الكريم جيلى و عزيز نسفى و داود قيصرى و عبد الرحمن حاجى و بسيارى از عرفاى بعدى
ديده مى شود.حكماى اسلامى از سهروردى به بعد نيز همين تقسيمات را پذيرفته اند،
لكن عموما اصطلاحات ديگرى را جهت شرح و بيان هر مرتبه به كار برده اند (15) .حضرات خمسه يا مراتب وجود كه هر يك را حضرت مى نامند،چون هر مرتبه جز ظهور و
تجلى حق تعالى چيزى نيست و عرفا در واقع مصداقى براى وجود سواى وجود بى نهايت بارى
تعالى قائل نيستند و به همين جهت برخى اصلا از مراتب وجود سخنى به ميان نياورده و
همان «حضرات »را به كار مى بردند كه به اين قرار است:عالم ملك يا جهان مادى وجسمانى،
عالم ملكوت يا جهان برزخى،عالم جبروت يا عالم فرشتگان مقرب،عالم لاهوت يا عالم اسماء و
صفات الهى و عالم هاهوت يا ذات كه همان مرحله غيب الغيوب ذات بارى تعالى،ما فوق هر
گونه اسم و رسم و تعيين و تشخص است.البته در آثار برخى از عرفا اين مراتب به نحو ديگرى
بيان شده است،لكن اصل و اساس همين است و اگرفرقى وجود دارد مبتنى بر اختلاف
ديدگاه و منظر عارف در بيان همان حقيقت واحداست (16) .
سخنها چون به وفق منزل افتاد
در افهام خلايق مشكل افتاد
در افهام خلايق مشكل افتاد
در افهام خلايق مشكل افتاد
حالى كه ملكوت يا همان عالم خيال و مثال داراى صورت است لكن ماده به معناى مشائى
لفظ ندارد و حكماى بعدى براى آن ماده و جسمى لطيف غير از ماده عالم محسوس قائل
شده اند.به همين جهت نيز اين عالم را«عالم صور معلقه »مى نامند،يعنى عالمى كه در آن
صورت با هيولا به معناى فلسفه مشائى تركيب نشده است و«معلق »است.حكماى قرون بعدى در ايران مانند ملا صدرا به شرح و بسط مفصل اين عالم پرداخته اند
ورسائل بسيار در وصف آن تاليف شده است مانند رسائل قطب الدين لاهيجى و بهاء
الدين لاهيجى و حاجى ملا هادى سبزوارى.