كنيد افكار و انديشه هاى نمايندگان "ابوموسى و عمروعاص" همراه با غرضهاى فكرى آنها به عنوان حكومت در امر مسلمانان پذيرفته است، و حال آنكه افكار و نظريات آنان تنها در چهارچوب اصول اسلامى و آيات قرآن محترم است، و تا زمانى كه نظر آنان با قرآن موافقت نكند و بر اساس حكومت قرآن حكمى نكنند پذيرفته نخواهد بود و صورت قانونى نخواهد يافت در اين مورد بهتر است عينا گفتار خود حضرت را با دقت بررسى كنيم تا بهتر به قانون حكميت اسلام آشنا شويم:

حكميت بر اساس قرآن محترم است

انا لم نحكم الرجال. و انما حكمنا القرآن. هذا القرآن انما هو خط مستور بين الدفتين لا ينطق بلسان و لا بد له من ترجمان و انما ينطق عنه الرجال و لما دعانا القوم الى ان نحكم بيننا القرآن لم نكن الفريق المتولى عن كتاب الله سبحانه و تعالى، و قد قال الله سبحانه: فان تنازعتم فى شى ء فردوه الى الله و الرسول.

فرده الى الله ان نحكم بكتابه ورده الى الرسول ان ناخذ بسنته، فاذا حكم بالصدق فى كتاب الله، فنحن احق الناس به و ان حكم بسنه رسول الله صلى الله عليه و آله فنحن احق الناس و اولاهم بها.

ما در صفين مردم را حاكم قرار نداديم بلكه ما قرآن را حاكم ساختيم و اين قرآن نوشته ها و سطورى است كه بين دو جلد به صورت كتاب قرار دارد، قرآن با زبان سخن نمى گويد، مى بايست افرادى آياتش را معنا كنند و از طرف آن سخن بگويند و چون در ان روز اهل شام از ما خواستند كه قرآن را بين خود و آنان حاكم قرار دهيم ما گروهى نبوديم كه از كتاب خدا و حكومتش رويگردان باشيم زيرا خداوند خود در قرآن مى فرمايد: اگر در چيزى نزاع داشتيد آن را به خدا و رسول برگردانيد.

واگذاردن و رجوع به خدا آن است كه كتابش را حاكم قرار دهيم، و
رجوع به پيغمبرش آن است كه روش او را بازيابيم و به سنتش عمل كنيم.

هرگاه به راستى و حقيقت به كتاب خدا حكم شود ما شايسته ترين مردم هستيم كه به حكومت قرآن گردن مى نهيم و اگر به سنت پيغمبر حكم گردد، ما به قبول آن سزاوارتريم.

اعتراض مهم ديگر خوارج اين بود كه چرا براى تحكيم مدتى را معين كرديد، و آن را به سرعت انجام نداديد تعيين انجام مذاكره و تاخير در انجام آن چيست؟ حضرت اين اعتراض را نيز پاسخ مى گويند و رمز آن را براى آنان بازگو مى سازند.

و اما قولكم. لم جعلت بينك و بينهم اجلا فى التحكيم فانما فعلت ذلك ليتبين الجاهل و يتثبت العالم، و لعل الله ان يصلح فى هذه الهدنه امر هذه الامه، و لا توخذ باكظامها فتعجل عن تبين الحق و تنقاد لاول الغى.

ان افضل الناس عندالله من كان العمل بالحق احب اليه و ان نقصه و كرثه من الباطل و ان جر اليه فائده و زاده.

و اما اينكه مى گوئيد چرا تحكيم به سرعت انجام نشد و بين خود و آنان مدتى را به عنوان مهلت قرار دادم تا در ظرف آن چند روز ناآگاهان آگاه شوند و دانايان در هدف خود استوار گردند، و بلكه خدا در اين فرصت صلح و آرامش و آنچه شايسته و صلاح امت بود فراهم سازد مهلت دادم تا مجارى تنفس و تفكر ملت بسته نشود و ناگزير نباشند كه در شناختن حق شتاب كنند و با عجله گمراهى و انحرافى براى خود آغاز كنند و بدان پاى بند گردند.

اى مردم شايسته ترين انسانها در پيشگاه خداوند كسى است كه عمل به حق را از همه چيز بيشتر دوست بدارد اگر چه بر زيان او تمام شود، و روش باطل او را اندوهگين سازد هر چند برايش سودمند و سودآفرين باشد.

در اينجا سخنان آن حضرت اوج گرفته و با استدلال هاى روشن و روان روح آنها را قبضه كرده بود در برابر اين منطق روشن و مستدل چون ديگر حرفى نداشتند كه در پاسخ بگويند در پيشگاه وجدان خود سخت خجل و شرمسار شدند،
همه از زير چشم به يكديگر مى نگريستند و وضع يكديگر را بررسى مى كردند در عين حال هنوز تكانى به خود نمى دادند.

آيا راستى آنقدر سنگدل و كودن بودند كه عمق سخنان آن حضرت را درك نمى كردند؟ آيا آنقدر مسحور شيطان شده بودند كه پتك وجدان آنان را بيدار نمى ساخت.

/ 61