سياست قرآن بر سر نيزه كردن - خوارج از دیدگاه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خوارج از دیدگاه نهج البلاغه - نسخه متنی

حسین نوری همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سياست قرآن بر سر نيزه كردن

در اين ميان جريانى پيش آمد كه سير اين پيشرفت را متاسفانه متوقف ساخت و سرنوشت تاريخ را عوض كرد و آن جريان از اين قرار است كه: ناگهان مشاورين نظامى و سياسى جبهه ى شام به خيمه معاويه دعوت شدند تا براى حفاظت خود از سقوطى كه آنها را تهديد مى كرد و متوقف ساختن پيشروى سربازان حضرت على "ع" نقشه اى بكشند، در پايان مذاكرات، مغز شيطنت آميز عمروعاص نيرنگ بزرگى را القاء كرد و آن بر سر نيزه كردن قرآنها يعنى به ظاهر استمداد از كتاب خدا كه يكى از حربه هاى سياسى و عوامفريبى بسيارى از جباران مى باشد بود. بلافاصله قريب 500 قرآن بر سر نيزه ها قرار گرفت و جمعى از ميان لشكر معاويه با سر و صدا بانگ برآوردند و فرياد زدند:

اى مسلمانان اين كتاب خدا است. ميان ما و شما حاكم است، به خاطر حفظ مرزهاى كشور اسلام دست از كشتن اين مرزبانان و حافظان كشور اسلامى بكشيد.

مسئله اين جنگ به زودى با تمسك به قرآن حل مى شود و صلح پايدار به وجود مى آيد، اين سخنان براى اين بود كه روحيه ى سربازانى را كه سه ماه است در ميدان
جنگ با مشكلات طاقت فرسا پنجه نرم مى كنند و دور از زن و فرزند به سر مى برند، تضعيف كنند.

كاربرد حربه عوامفريبى

البته در اين ميان هر چند گروهى از ياران على "ع" آنقدر روشن و محكم بودند كه اين دسيسه ها در آنها اثر نمى كرد، اما عقل و انديشه ى گروهى ديگر از آنها آن اندازه قوى نبود كه به مكر و نيرنگ معاويه و يارانش پى ببرند و لااقل اين اندازه فكر كنند كه چرا در آغاز جنگ و هنگام مراسلات نظامى اين معاويه به ياد قرآن و به فكر مرزهاى اسلام نبود؟ و چرا آن موقع به حفظ خون مسلمانان نمى انديشيد؟ ولى اين حربه بالاخره كارگر شد در اين هنگام گروهى از روساى نظامى جبهه ى على "ع" دست از جنگ كشيده و خود را به مركز فرماندهى على "ع" رساندند و تقاضا كردند كه به درخواست معاويه پاسخ مثبت داده شود، زيرا درخواست او چون دعوت به حكومت قرآن است قابل رد نيست.

اينجا بود كه اميرمومنان "ع" در برابر موجى بزرگ از عصيان يارانش قرار گرفت و دريافت كه اكثريت سپاهيانش خواهان توقف جنگ و پاسخ مثبت به معاويه هستند، اين عصيان آنقدر اوج گرفت كه برخى از روساى نظامى آن حضرت وى را تهديد كردند كه در صورت مخالفت، آن حضرت را دست بسته تحويل معاويه و عمالش خواهند داد.

يكى از افرادى كه بيش از همه در اين موضوع تلاش مى كرد و با جديت هر چه بيشتر درخواست معاويه را منطقى مى دانست. اشعث بن قيس بود، اين چهره ى خطرناك كه بنابر تحقيق برخى از پژوهشگران تاريخ مخفيانه در اين توطئه و نيرنگ نابهنگام نقش داشته است تاثير عمده را در پيشرفت دسيسه ى معاويه دارا بود.

به هر حال حضرت اميرمومنان كه از سياست فريبكارانه معاويه كاملا آگاه بود نظرش اين بود كه جنگ تا پيروزى قطعى ادامه يابد، اما با كدام سپاه زيرا جز




عده ى معدودى از افراد روشن و انديشمند لشكرش حضرتش را اطاعت نكردند و او را به قبول كردن پيشنهاد معاويه الزام و تهديد نمودند، لذا ناگزير فرمان موقوف كردن جنگ را صادر كرد و جنگ متوقف شد.

در اين حال تنها يك گروهان، پيشمرگان او به فرماندهى مالك اشتر سخت سرگرم نبرد بودند و خود را در آستانه ى پيروزى بر دشمن مى ديدند. ولى فريب خوردگان لشگر آن حضرت اصرار مى كردند كه بايد مالك نيز جنگ را تعطيل كند، حضرتش ناچار مالك را نيز با اصرار و سوگند وادار به توقف كرد و بلافاصله هيئتى را نزد معاويه فرستاد تا هدف خود را كاملا بيان كند، معاويه در پاسخ گفت: منظور ما اين است كه ما يك فرد را انتخاب مى كنيم و شما هم از سپاهيان عراق يك نفر انتخاب كنيد، تا آن دو طبق موازين قرآن اختلافات موجود را برطرف سازند و در واقع ميان ما و شما قرآن حاكم باشد بالاخره اكثريت ياوران حضرت على "ع" طرفدار اين طرح كه طرح حكميت ناميده مى شود گرديدند، در اين هنگام آن حضرت تمام حقائق پشت پرده و مقاصد شوم آنان را براى ياورانش تشريح كرد تا بلكه طرح نامبرده را نپذيرند و به جنگ با معاويه ادامه بدهند. ولى فريب خوردگان سپاه عراق آن قدر تحت تاثير نقشه و نيرنگ معاويه قرار گرفته بودند كه به سخنان حضرتش توجه نكرده حتى او را تهديد به قتل كردند.

/ 61