تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی - نسخه متنی

محمد مددپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مطالب فوق مؤيد اين حقيقت است كه تعاليم و عقايد اسلامى بر كل شئون و صورهنرى رايج
در تمدن اسلامى تاثير گذاشته است و صورتى وحدانى به اين هنر داده وحتى هنرهاى باطل
نيز نمى توانسته اند خود را از اين حقيقت متجلى بر كنار دارند.بنابراين همه آثار هنرى در
تمدن اسلامى به نحوى مهر اسلام خورده اند.همچنانكه اشتراك دردين باعث شده تا
اختلافات و تعلقات نژادى و سنن باستانى اقوام مختلف در ذيل علايق و تعلقات دينى و
معنوى قرار گيرد و همه صبغه دينى را بپذيرند.وجود زبان دينى مشترك نيز به اين امر قوت
مى داده است.

غلبه وحدت دينى در هنر اسلامى تا آنجا پيش آمده كه تباين هنر دينى و هنرغير دينى را بر
داشته است،و تباينى كه بين هنر مقدس و غير مقدس در مسيحيت به وضوح مشاهده مى شود
در اينجا از بين رفته است.گرچه مساجد به جهاتى شكل و صورت معمارى خاصى پيدا
كرده اند ولى بسيارى از اصول معمارى و نيز تزئينات آنها درست مطابق قواعد و اصولى بوده
كه در مورد ابنيه غير دينى هم رعايت شده است.از اين روروحانيت هنر اسلامى نه در تزئين
قرآن يا معمارى مساجد بلكه در تمام شئون حيات هنرى مسلمين تسرى پيدا كرده و هر يك
بنابر قرب و بعد به حق صورت روحانى تر يامادى ترى يافته اند.

از مميزات هنر اسلامى كاهش تعينات و تشخصاتى است كه هنر مسيحى (3) بر اساس
آن تكوين يافته است.«ارنست كونل »هنر شناس غربى درباره اين مميزه چنين مى گويد:

«تقوايى هراس آلود (4) مانع گرديد كه علاقه به واقعيات و گرايش به سوى كثرات بتواندموانع
را از پيش پا بر دارد و اين موضوع باعث به كار بردن طرحهايى تزيينى گرديد كه خودملهم از
واقعيت بود.مخالفت با گروندگان به سوى طبيعت آن چنان در طبع فرد فردمسلمانان رسوخ
كرده بود
 كه حتى بدون تذكرات مؤكد پيامبر(ص)هم مى توانست پا بر جا بماند.به اين علت
فعاليت استادان هنر اسلامى فقط محدود به كارهاى معمارى و صنايع مستظرفه مى شود و به
علت فقدان نقاشى و مجسمه سازى آن طور كه در مراحل اوليه هنراروپايى قرار گرفته بود
مورد توجه نشد يعنى صنايع مستظرفه پيشاپيش از نقشى كه در راه خدمت به عهده
اشت بيرون كشيده شد و از نظرات ظرافت تكنيكى و فرم در جهت درخشانى پيش مى رفت (5) .

به هر تقدير دورى از طبيعت محسوس و رفتن به جهانى وراى آن با صور تمثيلى ازاشكال
هندسى نباتى و اسليمى و خطايى و گره ها به وضوح به چشم مى آيد.وجود مرغان و حيوانات
اساطيرى بر اين حالت ماوراء طبيعى در نقوش افزوده است.وجود چنين تزئيناتى با ديگر
عناصر از نور و حجم و صورت،فضايى روحانى به هنر اسلامى مى بخشد.اين مميزه در حقيقت
گاهى از صور خيالى قصص اسلامى به نقوش تسرى پيدا مى كند.اين صور كه وصف عالم و آدم
و مبدا عالم و آدم مى كنند
 در قلمرو هنر اسلامى در آغاز در شعر و حكايات جلوه گر شده است،
و حتى مشركين قرآن را در زمره اشعار وپيامبر را شاعرى از شاعران انگاشتند.بدينسان روح
هنر اسلامى سير از ظاهر به باطن اشياء و امور است.هنرمندان اسلامى در نقش و نگارى كه
در صورتهاى خيالى خويش ازعالم كثرت مى بينند،هر كدام جلوه حسن و جمال و جلال الهى
را مى نمايند.بدين معنى هنرمند همه موجودات را چون مظهرى از اسماء الله مى بيند و بر
اين اساس اثر هنرى اوبه مثابه محاكات و ابداع اسماء الله است.

/ 161