تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی - نسخه متنی

محمد مددپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در يونانيت و تفكر يونانى،جهان مدارى موضوع بنيادى تفكر و عمل است.البته خدايان هم
هستند،اما با بسط و غلبه فلسفه آنچه غالب است ما بعد الطبيعه عقلانى است. به عبارت ديگر با آمدن تفكر يونانى،تفكر چنان وضعى پيدا مى كند كه خدا و خدايان قديم
و-از آنجا شرق-بر مبناى متافيزيك به تجربه در مى آيند و به تعبيرى وقتى متافيزيك مى آيد
خدايان يونان هبوط مى كنند و يا از عالم بشرى مى گريزند و در فلسفه ارسطو و افلاطون
صورت مفهومى كاسموسانتريك(جهان مدارانه)پيدا مى كنند.

در هنر يونانى صور خيالى متكفل محاكات از خارج است.هنر يونانى و رومى بيشتربه تقليد و
محاكات از خارج پرداخته همانطور كه در آن دوره ملاك حقيقت،انطباق فكربا خارج و
واقعيت است.اين هنر هم بنابر تفسيرى كه تفكر يونانى-رومى از حقيقت داردوقتى
مى خواهد به بيان حقايق بپردازد مرزى ميان «بيان حقايق »و
محاكات «واقعيت خارجى »نمى بيند.«بيان حقايق »كه هنرمند در اينجا متكفل اش است مساوى
با محاكات واقعيت خارجى است.يعنى حقيقت هنرى مساوى با تقليد و حكايت از
اقعيت خارجى و وصف دار فانى و عالم نفسانى است.

تفكر و هنر جهان مدارانه يونانى پس از سپرى كردن عصر شرق در يونان(قرن پنجم وششم
قبل از ميلاد)چهره بسته است.نخستين خود آگاهان(دانايان يا فيلسوفان)همه
(Cosmos) مى دانستند.از
چيز-ميرندگان و جاويدانان-را آفريده نظام جهانى
اينجاانديشه اى به تدريج تكوين يافت كه جهان بينى و تفكرى انتقادى مستقل از
سنت ميتولوژيك و دينى يونان را در پى داشت.اين تحول به مثابه انقلابى جهانى در تفكر و
نخستين رخنه در روح شرقى عصر بود كه حتى يونانى و ميتهاى تشبيه زده اش-كه
بعداماده اى براى صورت نوعى متافيزيك گرديد-در آن سكنى گزيده بود (7) .

بنابر تلقى و نظرگاه مردم قرون وسطاى مسيحى و جهان اسلامى حقيقت عبارت ازخدا است.
و همه حقايق به حقيقت او بر مى گردد.از اينجا نام دوره تئيسم و خدا مدارى رابر اين دوره
اطلاق كرده اند.هنر،سياست،علم و همه امور در اين دوره رجوع به خدا ودين آسمانى دارد،
«تئولوژى »(الهيات)صورت معرفت غالب است (8) .

گرچه در دوره قرون وسطى «خدا شناسى »علم پايه محسوب مى شود،اما تفكر يونانى به صور
خفى و جلى در تفكر دينى تصرف مى كند و بعضا حجاب آن مى شود.چنانكه فى المثل «توماس
آكوئيناس » (9) متفكر مسيحى قرون وسطى گرچه براى خدا موضوعيت قائل است،فلسفه
ارسطو را اساس تفكر خويش در تبيين عالم و خدا و انسان قرار مى دهدو با صورت
خدامدارانه ارسطويى كتاب آسمانى را كه قبلا تحت تاثير آراى متفكران رومى و اسكندرانى
قرار گرفته بود،تفسير مى كند.

/ 161