تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی - نسخه متنی

محمد مددپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اگر نمايشى در ميان است در معابد مجمع خدايان
مى آيد،و هرگاه پيكرى ساخته و صورتى نقاشى مى شودچونان ابداع نقش ازلى به معابد هديه
مى شود و به مثابه سمبلها و رموز و آياتى از عالم غيب و ارواح تلقى مى گردد كه حاوى رازها و
اسرارى از جهان ديگر است.متفكران اين عصر صورتهاى خيالى را واسطه اى براى اتصال و
تماس و ارتباط با عالم ديگرمى انگارند.خلاصه اينكه «حقيقت »براى هنرمند اين دوره امر
قدسى و متعالى است وهنر متكفل محاكات و ابداع اين امر مقدس و متعالى است
.از اينجا
مبادى ازلى و صورت و نقش و لحن ازلى(مانند تصوير بودا يا نيلوفر آبى)و مقادير و صور
افلاكى(مانندماندالا)ى مقدس جوهر تجربه هنرى تلقى مى شد (5) .هنر ما قبل
يونانى-ميتولوژيك تمثيل و رمزى هندى،چينى و يونانى ما قبل متافيزيك اساطيرى و ديگر
هنرهاى اساطيرى بين النهرين،ايرانى،آفريقايى و مصرى همه از اين نوع هنرها هستند و هر
كدام ازاين هنرهاى اسرار آميز تجسم بخشيدن امور قدسى و روحانى را تاكيد مى كنند.

در دوره فرهنگ يونان و روم،به خدا و خدايان(الوهيت)اصالت داده نمى شود، متفكران يونانى
خود زندگى كنيم،نه به كلام خدايان (
muthos) پس براى آتش درست كردن،به هرچه عقل حكم كند،عمل بايد كرد ونه به امر
خدايان ». مردم اين دوره «حقيقت »را مطابقت علم با عالم واقع انگاشتند.به اين جهت يونانيان را
كاسموسانتريست،يعنى «جهان مدار»يا«قائل به اصالت عالم واقع »نام نهاده اند.

كاسمولوژى يا متافيزيك جهان مدارانه معرفت غالب اين دوره است.با فرهنگ
ونانى حقيقت شرق بيش از پيش مستور مى گردد.بنابر اين با آمدن فرهنگ يونانى،شرق
درظلمت قرار مى گيرد و غرب در روشنايى.به اين جهت شرق را غربزدگان مظهر دوران
تاريكى يا ناتوانى فكرى و چنانكه در نظريه اشپنگلر ديديم دوران كودكى و شعر و خيال تلقى
مى كنند كه بايد در غرب كمال پيدا كند.پس از اين دوران آنچه بيشتر غلبه پيدامى كند،روح
فرهنگ دنيوى غرب است.حتى در قرون وسطى كه به نحوى از انحاء شرق دوباره جلوه گرى
مى كند،غرب به صورتى ديگر حجاب شرق مى گردد.

از دوره يونانى همواره تفكر فلسفى غرب به نحوى حجاب كتب آسمانى و وحى الهى شرق
شده بود،چنانكه اين كتب از زمان فيلون يهودى اسكندرانى گرفته تا قرون وسطى و دوره
جديد بر مبناى فلسفه نو افلاطونى و در دوره جديد فى المثل از سوى اسپينوزا بر مبناى
(subjectivity) به وجوه و انحاء مختلف مورد تفسير قرارگرفته و خلاصه
خود بنيادى
غربزده (6) شده است.لكن حقيقت آن همچنان محفوظ مى باشد.

/ 161