تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی - نسخه متنی

محمد مددپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفكر شيعى در ذات خود همواره سنن
ظاهرى شريعت و احوالات و مواجيد باطنى اهل دل و الهام را به همراه داشت.از اينجا تفكر
اصيل شيعى جمع ميان ظاهر و باطن بود.از سويى فضاى خاص عصر صفويه از جهت اعتلاى
رسمى شيعه على رغم اينكه اصالت كهن،در گذر زمان وورطه نظامهاى ديجور فئودالى
تركى-مغولى كمتر برجاى مانده بود،اما هنوز رايحه هاى عظمت از اين تفكر خفى و جلى بر
مى خاست و ولايت خاستگاه اصليش را در تشيع مى يافت.

گرايش به مضامين دينى در نقاشى
عصر شاه تهماسب مى توانست تا حدودى بيانگر علائق دينى او نيز باشد.اين تمايل را مى توان
در عاليترين اثرى كه تاريخ نقاشى در اسلام در قلمرو مضامين دينى به خود ديد-يعنى
پرده «معراج پيامبر اكرم از آسمانها»در نسخه خطى خمسه نظامى شاه تهماسبى-شناخت.

بهشت بهارى است جاودان و باغى است پيوسته شكوفان و شاداب از جويبارهاى روان و نيز
تباهى ناپذير همچون كانيهاى گرانبها و بلورين.هنر ايرانى به ويژه آرايشهاى مسجدهاى
صفوى اين دو صفت را در خويش فراهم ساخته اند.حالت شفافيت و بلور گونه مورد بحث در
خلوص و روشنى خطهاى ساختمانها و جلوه كامل طاقها و آرايش وزينتهاى نمودار شده با
خطهاى عمود بر هم،نشان داده شده اند و بهار آسمان گونه با گلها ورنگهاى شاداب و
چشمگير كاشيهاى لعابى جلوه مى كند.اما اين فضاى بهشتى ابتدا درمينياتور و تذهيب
تجربه شد و سپس در كاشيهاى مساجد جلوه گرى كرد و به اعتبارى اين دو جلوه ى يك
حقيقت بودند.

يك جلوه از اين حقيقت در مينياتورهاى عصر شاه تهماسب از جمله خمسه نظامى كه خطش
را شاه محمود نيشابورى نگاشته مى بينيم،بهزاد(دو صفحه اول)و سيد على سلطان محمد،
ميرزا على،مظهر على،آقا ميرك،مير سيد على،و سلطان محمد تبريزى-كه به همراه آقا
ميرك از سر آمدان شاگردان بهزاد بوده اند-و برخى ديگر آن را مصوركرده اند.

نسخه هاى عصر شاه تهماسب از جمله تقليد نقاشان مذهب قزوين و اصفهان از آن رابايد پايان
كار نيز دانست زيرا پس از اين دوران تجزيه و انحلال و فناى سياسى ايران باانحطاط فكرى
قرين شد.نسيم نويى از عالم غرب وزيدن گرفت كه دل و دين رجال سياسى و هنرى ايران را
ربود.رضا عباسى آخرين نقاش بزرگ مكتب اصفهان-كه درآغاز در طريق تجربه سبك بهزاد
بود-راه غربزدگى را در نگارگرى ايرانى گشود.

پس از آن هنر نقاشى اروپايى در قرون يازدهم و دوازدهم تاثير تمام در اسلوب نقاشى ايران
نهاد (25) و بدينسان هنرى كه مركز تجربيات معنوى هنرمندان اسلامى بود به مجردبرخورد با
هنر فرنگى رايج زمانه ناگهان مانند حباب تركيد و ناپديد شد.از نقاشى ايرانى فقط شبحى
باقى ماند (26) و نقاشانى خلوت نشين انگشت شمار كه از عالم خود بنياد جديدبيگانه و در
درون خويش هنوز به آثار و تجربيات پيشينيان تعلق دارند انسانهايى بى تاريخ بوده و درجهان
كنونى منشا اثر نيستند.

/ 161