تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
حضور اين كل،صورت خيالى هنرمند مسلمان را از طريقه صورتگرى يونانى دوركرده و
فضايى مثالى در پرده هاى نقاشى او ظاهر ساخته بود.به همين طريق راه و رسم تعليم
صورتگرى نيز مى بايست از اين فضا متاثر باشد و چنين نيز شد.بدين طريق كه نيكان را
قياس از خود مى گيرد و سبزى ظاهر خويش را با سر سبزى معنوى خضر مقايسه مى كند و
در جستجوى زندگى جاويد است.بنابر اين رنگ سبز سمبوليسم جاودانگى ونيكويى است كه
صورتش از عالم طبيعت و محسوس اخذ شده،اما معنايش از عالم معانى و نامحسوس.رنگ سرخ كه رنگ خون است از گذشته چونان سمبولى براى تجديد حيات در كارآمده است (3)
.در عين حال خشم و غضب و جنگ و جهاد نيز با زبان خون ظاهر شده است و شياطين و ديو
سيرتان در لباسى قرمز رنگ در نظر آمده اند.على رغم اين تلقى ثانوى رنگ سرخ از حيث
زيبايى گاه سرآمد رنگها محسوب گرديد،چنانكه در زبان روسى مفاهيم سرخ و زيبا بسيار به
هم نزديكند.بدينسان نوعى سمبوليسم دوگانه از رنگ سرخ القاء شده است كه در مورد رنگ
سياه نيز صدق مى كند. (Loess) كه
تقدس رنگ زرد را در شرق دور از نظر طبيعى مولود خاك حاصلخيز لوئس
قسمتهاى وسيعى از غرب و شمال غرب چين را مى پوشاند دانسته اند.همين خاك به تدريج
راه و رسم و آداب خاصى كه حاكى از نحوى غلبه صبغه رمزى و معنوى براى كار بود باطن اين
هنر و صنعت را به سوى امر قدسى كشاند.ظاهر به تناسب باطن از رسوم و آداب متعارف
مى گذشت.استاد در اين طريق راز و رمز كار تصويرى را به اقتضاى روحيه و قابليت معنوى
شاگرد به او مى آموخت
تا مرحله اى كه به او اجازه مى داد خود به ابداع يافتها و عالم درون و
باطنى خود بپردازد.هر مرحله از اين مراحل از رنگ سايى تاطلا كارى و آماده كردن قلم و
كاغذ با نشانه و رمزى ترتب پيدا مى كرد.شاگرد در اينجاچون سالك بود و استاد چون مراد و
قطب و پير او،و كار چون سير و سلوكى معنوى،و بسان مراحلى از رياضت كه به دنبالش
سالك مراتب معنوى و منازل و مقامات روحانى عالم هنرى را طى مى كند.نور و رنگ نيز در
حكم رمزى براى سير و سلوك به كار مى آمد،
چنانكه صوفيه از آن براى بيان عوالم بهره
گرفته اند.از نظرگاه شارح گلشن راز سياهى وتاريكى كه در مرتبه اى براى ارباب كشف شهود و
در ديده بصيرت سالك ظاهر مى شود،همانا نور ذات مطلق است.بدين صورت كه از غايت
نزديكى،تاريكى در چشم بصيرت سالك پيدا مى آيد،و در درون تاريكى،نور ذات كه مقتضى فناء
است آب حيات بقاءبالله كه موجب حيات سرمدى است پنهان است.