خوارج از دیدگاه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خوارج از دیدگاه نهج البلاغه - نسخه متنی

حسین نوری همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كنفرانسهاى خوارج

سران خوارج براى آنكه يارانشان تحت تاثير مواعظ و سخنان حكيمانه على و يارانش قرار نگيرند، و در هدف خود بيشتر تهييج و تشجيع شوند دركوفه جلسات مرتبى را در منازل بزرگان خود بر پاى ساختند و با خطابه ها و سخنان آتشين افراد خود را از خودگذشته و آماده تر مى ساختند.

آنها براى خود وظيفه ى مقدسى به نام امر به مروف و نهى از منكر در نظر گرفته بودند و سعى مى كردند با هر وسيله اى آن را اجراء كنند.

اولين جلسه را در منزل "عبدالله بن وهب" برگزار كردند. آنجا بود كه عبدالله لب به سخن گشود و پس از حمد و ثناى الهى به رفقاى خود چنين گوشزد كرد: [ ايها الناس فوالله ما ينبغى لقوم يومنون بالرحمن و ينسبون الى حكم القرآن ان تكون هذه الدنيا آثر عندهم من الامر بالمعروف و النهى عن المنكر و القول بالحق و ان ضر و مرفانه يضر و يمر فى هذه الدنيا فان ثوابه يوم القيامه رضوان الله و خلود الجنه، فاخرجوا بنا من هذه القريه الظالم اهلها الى كور الجبال اوالى بعض هذه المدائن متكرين لهذه البدعه المضله و الاحكام الجائره "الامامه و السياسه ج 1 ص 121 چاپ حلبى". ]

اى مردم به خدا سوگند براى مردمى كه به خداى رحمان ايمان دارند و خود را خواهان حكومت قرآن مى دانند، شايسته نيست كه دنيا و گرايش به آن را برتر و محبوبتر از امر به معروف و نهى از منكر بدانند. گفتار حق اگر چه تلخ و زيان آور است وليكن پيش آنان بهتر است. چون تلخى و زيان در اين دنيا پاداشش در
قيامت خشنودى خدا و منزلگاه جاودانه ى بهشت است، پس بنابراين به همراه ما از اين شهر كه مردمش ستمگرند بيرون آمده و به نقاط كوهستانى يا يكى از اين شهرهاى همجوار برويم.

و اين كار به عنوان اعتراض و قيام در مقابل بدعتهاى گمراه كننده و احكام جابرانه آنها باشد.

پس از او حرقوص بن زهير رشته ى سخن را به دست گرفت با تاييد آنان پيشنهاد ديگرى به آنها كرد و آن اينكه براى انقلاب بمرد نيرومندى نيازمنديد كه عنوان رهبرى را به سپاريد تا شيرازه ى شما از هم نپاشد و مركز و پرچمى داشته باشيد تا در گود آن اجتماع كنيد و پس از انجام ماموريتهايتان به آنجا بازگشت كنيد.

بار ديگر جلسه را در منزل "زفر بن حصين طائى" برپا ساختند او پس از آنكه سخنرانى مفصلى با استشهاد به آيات قرآن ايراد كرد براى تهييج آنان گفت: [ لو لم يكن احد على تغيير المنكر و قتال القاسطين مساعدا لقتلتهم وحدى فردا. ]

من به قدرى در اين عقيده پابرجا هستم كه اگر چنانچه يك نفر هم براى تغيير منكرات و جنگ با على و يارانش برنخيزد من خودم به تنهائى با آنان مبارزه مى كنم.

اى برادرانم چهره ها و پيشانيهايشان را با شمشير بزنيد تا خداى رحمان اطاعت شود... سپس پيشنهاد كرد:

تا نامه اى به رفقاى اهل بصره بنويسند و از آنها دعوت كنند تا هر چه زودتر در خارج از كوفه "نهروان" به گروه ما بپيوندند تا همگى آنجا متمركز شويم.

در آن جلسه همگى اين راى را پسنديدند و سپس نامه اى خطاب به رفقايشان در بصره نوشتند ولى طولى نكشيد كه آنها هم جواب مثبت دادند و به گروه كوفه پيوستند.
عصيان خوارج چون از حد گذشت و جنبه ى تروريستى و جنايات هولناكى به خود گرفت و در حوزه زمامدارى اميرمومنان سلب امنيت عمومى كرد. و روشن است كه اين وضع براى نگهبان امت و ياران برجسته اش قابل تحمل نبود و حضرت در پى چاره ى اساسى برآمده بود، تا هر چه زودتر به اين وضع اسف بار خاتمه دهد حضرت در دنباله ى مذاكرات و نصايح خود نسبت به آنان قاصدى به سوى آنها فرستاد تا به آنها گوسزد كند كه كشتن افراد بى گناه هرگز روا نيست و عواقب ناگارى به دنبال خواهد داشت.

با كمال تاسف آنها به جاى اينكه اين نصيحت را گوش كنند پيك حضرت را به قتل رسانيدند. حضرت ناچار بود به مداخله نظامى اقدام كند و تصميم گرفت ارتش مجهز و منظمى را كه براى جهاد و پيكار با معاويه و همراهانش آماده مى ساخت جهت سركوبى و قطع اين عضو سرطانى اجتماع اعزام كند.

ارتش على بسيج مى شود

سپاهيان عراق به فرمان حضرت در سرزمين نهروان متمركز گرديدند و براى پيكار خونين خود را آماده مى ساختند البته در اينجا غرض ما تحليل و بررسى وقايع و عواملى كه موجب شد حضرت جنگ با خوارج را قبل از معاويه آغاز كند نيست بلكه پيكار نهروان را بازگو مى سازيم. [ چون بعضى از پژوهشگران تاريخ عقيده دارند كه حضرت مايل نبود جنگ با خوارج را آغاز كنند بلكه مى خواست پيكار با دشمن بزرگ يعنى معاويه را هر چه زودتر آغاز كند ولى برخى از افسران نظير اشعث دفع خوارج را مقدم دانسته آن هم به خاطر اينكه جنگ با خوارج كه بستگان عراقيان بودند موجب شود كه بعدا افراد ارتش براى رفتن به جبهه جنگ با معاويه كوتاهى كنند و در نتيجه معاويه بر سر كار بماند. ] هنگام حركت به منظور تعقيب آنان يكى از سربازان حضرت گزارش داد كه گروه خوارج از پل رودخانه گذشته و به طرف ما شتابان مى آيند حضرت به خاطر تحكيم عقيده ى يارانش و آگاهى بيشتر آنها از عظمت معنويش پرده از روى يك راز غيبى برداشت و گفت:

مصارعهم دون النطفه والله لا يفلت منهم عشره و لا يهلك منكم عشره.
قتلگاه آنان "خوارج" آن طرف نهراست. سوگند به خدا در اين پيكار بيش از ده تن از آنان زنده نخواهد ماند و از شما ياران من ده تن كشته نخواهند گشت. [ خطبه 59 نهج البلاغه صبحى الصالح ص 93. ] صفوف نظاميان عراق با تجهيزات كامل پيوسته و منظم صحرا و دشتهاى نهروان را پر كردند.

نهروان نام سه دهكده است كه به ترتيب در طول هم قرار گرفته و با قيد اعلى و اوسط و اسفل از يكديگر متمايز مى شوند و هر سه بين واسط و بغداد قرار گرفته اند و اينك اردوگاه خوارج گشته است.

خوارج كه چنين وقايع را پيش بينى مى كردند و هر روز آماده پيكارى خونين با على و يارانش بودند با آگاه شدن از حركت نظاميان عراق خود را بيش از پيش آماده كردند و سخت خشنود بودند كه ديگر پيكار سرنوشت آغاز خواهد شد، دلهاى آنان پر از كينه و عداوت نسبت به على و ياران باوفايش بود.

محروميت ها و ناراحتى هاى ديگر كه زائيده عصيان آنان و شكست تبليغات و شعارهايشان بود سخت آنان را برآشفته و چشمانشان را پر از خون ساخته بود.

پيش تازان ارتش عراق كم كم به اردوگاه آنان نزديك مى شد و آنها اين بار حضرت على را با ابن عباس و سرشناسان نمى ديدند بلكه اين دفعه آن حضرت در هاله اى از افسران و جنگاوران دلير اسلامى پيش مى آمد چهره هاى عبوس و خشن سربازان همراه على با ژستهاى نظامى دل ها را به لرزه مى آورد. اما اين نگاههاى تند آنقدرها باعث فروريختن دلهاى خوارج نشد زيرا در انتهاى نگاههاى سربازان على عليه السلام باز نگاه عفو و اغماض همراه با عواطف انسانى كه از تشعشات روح على بود ديده مى شد، ولى خوارج آنقدر در لجاجت و سماجت خود استوار بودند كه نه خشونت و نه رافت هيچ يك آنها را به انعطاف نمى آورد.

آنچه مسلم است در روزگار پيكار و نبرد شمشير زنان خوارج از چهار هزار



نفر تجاوز نمى كرد گرچه قبلا در اردوگاه آنان 120 هزار نفر به سر مى بردند چه كه قبلا متذكر شديم كه قريب 8 هزار نفر از آنها بر اثر نصايح و خيرخواهى هاى على پشيمان شدند و مورد عفو قرار گرفتند و سپس به نظاميان عراق پيوستند.

اكنون هر دو لشكر به حال آماده باش درآمده اند، دستها به اسلحه چشمها رو در روى يكديگر و گوشها آماده شنيدن فرمان فرماندهان است در اين لحظه ى حساس باز ديدند كه تنها يك نفر صفوف را شكافت و همانند كوهى از وقار و ابهت در وسط ميدان مقابل خوارج قرار گرفت و او چهره ى ملكوتى و زيباى حضرت على بود، كه مى خواست آخرين پيام دلسوزى خود را به گوش آنان برساند شايد دل از گرو شيطان برگيرند و به دامان پرمحبت و آغوش نوازشگر على عليه السلام به پيوندند. آن حضرت براى چندمين بار اتمام حجت كرد.

/ 61