تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی - نسخه متنی

محمد مددپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اما نكته اساسى كه بايد بدان متذكر شد عبارت از اين است كه هنر اسلامى فقط
نقش الوهيت و مظاهر روحانى آن را چون انسان كامل(انبياء و اولياء)منع نموده است،
زيراتصوير و نقش طبيعى و محسوس هيچگاه نمى توانست بيانگر حقيقت روحانى(مه
رويان بسان خدا)باشد.گرايش به تصوير تجرد آميز عناصر(آب،خاك،هوا و آتش)و
مواليداربعه(جماد،نبات،حيوان و انسان)به همين گريز از بيان صورت محسوس به حس
ظاهرى برمى گردد كه شرحش به تفصيل خواهد آمد.

هنرمند دينى با تفكر تنزيهى اسلامى
كه نمى توانست تحت تاثير تفكر تشبيهى شرقيان و مسيحيان باشد هيچگاه وجود مطلق را
درچهره انسان نديد و از اينجا نتوانست حقيقت ماورايى را به سطح واقعيت داثر و فانى آورد،از
اينجا همواره از امر زمانى و اين جهانى گريخت و فضاى نقاشى او نيز فضايى ملكوتى گشت.

انكار تصوير عالم محسوس و چهره مقدسين چون صاعقه بر سر هنرهاى تجسمى مقدس كه
پيوسته در جستجوى الوهيت بودند فرود آمد و تيشه بر ريشه تفكر هنرى جهان شرك كه در
مسيحيت نيز رسوخ كرده بود زد،و جهان و منظر هنرى هنرمندان را دگرگون ساخت.از اين
پس زهد و رياضت در رنگين ساختن پرده ها به جاى آنكه به پرسش الوهيت در صورت
محسوس گرايش يابد.معطوف به نحوى تفكر و شهود باطنى شده است.

واسطگى نقوش آنچنانكه در هنر شرقى و مسيحى در ميان است در اينجا از ميان رفته است.
هر صورتى كه فكر آدمى را به چيزى بيرون از خودش معطوف دارد و روح رابه شكل تفرد
(Absurd)
آميز به خود جلب كند و انسان را اسير جهانى تخيلى چونان يك امر محال
گرداند،غايت يك هنر مقدس حقيقى نيست.

چنين تفكر و هنرى است كه نوعى احساس بيگانگى را در ميان مسيحيان ارتدكس بيزانس
(Iconclasm)
(Icons) بر مى انگيزد.پيدايى نهضت شمايل شكنى
نسبت به شمايلها
تنازعى فكرى و هنرى ميان شرق و غرب جهان مسيحى به وجود آورد.يحيى دمشقى(يوحنا)
به طرفدارى از نقوش و تماثيل و شمايلهاى مقدس برخاست و گفت بحث در صور مقدسه از
(Synods) است و قيصر را حق مداخله در آن نيست،
چون
وظايف شوراهاى روحانى
شوراهاى مذكور در صورتهاى دينى «تجسم روح القدس »را تشخيص داده اند.عينا همان طورى
كه خدا(اب)در پيكر عيسى(ابن)تجسم يافت.از اين روصورتهاى مذكور در مرتبه مقدسات
قرار گرفته اند،و وسيله نقل و انتقال لطف و مرحمت الهى به مؤمنين مى باشند و درست شبيه
هستند به كتابهاى مقدس يعنى همان منزلت كلمات دينى كه كتاب مقدس براى مؤمن با
سواد دارد،صور و تماثيل نيز كه براى بى سوادان است،
همان اثر را دارا مى باشد.نه تنها صور و
تماثيل،بلكه تمام آداب و مناسك وكلمات و مؤسسات كليسا همه داراى همان درجه و حرمت
قدوسى مى باشند،يعنى همه واسطه و وسيله انتقال روح الهى و لطف خداوند به مؤمنين
خواهند بود.در نتيجه اين تعاليم بود كه هفتمين شوراى كليسايى(آخرين اتحاد شرق و غرب
مسيحى)در تاييدشمايل پرستى اعلام داشت:«خدا وجودى است در ما وراى همه وصفها و
نمودارها،ولى چون كلمه خدا سرشت آدمى يافت كه آن با دميدن زيبايى الوهيت به صورت
اصل خويش،به كمال گراييد
،پس خدا را مى توان و بايد به صورت بشرى پرستيد»اين كلمات به
همراه اعلاميه هفتمين شوراى كليساى صورت دعايى خطاب به مريم(ع)به خودگرفت،زيرا
از نظر مسيحيان از طريق وجود او كلمه خدا(ابن)سرشت آدمى يافت وبدين گونه «او»را در
دسترس آدميان قرار داد (5) .اين نكته نيز قابل تذكر است كه از سوى روحانيون مسيحى
شمايل پرستى اصل عبادت الهى تلقى نمى شد (6) .

/ 161