مبارزه ى ايدئولوژيكى
البته در اين صحنه نيز مبارزه يك مبارزه ايدئولوژيكى است و در واقع دوطرز تفكر در مقابل هم قرار گرفته است: تفكرى بر اساس حق و عدالت و انديشه اى بر پايه خودكامگى و استبداد و جلوگيرى از تاسيس و تكوين يك حكومت عادلانه. در اينجا نيز روش اميرمومنان على عليه السلام لازم است كه سرمشق جهانيان باشد و اين نبرد حياتى بايد در جهان تا پيروزى نهائى حق و عدالت ادامه يابد.
جبهه 3
جبهه سوم مبارزه اى است كه عليه جهل و ناآگاهى و خمودگى و نارسائى هاى فكرى، زيرا در برابر حكومت على "ع" كه بر اساس تعقل و تفكر و ژرف نگرى استوار گشته و ملت اسلامى را از اشعه ى حياتبخش علم و آگاهى بهره مند مى كرد، و رشد عقلى مى بخشيد، گروهى كوته فكر و ناآگاه، خمود و دل مرده در لباس تقدس با منطقى كودكانه بپا خواسته و با اظهار افكار انحراف آميز و ايراد بهانه هاى ناصواب و اصرار بر جهل و حماقت خود مطالبى مى گفتند و خواسته هائى داشتند كه براى اميرمومنان "ع" كه عقل مجسم و آگاهى كامل بود، غير قابل قبول بود. تاريخ، هنگامه ى اين گروه را كه مظاهر جهل و نارسائى مى باشند و به خوارج نهروان و مارقين معروفند به عنوان يك حركت تمام انحرافى در سينه ى خود ضبط كرده است.
بخش نسبتا مهمى از نهج البلاغه- چنانكه شرح خواهيم داد كه متضمن خطابه ها و كلمات تاسف آميز و دردانگيزى است، به اين قشر ناآگاه مربوط است و قسمت مهمى از اين كتاب در شرح غوغاى اين گروه و خطبه هاى مربوط به آنان است.