تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی - نسخه متنی

محمد مددپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اما صورت منعكس در آينه (4) كه داراى رنگ و شكل است و بعدى را هم القاء مى كنددر تلقى
معنوى،تمثيلى از جهان ملكوتى است.هنرمند در عالم خويش اشياء را به قوه الهام چنان
دريافت مى كند كه لطيفتر است.در اين عالم سايه روشنها و ديگر عوارض اشياء رفع مى شود و
توجه آدمى به سوى عالم ملكوت و نقوش مثالى معطوف مى گردد.

هر چه آينه خيال هنرمند از زنگارهاى نفسانى پاكيزه تر باشد تصوير و نقش كاملترى
ازحقايق آن عالم لطيف و معنوى نمايان مى سازد،در اين مرتبه هنرمند در مقام
بيان مشهودات و واردات غيبى و مبادى قدسى در پرده خيال خويش است كه در صور
خيالى تجلى مى كند.

نزديك شدن به عالم روحانى در قالب جسمانى،جز از طريق نشانه هايى چند كه مظهرعوالم
عاليتر به شمار مى روند راه ديگرى وجود ندارد.و با توجه به اينكه عوالم گوناگون همه از جهتى
با هم مناسبت دارند و هر يك درجه اى نازل يا عالى از ديگرى به شمارمى روند.از اين نظر خط
و رنگ و اشكال و صورتهايى كه محسوسند هر يك مظهرى ازعوالم لطيفترند كه اين مظاهر
بمانند آينه ما را به اصل صورتى كه در آينه انعكاس يافته است رهنمونند.

موضوع بعضى از مينياتورهاى عصر اسلامى وقايعى است كه اصلا مربوط به عالم محسوس
نيست.به همين جهت نيز محاكات عالم محسوس در اين آثار منتفى مى شود.

از جمله اين آثار تصوير«معراج پيامبر»است كه از موضوعات محدود دينى است كه نقاشان
عصر اسلامى متعرض ابداع آن در پرده خيال (5) خود شده اند.تصوير معراج چنانكه نويسندگان
و متفكران اسلامى نوشته اند حادثه اى خارق العاده است و جنبه ملكوتى دارد.اين عالم و جنبه
ملكوتى اشياء در نقاشيهايى كه موضوع آنها عالم ملك است و جنبه ملكى دارد و مربوط به
عالم طبيعت است نيز مشاهده مى كنيم (6) .

چرا طبيعت و ملك در منظر تاريخى نقاشى چنين است،و هر بار عالم ملك و طبيعت را به
نحوى ديگر مى بينيم؟آيا طبيعت و ماهيت آدمى متغاير و متلون است و يا اينكه هر دودائم
التحول هستند؟
حقيقت آن است كه ماهيت و صورت حقيقى غيبى انسان ثابت است،اما هر باربه اقتضاى
مظهريت بالقوه تام و تمام اسماء نسبتى ديگر با اسماء براى آدمى حاصل مى شود و از منظر
اسماء عالم را مى نگرد.از اين رو گاه چنان است كه به اقتضاى مظهريت اسم قهر الهى و
افتادگى انسان در ظلمت نفس اماره،عالم طبيعت و ملك كه مظهر حق است براى آدمى
حجاب حق(طاغوت)مى شود از اينجا آينه خيال هنرمند بسان آينه هاى كاو و كوژ تصاويرى
وهمى از اين عالم و يا عالم ملكوت كه كلا در حجاب مستور است پديدار مى سازد
 و گاه بسان
آينه هاى تيره و تار تصوير مه آلود از جهان ظاهر مى كند و گاه افق فرارويش حقيقت و معناى
متجلى و اسم لطف و جمال الهى در عالم ملك و ملكوت است (7) .در اين مرتبه هنرمند ملك
را در صورتى ملكوتى و بهشتى ابداع مى كند.

/ 161