تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
تا آنجا كه از نمونه حقيقى مورد تائيد متفكران اسلامى در حوزه هاى تجسمى و معمارى كمتر
مى توان سراغ گرفت.البته اين بدان معنى نيست كه هنر دينى و معنوى حقيقى بامميزاتى كه
قبلا بدان اشاره كرديم در تمدن اسلامى به ظهور نپيوسته است.خير سخن اين نيست،بلكه
سخن از ارتباط روحانيت با كل آثار هنرى است،آنچنانكه در تمدن مسيحى رخ داده و حتى
نهايتا به افراط رفته و در آراى شوراهاى رسمى و متفكران رسمى بسيارى از اين آثار نظير
ايكونها واجد معنايى متعالى تلقى گرديده و شايسته توسل براى تقرب به عيسى و خدا
شده اند.قدر مسلم اين است كه دخالت مستقيم روحانيت در هنر مسيحى آن را به معنى اصيل لفظ
دينى نمى كند،اما به هر تقدير موجب دينى تر شدن و نزديكى آن به حكمت معنوى وتجربيات
دينى مى گردد.در حالى كه در مقابل چنين وضعى،گسيختگى آثار و تجربه هاى هنرى از
نظارت مستقيم متفكران دينى و اهل تفقه آن را از حكمت و تجربه دينى دورترمى كند.به هر صورت با تمام اوصاف فوق هنر اسلامى از حكمت ولايى انسى و معنوى اسلام برخوردار
شده است،على الخصوص در شعر و هنر مربوط به حكمت انسى متفكران اسلامى اين امر
بيش از ديگر صور هنرى مشاهده مى شود،و آنچه كه تحت عنوان ولايت و قرب حقيقى به
حقيقت اسلام نام برديم در هنر و شعر هنرمندان وشاعران ولايى اسلام متحقق شده است.اما
به تحقيق صورى از شعر و موسيقى و نقاشى وصنايع و معمارى موجود در تمدن اسلامى
چنين وضعى نداشته اند با وجود اينكه بنابرحكم كلى در تمدن اسلامى بالذات يا بالعرض
تحت تاثير روح و صورت نوعى اين تمدن قرار گرفته اند.