خوارج از دیدگاه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خوارج از دیدگاه نهج البلاغه - نسخه متنی

حسین نوری همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هشدارى بزرگ

و چون خوارج به اميرمومنان على و تمام مسلمانان طرفدار او ناجوانمردانه با كمال وقاحت نسبت كفر مى دادند و بر آن سخت ايستادگى مى كردند، حضرتش به خاطر آگاهى و بيدارى آنان از اين خطاى بزرگ لازم
دانست كه خطابه اى براى آنان ايراد كند و به آنها هشدار دهد كه تازه اگر من نزد شما از حريم اسلام خارج شده ام، به چه دليل و به استناد كدامين قانون اسلام خون مردمى را به خاطر من مى ريزيد و به آنها نسبت نارواى كفر مى دهيد. و سپس با بيان مستدل پاره اى از احكام قرآن را براى آنها برشمرد و مجازات برخى از گناهان را بيان كرد، تا بدانند هر گناهى موجب كفر نمى شود و هر انسانى مستحق تكفير نمى گردد:

فان ابيتم الا ان تزعموا انى اخطات و ضللت فلم تضللون عامه امه محمد صلى الله عليه و آله، بضلالى و تاخذونهم بخطئى و تكفرونهم بذنوبى! سيوفكم على عواتقكم تضعونها مواضع البرء و السقم و تخلطون من اذنب بمن لم يذنب و قد علمتم ان رسول الله صلى الله عليه و آله رجم الزانى المحصن، ثم صلى عليه ثم ورثه اهله، و قتل القاتل و ورث ميراثه اهله. و قطع السارق و جلد الزانى غير المحصن، ثم قسم عليهما من الفى ء، و نكحا المسلمات، فاخذهم رسول الله صلى الله عليه و آله بذنوبهم، و اقام حق الله فيهم، و لم يمنعهم سهمهم من الاسلام و لم يخرج اسماء هم من بين اهله.

ثم انتم شرار الناس، و من رمى به الشيطان مراميه و ضرب به تيهه و سيهلك فى صنفان محب مفرط يذهب به الحب الى غير الحق، و مبغض مفرط يذهب به البغض الى غير الحق و خير الناس فى حالا النمط الاوسط فالزموه، و الزموا السواد الاعظم فان يدالله مع الجماعه. و اياكم و الفرقه!

فان الشاذ من الناس للشيطان كما ان الشاذ من الغنم للذئب. [ خطبه 127. ]

ترجمه:

اگر سرپيچى شما از اوامر من بدانجهت است كه گمان مى كنيد من اشتباه كرده ام و از راه اسلام منحرف گشته ام، پس چرال امت پيامبر را به خاطر من گمراه مى دانيد و آنان را به خطاى من مى گيريد.

چرا شمشيرهاى آويخته شما بر افراد سالم و هم فاسد اجتماع فرود
مى آيد؟ چرا ميان بى گناهان و گناهكاران تفاوتى قائل نمى شويد. شما اگر فكر كنيد و به خود آييد مى دانيد كه رسول خدا "ص" دستور داد مردى را كه با داشتن همسر به ناموس ديگرى تجاوز كرده بود سنگسار كردند، و پس از قتل او بر جنازه اش به عنوان يك مسلمان نماز خواند، و ميراثش را به وارث او سپرد، و شخص قاتل را اعدام كرد و ارث او را به وارث او تقسيم نمود و شما مى دانيد كه پيامبر اسلام دست دزد را جدا كرد.

و دستور داد مرد زناكار بدون همسر را تازيانه بزنند ولى سهم آنان را از غنائم جنگى به جرم گناهشان قطع نمى نمود.

و دزد و زناكار اجازه داد با زنان مسلمان ازدواج كنند.

دقت كنيد رسول خدا گناهكاران را طبق قانون اسلام مجازات كرد ولى گناهان بزرگ آنها موجب نمى شد كه حقوق آنها را از بيت المال نپردازد و نام آنان را از ديوان اسلام محو كند، و مسلمان نخواند.

شما بدترين و شرورترين مردميد و شيطان شما را به راه خويش افكنده و سرگردانتان ساخته است.

آه كه به زودى دو گروه درباره من به گمراهى مى افتند، يكى آنان كه در علاقه مندى به من افراط مى كنند تا جايى كه برخلاف حق خواهند رفت.

و دوم افرادى كه با من در دشمنى افراط مى كنند و اين دشمنى آنان را از راه راست خارج مى سازد.

اما بهترين طرفداران من آنان هستند كه در دوستى با من ميانه رو باشند شما از آن گروه باشيد، و از پراكندگى در بيابانها و سرگردانى در راه ها بپرهيزيد به شهرهاى بزرگ وارد شويد و در بين ملت اسلام و جامعه مسلمين به سر ببريد زيرا دست خداوند هميشه همراه اجتماعات درهم فشرده است.

هميشه دسته هاى كوچك دور از اجتماع دستخوش افكار و روش شيطان مى گردند همانطور كه گوسفندان پراكنده دور از گله، طعمه گرگ خونخوار
مى شوند:

سپس خطاب به تمام مسلمانان كرده و به آنان هشدار داد كه:

الا من دعا الى هذا الشعار فاقتلوه، و لو كان تحت عمامتى هذه، فانما حكم الحكمان ليحييا ما احيا القرآن، و يميتا ما امات القرآن، و احياوه الاجتماع عليه و اماتته الافتراق عنه. فان جرنا القرآن اليهم اتبعناهم و ان جرهم الينا اتبعونا.

فلم آب- لا ابا لكم بجرا و لا ختلتكم عن امركم و لا لبسته عليكم. انما اجتمع راى ملئكم على اختيار رجلين، اخذنا عليهما الا يتعديا القرآن، فتاها عنه، و تركا الحق و هما يبصرانه و كان الجور هواهما فمضيا عليه و قد سبق استثناونا عليهما فى الحكومه بالعدل و الصمد للحق سوء رايهما و جور حكمهما.

اى مسلمانان آگاه باشيد كه هر كس شما را به شعار خوارج دعوت كرد او را بكشيد هر چند سر او زير عمامه من باشد "يعنى اگر چه او خود من باشم".

اين را نيز بداند كه آن دو نفر نماينده كه به عنوان حكمين انتخاب شدند به اين منظور و به مقتضاى اين اصل بوده كه آنچه را قران زنده كرده است، زنده سازند. و آنچه را كه نابود دانسته و ميرانده است بميراند.

پس زنده نگهداشتن قرآن به آن است كه تمامى امت به آنچه قرآن فرمان مى دهد عمل كنند، و نابود ساختن قرآن به آنست كه افراد از پيرامون آن پراكنده شوند و به آنچه مى گويد عمل نكنند.

روى همين اصل اگر قرآن ما را به طرف آنان دعوت كرده بود پيروى مى كرديم. و اگر آنها را به سوى ما كشانده بود مى بايست از ما پيروى مى كردند.

پدر برايتان نباشد "بنيانتان بركنده باد" من كه براى شما قانون بدى نياوردم و شما را فريب ندادم و كار پشت پرده اى كه از ديدگاه ملت پنهان باشد انجام ندادم.

بلكه آراء بزرگان شما بر انتخاب آن دو نفر اتفاق يافت ما كه از آن دو
پيمان گرفتيم كه بر اساس قرآن حكومت كنند و از خواسته هاى آن تجاوز نكند، ولى آن دو از طريق قرآن منحرف گشتند "اين انحراف بهخاطر نادانى آنها نبود" بلكه هر دو با بيدارى و آگاهى حق و حقيقت را كنار زدند.

خواسته هاى آنان ستم بزرگى بر انسانيت بود. و ما در عهدنامه شرط كرديم كه حكومت عادلانه آنان مورد قبول است و غير آن را نادرست و محكوم پنداشتيم. [ نهج البلاغه صبحى الصالح كلام 127 ص 184. ] چه قدر زيبا و شيوا حقايق را برايشان بيان مى كرد و از اشتباه و انحراف آنان را برحذر مى داشت.

در يك فصل مناسب و يك فرصت كوتاه قاعده ى مجازات گناهان بزرگ و راه تكفير را برايشان توضيح داد تا بلكه كلمه كفر و تكفير از دهان و زبان آنها خارج شود. ولى آنان در عقيده ى خود اوج مى گرفتند و كوشاتر مى گشتند.

راستى كه پيرايه ى كفر به على بستن كار بزرگى بود و مى بايست گوينده اش خيلى با جرات و بى باك باشد. اما براى خوارج كه از دموكراسى و آزادى حكومت على بهره مند بودند خيلى راحت و آسان بود.

در هر كوى و برزن، پيش هر كس و ناكس، پيش رو و پشت سر مى گفتند و اصرار داشتند كه على و ما با قبول تحكيم كافر شديم، و كفر ما را توبه و بازگشت به خدا پاك ساخته و على مى بايست در پيشگاه خدا و ملت توبه كند و عمل و سخنش را پس بگيرد. نتيجه اين عقيده و حرفها اين بود كه تمام فداكاريها و رنجهاى على، تمام اخلاص و ايمان على، تمام مبارزات و جنگ آوريها و كافركشيها و جوشها و خروشهايش در ميدان جنگ و دفاع از اسلام و آرمان پيغمبر را يك باره ناديده مى گرفتند با اينكه اينها حقايقى بود غير قابل انكار خصوصا براى شخص على كه سرمايه هاى معنوى و جلوه هاى انسانى او محسوب مى گشت.

و اكنون مى خواست يك باره به دست خوارج به يغما برود. حضرت با دلى پردرد گذشته ى خود را براى آنها ترسيم مى كند و حقايقى را فاش مى سازد.
اصابكم حاصب و لا بقى منكم آثر ابعد ايمانى بالله و جهادى مع رسول الله صلى الله عليه اشهد على نفسى بالكفر! لقد ضللت اذا و ما انا من المهتدين! فاوبوا شر ماب و ارجعوا على اثر الاعقاب اما انكم ستلقون بعدى ذلا شاملا و سيفا قاطعا، و اثره يتخذها الظالمون فيكم سنه.

بادهاى تند شما را نابود كند و سخنگوئى از شما باقى نماند.

آيا پس از آنكه به خداوند ايمان آوردم و با رسول گراميش در راه خدا جهاد و پيكار كردم شهادت به كفر و انحراف خود بدهم اگر من به كفر خود گواهى دهم، گمراه و تباه كار خواهم بود و از هدايت يافتگان محسوب نخواهم شد. از اين مسير غلط عقب گرد كنيد و از بدترين راهها كه مى رويد بازگرديد.

آگاه باشيد "بنا به قانون انعكاس عمل" به زودى به خاطر اين خودسرى ها پس از من به ذلت و پستى مبتلا خواهيد شد و شمشيرهاى بران بر شما فرود خواهد آمد بهترين ذخائر و اندوخته هاى شما را ستمگران خواهند گرفت و اين روش را ستمگران نسبت به شما سنت و عادت خود قرار خواهند داد. [ خطبه 58 صبحى الصالح ص 92. ]

/ 61