تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
با توجه به مراتب فوق نفوذ هنر يونانى در سطح و ظاهر هنر ايرانى-زرتشتى رخ مى نمايد نه
(Eros) رب النوع عشق يونان در كنار
در عمق،و غالبا ناخود آگاه،فى المثل وقتى كه اروس
ساير خدايان يونان دركنار شاه و ملكه ايران نقش مى شود به وضوح مى توان اين تاثير سطحى
را دريافت (10) .به هر حال هنر ايرانى نيز چون هنر بيزانس غالباصورت دينى پيدا مى كند،و بر
اساس خدا شناسى،جهان شناسى و انسان شناسى زرتشتى به ظهور مى آيد.توجه به اشكال
چهارگوش كه دو قطرش مركزى مى سازدجلوه اى از جهان شناسى اديان ايرانى و زرتشتى
است كه آتشكده ها بر اساس آن ساخته مى شود.اين شكل در حكم نقشى از جهان اوستايى
است (11) كه دررساله بن دهش تفصيلا بيان شده است (12) .مركز اين
هان «خؤرنه »است يعنى محل آفرينش فرشتگان و مكان جاويدانان كه دين زرتشت در آنجا
ظهورمى كند،سرزمين ايران نيز در اين ناحيه وجود دارد.خؤرنه با«فره »هم معنى و هم ريشه
است.در شمايل نگارى ايرانى «فره ايزدى »با توجه با انسانشناسى زرتشتى اهميتى خاص پيدا
مى كند،اين فره شمايلهاى فرمانروايان و مغان ايران قديم را چون هاله در بر مى گيرد. وجود فره در نقاشيها و نقوش بر جسته ايرانى صورت دينى را در هنر ايرانى غالب كرده است
على الخصوص با معانى خاص آن،كه حالتى معنوى و روحانى به شئون مختلف جامعه از جمله
سياست و هنر ايرانى مى دهد (13) .حضور فره در معمارى چهار تاق پارتى و ساسانى نيز مشاهده مى شود،يعنى گنبدى بر چهار
پايه كه در معابد زرتشتى روى آتشگاهها را مى پوشانده است.موزائيكها وظروف ايرانى نيز در
اين عصر از صورتهاى خيالى دينى و اساطيرى تهى نبود به اين معنى كه بسيارى از مضامين
اوستايى و قصص دينى ايران را در بر دارند.نظير«باغ بهشت »يا«پرديس »كه به فارسى
(pairi-Daoza) تعبير شده است.
باستان «پئيرى-دئه زه »
بنابر تفكر اوستايى در عصر دينى و اساطيرى ايران،شاعران و متفكران ايرانى امكان هر علم و
صنعتى را با اين فره و خؤره مى دانستند،با اين وديعه آسمانى است كه هنرمند باسير در
ساحت خيال از عالم جسمانى كنده مى شود.تصوير معراج انسان كه از نقوش دوره ساسانى
است،نقشى است از عروج آدمى به آسمان.در حقيقت هنر زرتشتى همواره در مقام بيان اين
عروج بوده است (14) .يكى از مهمترين مضامين هنر ايرانى-زرتشتى،تنازع و تعارض اهورا مزدا و اهريمن است كه در
عقايد اوستايى و اساطيرى ايرانيان اهميت بسزايى دارد.از اينجا ايرانيان قديم همواره با
تاريكى و ظلمت در ستيز بوده اند و بالطبع توجه به نور اساس هنر آنان راتشكيل مى دهد.
اساسا در تفكر زرتشتى جهان جسمانى تمثل عالم روحانى يا نور است (15) و به يك اعتبار،از
آنجا كه اهريمن به جهان جسمانى نزديك است،مبدا ظلمت،واهورا مزدا كه به عالم روحانى
قريب است،مبدا نور محسوب مى شود.